سلام
اما بهانه ی نوشتن این شکواییه اینه:
تو یه کلاس زبان که تقریبا همه از لحاظ سنی دانشجو به بالا هستن، عاشق یه دخترخانومی شدم و بعد از دردسرهایی که برای دریافت اطلاعات شون کشیدم، در یک اتفاق نادر، فهمیدم دو خواهر با پنج سال اختلاف سنی هر دو در یک کلاس زبان شرکت کردن و به جای هم سر کلاس رفتن و ما عاشق این کوچیکه شده بودیم که سنش 15 سال بیشتر نیست و اصلا هم بهش نمیخوره! و کلی موارد عجیبتر که باورش رو برای من به شخصه سخت کرده.
نه به کسی بسپرم و نه دیگه کلمه ای دربارش به خانواده صحبت بگم. با خدای خودمم اتمام حجت کردم که من میخواستم خدا که سنت پیغمبرت رو به جا بیارم اما تو نخواستی و من هم دیگه دنبالش نیستم.
سر حرفم هم هستم و همین الان که دارم مینویسم یک مدعی دیگه از راه رسیده و میگه تو فقط لب تر کن...!!(که این هم مثل بقیه)
مرتبط :
توکل به خدا در ازدواج ( کلیپ - آقای قرائتی )
خدا می ذاره با هر کسی ازدواج کنی ؟ ( صوتی - استاد پناهیان )
چرا خدا کمکم نمیکنه ازدواج کنم؟
فکر نمی کنم خانمی از روی علاقه بخواد با من ازدواج کنه
برادرم سنش کمتر بود میگفت زن میخوام الان میگه نمیخوام
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۳۳۱۵ بازدید توسط ۲۳۹۰ نفر
- يكشنبه ۲۳ آبان ۹۵ - ۲۲:۳۰