خانواده برتر

کلا از خدا ناامیدم کرد.

قربووووووووووووووووون خدا م برم ...

کسی که گوشش داده میشه لطف کنه و بگه چی توش گفته شده؟ نمیتونم دانلود کنم:(

منتظرما... کسی نمیگه چی گفته شده توش؟ممنون

دانلود کردم... عاالی

برداشت من از حرفای ایشون این بود
خدا واسه هر فردی یک سری امتحان در نظر گرفته.حالا اگه اون فرد بخواد کاری انجام یده (مثلا ازدواج کردن یا پیدا کردن شغلی) که با امتحان هایی که خدا واسش در نظر گرفته همخوانی نداشته باشه سر نمی گیره و اگه داشته باشه سر میگیره
با این دیدگاه
پس بفرمایید همه ما سرکاریم. اون عقل و اختیاری هم که به ما دادن سرکاری بوده
چون کارای ما تابع و پیرو امتحان های خداست یعنی اگه من بخوام کاری انجام بدم که امتحان های خدا از توش در نیاد جور نمیشه
پس اختیار بی فایدست !
پس تفکر و چاره اندیشی بی فایدست !
پس برنامه ریزی برای آینده بی فایدست!
ایشون گفتن مثلا اگه پسری بخواد با دختر ازدواج کنه و این ازدواج با امتحان های خدا سزگار نباشه به هم میخوره و سر نمی گیره.
ایشون همچنین اینکه دختر و پسری بشینن و ببینن که ایا مناسب هم هستن تا با هم ازدواج کنن رو مسخره دونستن!! کدوم عقل سالم و کجای شرع این رو مسخره می دونه؟
من که با این حرفا مخالفم.شماها رو نمیدونم

بابا جمع کنید تورو خدا 37ساله با این حرفا واسه ملت جهنم درست کردید.چقدر امتحان یکمم خودتون امتحان بدید.

 به  وشاید عشق：

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
این حرف ناشی از اینه که یه بخش خیلی کوچیکی از سخنرانی رو گذاشتم
تو یه قسمت چند دقیقه ای استدلال ها مطرح نمی شه...

اما داداشم، شما به من بگو، واقعا چقدر اختیار داریم؟!
دقیقا کجا اختیار داریم؟
تو انتخاب کشورمون؟ شهرمون؟ خانوادمون؟ اطرافیانمون؟ حوادث؟ این که با کی روبرو می شیم؟

داری از خیابون رد می شی، اختیار داری که الان یه راننده بی احتیاط رد نشه و به تو نزنه؟

فکر می کنی واسه انتخاب دوستات اختیار داری؟! چقدر؟ مگه تو برای دوست شدن با یه نفر نباید اول اون آدم سر راهت قرار بگیره؟! کی تعیین کرده کیا سر راه تو قرار بگیرن؟! فکر می کنی اتفاقیه که حالا که رفتی دانشگاه با کیا هم کلاس بشی که این افراد بتونن در لیست دوستانت قرار بگیرن؟!

می خوای ازدواج کنی؟! فکر می کنی اختیار داری که با کدوم دخترا روبرو شی؟! یا خدا تنظیم کرده این 5 دختر رو بهت معرفی کنن یا باهاشون آشنا شی و با یکیشون ازدواج کنی؟! به نظرت چرا این 5 تا معرفی شد؟ چرا دختری که به من معرفی می شه به تو معرفی نمی شه؟ چون معرف ها فرق داره؟ چرا معرف هایی که من سراغ دارم با معرف های تو فرق داره؟ چون دوستانمون متفاوتن؟ چرا دوستامون متفاوتن، چون رفتارامون متفاوته؟ چرا رفتارامون متفاوته، چون تو دو شهر متفاوتیم؟ چرا تو دو شهر متفاوتیم، چون پدر و مادرمون به اینجا مهاجرت کردن؟ چرا پدر و مادرمون به اینجا مهاجرت کردن، چون کارشون به اینجا منتقل شده؟ چرا کارشون منتقل شده، چون رییسشون تصمیم گرفته؟ چرا ....

اووووووووووووووووووووووه!
می بینی؟!
می بینی چقدر همه چیز تنظیم شده و چقدر اختیارمون کمه؟! اینا همه بر اساس امتحاناتمون تنظیم شده!

من نمی گم شما تو ازدواج اختیار نداری ها، نه؛ شما از بین مثلا اون 5 دختر که باهاشون آشنا شدی حق انتخاب داری(حالا اگه نخوایم از سمت مقابل پیش بریم، که: مثلا داداشم رفته بود خواستگاری، یهو دم در خونه شون دید شلوارش پاره شده! چرا پاره شده بود؟! مثلا جای دیگه رفته بود، پدره لج کرد که مهریه بالا باشه، چرا لج کرد؟! یه جا ممکنه بری و یهو دخترخانم یه سوءظن پیدا کنه بهت و ردت کنه، یه جای دیگه ممکنه بری دخترخانم به دلت نشینه، یه جا ممکنه بری و هیچ مشکلی پیش نیاد و با این که خیلی تفاوت ها دارید ازدواج کنید! کی باعث شده شلوار پاره شه؟ کی باعث لج بازی شده؟ کی باعث سوءظن شده؟ اصلا از همه عجیب تر اینه که یه دختر به دل من می شینه و به دل شما نه، کی این دل رو تنظیم کرده آخه؟؟؟ کی باعث شد تو مورد بعد مشکلی پیش نیاد؟!)
حالا می دونی از نظر من اختیار ما کجاست؟! اون جا که دخترخانم می بینه پاچه شلوارت پاره ست. حالا چیکار می کنه؟! به خاطر یه شلوار تو رو رد می کنه یا به خاطر چیزای دیگه قبولت می کنه؟
اون جا که تو می بینی دختر مومنه، حالا چیکار می کنی؟ به خاطر ایمانش قبول می کنی یا نه؟
اون جا که پدر عروس می بینه داره زندگی رو به خاطر مادیات به هم می زنه، حالا چیکار می کنه؟ رفتارش رو اصلاح می کنه یا نه؟!
اما خیلی جاهای دیگه درگیر جبریم، و همین که این 5 نفر سر راه تو قرار گرفتن(و کس دیگه یی قرار نگرفته) نشون می ده خدا تنظیم کرده، خدا نمی ذاره با هر کسی ازدواج کنی!

بذار مثال دیگه یی هم در تکمیل حرفم بزنم
ببین، یه آدمی می ره تو خونه، همسرش از یه موضوعی عصبانیه و شروع می کنه سر شوهرش داد و بیداد کردن(اختیار برای همسر، اجبار برای شوهر) این آقا از خونه می زنه بیرون، یهو می زنه به سرش تصمیم می گیره ( اختیار )یه سنگ برداره بزنه به شیشه یه ماشین. خدا هم بالاخره می خواد امتحانش کنه دیگه...
حالا یه ماشین داره رد می شه و این تصمیم می گیره سنگ رو بهش بزنه، خدا می بینه این صاحب ماشین امروز صبح صدقه داده می گه نه به این نباید بزنی، یهو گوشی اون سنگ به دسته زنگ می زنه و مشغول صحبت می شه و این ماشین رد می شه.(خدا نمی ذاره به هر کسی سنگ بزنی!!! ) در همین موقع ماشین بعدی میاد و این مرده بهش سنگ می زنه (جبر برای راننده،  سنگ به دست توی امتحان شکست خورد!) حالا امتحان صاحب ماشین شروع می شه، که الان شروع کن فحش و فحش کاری یا با سعه صدر برخورد کنه؟(امتحان راننده ماشین، اختیار راننده ماشین)

نکته بعد:
روی عن مولا امام صادق علیه السلام:
لاجبر و لاتفویض، بل أمر بین الأمرین
(ترجمه سر دستی:)از امام صادق علیه السلام نقل است: نه جبره و نه تفویض(اختیار)بلکه بینابین این دوئه!

نکته آخر:
البته یادت نره تو احادیث تاکید کردن زیاد روی جبر و اختیار فکر نکنید، اما چیزی که مشهوده اینه که ما نه کاملا مجبوریم و نه کاملا اختیار داریم!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
این حرف ناشی از اینه که فقط بخش کوچیکی از سخنرانی به گوشتون رسیده.
حاج آقا پناهیان توی چند سلسله سخنرانی با استدلال و متقن این مبحث رو شرح می دن، من هم اولش قبول نداشتم، اما چند تا از سخنرانی هاشون رو که شنیدم و فکر کردم به نتیجه رسیدم واقعا مقدرات ما بر اساس امتحان تنظیم می شن...
خواهش می کنم این دو مجموعه سخنرانی رو گوش بدید، البته شاید با گوش کردن یکی دو تاشون به جواب این شبهه برسید(کما این که من هم هنوز به همه گوش ندادم و به جواب رسیدم)
مهمترین عامل در تعیین مقدرات بشر
چگونه امتحان می شویم؟
فایل های متنی هم دارن، روی تگ هایی که با همین عنوان بالا در پایین صفحه ها اومده کلیک کنید.

اما بعد:
شما به من بگو، واقعا چقدر اختیار داریم؟!
دقیقا کجا اختیار داریم؟
تو انتخاب کشورمون؟ شهرمون؟ خانوادمون؟ اطرافیانمون؟ حوادث؟ این که با کی روبرو می شیم؟

داری از خیابون رد می شی، اختیار داری که الان یه راننده بی احتیاط رد نشه و به تو نزنه؟

فکر می کنی واسه انتخاب دوستات اختیار داری؟! چقدر؟ مگه تو برای دوست شدن با یه نفر نباید اول اون آدم سر راهت قرار بگیره؟! کی تعیین کرده کیا سر راه تو قرار بگیرن؟! فکر می کنی اتفاقیه که حالا که رفتی دانشگاه با کیا هم کلاس بشی که این افراد بتونن در لیست دوستانت قرار بگیرن؟!

می خوای ازدواج کنی؟! فکر می کنی اختیار داری که با کدوم دخترا روبرو شی؟! یا خدا تنظیم کرده این 5 دختر رو بهت معرفی کنن یا باهاشون آشنا شی و با یکیشون ازدواج کنی؟! به نظرت چرا این 5 تا معرفی شد؟ چرا دختری که به من معرفی می شه به تو معرفی نمی شه؟ چون معرف ها فرق داره؟ چرا معرف هایی که من سراغ دارم با معرف های تو فرق داره؟ چون دوستانمون متفاوتن؟ چرا دوستامون متفاوتن، چون رفتارامون متفاوته؟ چرا رفتارامون متفاوته، چون تو دو شهر متفاوتیم؟ چرا تو دو شهر متفاوتیم، چون پدر و مادرمون به اینجا مهاجرت کردن؟ چرا پدر و مادرمون به اینجا مهاجرت کردن، چون کارشون به اینجا منتقل شده؟ چرا کارشون منتقل شده، چون رییسشون تصمیم گرفته؟ چرا ....

از این مثال ها توی لحظه لحظه ی زندگیمون فراوونه
می بینی؟!
می بینی چقدر همه چیز تنظیم شده و چقدر اختیارمون کمه؟! اینا همه بر اساس امتحاناتمون تنظیم شده!

من نمی گم شما تو ازدواج اختیار نداری ها، نه؛ شما از بین مثلا اون 5 دختر که باهاشون آشنا شدی حق انتخاب داری(حالا اگه نخوایم از سمت مقابل پیش بریم، که: مثلا داداشم رفته بود خواستگاری، یهو دم در خونه شون دید شلوارش پاره شده! چرا پاره شده بود؟! مثلا جای دیگه رفته بود، پدره لج کرد که مهریه بالا باشه، چرا لج کرد؟! یه جا ممکنه بری و یهو دخترخانم یه سوءظن پیدا کنه بهت و ردت کنه، یه جای دیگه ممکنه بری دخترخانم به دلت نشینه، یه جا ممکنه بری و هیچ مشکلی پیش نیاد و با این که خیلی تفاوت ها دارید ازدواج کنید! کی باعث شده شلوار پاره شه؟ کی باعث لج بازی شده؟ کی باعث سوءظن شده؟ اصلا از همه عجیب تر اینه که یه دختر به دل من می شینه و به دل شما نه، کی این دل رو تنظیم کرده آخه؟؟؟ کی باعث شد تو مورد بعد مشکلی پیش نیاد؟!)
حالا می دونی از نظر من اختیار ما کجاست؟! اون جا که دخترخانم می بینه پاچه شلوارت پاره ست. حالا چیکار می کنه؟! به خاطر یه شلوار تو رو رد می کنه یا به خاطر چیزای دیگه قبولت می کنه؟
اون جا که تو می بینی دختر مومنه، حالا چیکار می کنی؟ به خاطر ایمانش قبول می کنی یا نه؟
اون جا که پدر عروس می بینه داره زندگی رو به خاطر مادیات به هم می زنه، حالا چیکار می کنه؟ رفتارش رو اصلاح می کنه یا نه؟!
اما خیلی جاهای دیگه درگیر جبریم، و همین که این 5 نفر سر راه تو قرار گرفتن(و کس دیگه یی قرار نگرفته) نشون می ده خدا تنظیم کرده، خدا نمی ذاره با هر کسی ازدواج کنی!

بذار مثال دیگه یی هم در تکمیل حرفم بزنم
ببین، یه آدمی می ره تو خونه، همسرش از یه موضوعی عصبانیه و شروع می کنه سر شوهرش داد و بیداد کردن(اختیار برای همسر، اجبار برای شوهر) این آقا از خونه می زنه بیرون، یهو می زنه به سرش تصمیم می گیره ( اختیار )یه سنگ برداره بزنه به شیشه یه ماشین. خدا هم بالاخره می خواد امتحانش کنه دیگه...
حالا یه ماشین داره رد می شه و این تصمیم می گیره سنگ رو بهش بزنه، خدا می بینه این صاحب ماشین امروز صبح صدقه داده می گه نه به این نباید بزنی، یهو گوشی اون سنگ به دسته زنگ می زنه و مشغول صحبت می شه و این ماشین رد می شه.(خدا نمی ذاره به هر کسی سنگ بزنی!!! ) در همین موقع ماشین بعدی میاد و این مرده بهش سنگ می زنه (جبر برای راننده،  سنگ به دست توی امتحان شکست خورد!) حالا امتحان صاحب ماشین شروع می شه، که الان شروع کن فحش و فحش کاری یا با سعه صدر برخورد کنه؟(امتحان راننده ماشین، اختیار راننده ماشین) حالا راننده ماشین میاد پایین و با مشت می زنه تو صورت این طرف(اختیار راننده، اجبار سنگ به دست) و...
حالا برگردیم عقب، اصلا شاید این آدم سنگ به دست یه زمانی کار خوبی کرده بوده، خدا واسه جبران می خواد دیگه کسی به صورتش مشت نزنه و با این راننده دومی که آدم عصبانی ایه دعواش نشه(یا مثلا ماشین دومیه قرار نیست به این وسیله امتحان شه، قراره سریع بره خونش تا خدا ببینه با خانمش دعوا می کنه یا نه!) خدا می گه صبر کن ماشین سومی بیاد که اگه هم از امتحانت شکست خوردی دیگه مشته رو نخوری! همچین این ماشین دومیه می خواد رد شه یهو کلاغه صدا می ده و حواس سنگ به دست پرت می شه، پاش گیر می کنه به یه سنگ و می خوره زمین! ماشین دومی هم رد می شه، ماشین سومی که آدم خوش اخلاقیه میاد و حالا نوبت امتحان هر دو نفر می شه... الی آخر

نکته بعد:
روی عن مولا امام صادق علیه السلام:
لاجبر و لاتفویض، بل أمر بین الأمرین
(ترجمه سر دستی:)از امام صادق علیه السلام نقل است: نه جبره و نه تفویض(اختیار)بلکه بینابین این دوئه!

نکته آخر:
البته یادت نره تو احادیث تاکید کردن زیاد روی جبر و اختیار فکر نکنید، اما چیزی که مشهوده اینه که ما نه کاملا مجبوریم و نه کاملا اختیار داریم! (نقل است: فردی درباره معنای قدر پرسید. امیرالمومنین علی علیه السلام(ع) از او خواست تا وارد این مسئله پیچیده نشود؛ ولی او بر درخواستش اصرار کرد.امام فرمود: اکنون که از درخواست خود صرف نظر نمی‌کنی، بدان که در باب قدر، نه جبر در کار است و نه تفویض، بلکه امری میان دو امر است. ( بحار الانوار ) )

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش زیادی از مشکلات ما بعد از ازدواج اینه که فکر می کنیم خیلی اختیار داریم!
نه داداش من/خواهر من ! ما خیلی اختیاراتمون کمه! خدا دقیقا تنظیم می کنه که ما هر کسی رو هم که انتخاب می کنیم اما بالاخره اون امتحاناتی که می خواد رو ازمون بگیره.
شاید 50 مورد پیش بیاد که از بینشون انتخاب کنیم، اما این 50 مورد خودشون یه جبره که بر سر ماست و مجبوریم فقط از بین همینا انتخاب کنیم! و کسی که این رو تنظیم کرده خدا بوده... که حالا حاج آقا پناهیان در سخنرانی هاشون دلیل میارن که معیار خدا واسه این تنظیم کردنا امتحان ماست

( یکی از استدلال هاشون این آیه ست: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا...آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می‌کنید... سوره مبارکه ملک، آیه شریفه 2)
همین یک دلیل هم می تونه کافی باشه که باور کنیم تمام مرگ و زندگی ما واسه امتحانه و بر همین اساس شکل می گیره!

بسم الله الرحمن الرحیم

ایشون در این قطعه می فرمایند که فکر نکنید خدا می ذاره با هر کسی ازدواج کنید، نه خدا زندگی شما رو بر اساس امتحان چیده، وقتی می خواید با کسی ازدواج کنید خدا نگاه می کنه ببینه اون امتحانایی که می خواد ازتون بگیره با این فرد انجام می شه یا نه؛ اگه دید نمی شه نمی ذاره ازدواجتون شکل بگیره.

بسم الله الرحمن الرحیم

از خدا ناامید نشو داداش
از زندگی کاملا مطابق میل خودمون نامید شو!
هدف ما باید چی باشه؟ این که ازدواج خوب و بی تنش کنیم؟!
دقیقا مشکل از همینجاست!
هدف ما باید این باشه که رضایت خدا رو جلب کنیم، خدا می گه بر اساس این معیارها ازدواج و زندگی کن، اگه ما اینجور انجام دادیم می تونیم به هدفمون برسیم! حالا شاید خدایی که به من گفته واسه ازدواج به ایمان همسرت دقت کن، کاری کنه من با یه نفر روبرو شم که طرف اونقدر آدم ریاکاری باشه که هرچقدر هم تحقیق و بررسی می کنم آخرش به این نتیجه برسم که مومنه و ازدواج کنم. دیگه مهم این بود که من از پس امتحان انتخاب سربلند بیرون بیام، و مهم نیست که به نتیجه اشتباه رسیدم! الان هم باید به بخش بعدی امتحانات برسم، با این همسر بداخلاق ریاکار دروغگو و... چجوری رفتار می کنم؟! طلاقش می دم؟ خب حالا طلاق دادم، آیا خدا دست از امتحان کردن من بر می داره؟! نه... این امتحان تموم شد و خدا امتحان بعدی رو شروع می کنه!

و تا آخر عمرمون این امتحانات با ما خواهند بود...

*** *** **** ***** *** ***** **** ***** همه ی این حرفا از برداشت خودش بود اگر یک کمی مطالعه کرده بود و احادیث و روایات رو دیده بود از این حرفا نمی زد متاسفم برای کسلنی که مطالعه نکرده وقت مردم رو میگرن و حق الناس میکنند.لطفا اقای نجفی تایدش کن

من با رامتین موافقم
بابا ولمون کنید خستمون کردین اه
همش از جهنم و امتحان حرف میزنن و برامون جهنم درست کردن ولمون کنید بابا بهشت مال شما ما نخواستیم
چه گیری کردیما

سلام آقا امیر

اولا حق با شماست و نمیشه با یه قسمت از سخنرانی نتیجه گیری کرد
اما چیزی که توی این قسمت اومده شبیه به اینه
هر انسانی مث یه قطاره و این خداست که تعیین میکنه این قطار از روی کدوم ریل عبور کنه تا به ایستگاه امتحانی که خدا واسش مشخص کرده برسه و قطار فقط مقید به همون مسیریه که واسش یکی دیگه تعیین کرده و فقط باید جلو بره تا به ایستگاه امتحانش برسه.
این یعنی مسیر زندگی هر شخصی از قبل تعیین شده و آدم فقط باید این راهو طی کنه تا امتحانشو پس بده!! خوب این جبره و هر کسی باید مث یه قطار فقط باید ریلی که خدا واسش گذاشته رو طی کنه.
آقا امیر شما گفتین که چرا دوستای من با دوستای شما فرق داره؟ چرا معرف های من واسه ازدواج با معرف های شما فرق داره؟ چرا دخترهایی که به من معرفی میشه با دختر هایی که به شما معرفی میشه فرق داره؟
خب واسه جوابتون یه مثال میزنم
توی یه روز تابستون من میرم جلو آفتاب می شینم و شما هم میری جلو باد کولر می شینی. بعد من احساس گرما می کنم ولی شما احساس خنکی و سرما. من شرو به عرق کردن می کنم شما جلو باد کولر کیف می کنی!! بنظرت چرا این جور میشه؟ واسه اینه که شما توی یه محیط دیگه هستی و من توی یه محیط دیگه و این تاثیریه که اون محیط روی ما میذاره
دلیل اینکه دخترایی که به شما پیشنهاد میشه با دخترایی که به من پیشنهاد میشه متفاوته اینه که توی محیط های مختلفی هستیم و این تاثیریه که محیط روی ما میذاره. هر محیطی یک سری محدودیت ها و تاثیراتی رو روی انسان میذاره
آقا امیر فرض کن واسه رفتن از یه شهر به شهر دیگه دو تا مسیر وجود داشته باشه.
من از یکی از این راهها میرم و شما هم از یکی از این راهها. بنا بر اینکه هرکدوممون چه راهی رو در نظر گرفتیم با اتفاق های مختلفی رو به رو میشیم. مثلا شما از یه راه پر پیچ و خم و خوش منظره عبور می کنین اما من از یه راه ساده و نزدیک و این هم علتش اینه که شما از روی اختیار خودت اون مسیر رو انتخاب کردی و با اون اتفاقات مواجه شدی من هم از روی احتیار خودم این راه رو انتخاب کردم و با این اتفاقات مواجه شدم نه اینکه خدا شما رو به اون راه فرستاده تا امتحان های خودت رو ازت بگیره و من رو از این راه فرستاده تا امتحان های خودم رو ازم بگیره

جناب امیر واقعا ممنونم خیلی مفید بود

سلام دوستان من سخنرانی رو کامل گوش دادم. با حرفای همه هم یکجورایی موافقم.
ولی ترو خدا یکی جواب منو بده:
من با پسری ازدواج کردم که جواب استخارم بد اومده بود!!!!!!! تکلیف اختیار و جبر این وسط چیه؟؟؟؟؟؟
بالاخره خدا می خواست من با همسرم ازدواج کنم که وصلتمون سر گرفت یا نمی خواست که استخاره بد اومد؟؟؟؟؟؟
خیلی گیجم.....

وای چقدر خندیدم هاهاها
استاد دستت دردنکنه خندیدم بسی روحمان را شاد نمودی.........

در مذهب شیعه بر اساس روایات، زندگی انسان نه اختیار کامله نه جبر کامل بلکه امری بین این دو است یعنی نصف نصفه یعنی یک قسمتهایی از زندگی اختیاره و یک قسمتهایی از زندگی جبره. در روایت از امام صادق این مطلب هست که امر بین الامرین.  در ضمن این قضیه امتحان خدا و این که عالم با امتحانهای خدا هماهنگی داره بارها در آیه های مختلف قرآن بیان شده. دوشتان میتونن در قرآن کلمه فتنه به معنای امتحان را جستجو کنند و ببینند.

دوستانی که میگن ولمون کن بابا بی خیال امتحان خدا و ما بهشت نمیخوایم و خسته شدیم و این حرفها، واقعیتش اینه که چه بخواید چه نخواید دنیا همینه و محل امتحان شدن توسط خداست وگرنه خدا از همان اول ما را در بهشت قرار میداد و دیگه به این دنیا نمیومدیم و از اول تو بهشت میبودیم.   

من خوب متوجه نشدم :(
ینی اختیار ما و اینکه بخوایم از بین دو گزینه یکی رو انتخاب کنیم ، یک امتحانه ؟

من چند نمونه از چیزهایی که اطراف خودم دیدن بهتون میگم جالبه بخونید بعضیارو هممون میدونیم بعضیارو من تو اطراف خودم دیدم.به نظر من حرف اقای پناهیان درسته اما به عنوان امتحان قبولش ندارم.والله حضرت موسی هم یک بار به مادرش گفتن بندازش تو آب همه عمر که آب بازی نمیکردن😊اما من معتقدم قسمت.سرنوشت چیز از پیش تعیین شده.حتی شاید جبران نداشته های دیگرمون.اولش از حضرت آدم میگم درسته که حوا گفت سیب را بخور اونم خورد اما واقعا خدا خواسته بود ادم را بیاره روی زمین وگرنه اصلا چرا گفت از ابن درخت نخور.یا مثلا حضرت یوسفو میندازن تو چاهی که هیج کس از اون جا رد نمیشه بعد طوفانی به پا میشه کاروانی راهشو گم میکنه تا یوسفو نجات بده.پس درواقع همه چیز اون طوری پیش میره که خدا بخواد من ادم مذهبی نیستم راستش الان خودم شدیدا درگیر بعضی چیزا شدم اما پیامبرانو بی خیال از ازدواجای فامیل خودمون واسطون میگم.یه پسر تو فامیل ما بود با یه دختر بسیار بسیار زیبا دوست بود و میخواستند ازدواج کنند اصلا واسه این پسره انقدر قیافه مهم بود که نگو و نپرس.دختره هم فرشته بود انقدر زیبا بود خب این دوتا میخواستند ازدواج کنند اما نشد بعد همبن اقا پسر رفت توی یک شرکتی کار کنه خودش تعریف میکرد من اونجا به همکار دارم خیلی سیاهو زشته.بیچاره.کی این دخترو میگیره؟باورتون نمیشه اما الان این اقا پسر با همون دختر خانوم ازدواج کرده و جز خوشبخت ترین های اطرافم هستند و پسره طوری به حرف زنشه که باور نمیکنی.حالا دختر خانومه هم یه چیزاییو واسه من تعریف کرده که دیگه حال ندارم اونارو بنویسم.مورد دیگر خانومی را میشناسم که کمی معلولبت داره جایی شاغل بوده.بکی از همکارا این دخترو به پسری معرفی میکنه پسره میره دم خونشون میفهمه ترکن.میگه من ترک نمیخوام.بعد از یک سال همین پسر که همون جا شاغل بوده همین دخترو میبینه و میپسنده و باهم عروسی می کنن.یا هزاران مورد دیگه که خود من شاخم درمیاد.چیزی که خدا بخواد در لحظه ای که خدا بخواد در مکانی که خدا بخواد اتفاق میفته و حتی اگه لازم باشه افکار ما نظر ما احساس ما رو تغییر میده تا اون چیزی که میخواد بشه .این چیزیه که من از زندگی فهمیدم.اما اینکه خدا چیرو واسه چی میکنه که هزار دلیل داره من خودم سردر نمیارم.حالا هرکی یه اسم روش میذاره.گاهی تنبیه.گاهی فرصتی واسه توبه.گاهی به خاطر غرور.هزار دلیل .گاهی جبران یک نداشته واسه یک نفر.گاهی واسه هدایتش گاهی واسه گمراهیش.مثلا تو همین داستان زهیر در کربلا خود زهیر نمیخواسته بره پیش املم حسین اما حالا چه فکری یا نیتی یا کار خوبی کرده که لین طوری عاقبت به خیر میشه.همه چی دست خداست اما به افکارو اعمال بستگی داره.از طرفی افکارو احساسمون و رفتارمون دست خداست.کلا خیلی پیچیدست اما همینه که هست.به زندگی خودتون و اطرافیانتون با دقت نگاه کنید به رموزی پی میبرید .تاحالا شده واستون پیش بیاد بگید امکان نداره من این کارو کنم اما با کمال تعجب میکنید این یعنی چی؟قضاوت کردن دیگران نهی کردن دیگران از کاری سرزنش دیگران شکستن دل دیگران باعث میشوند اتفاقاتی رو تجربه کنید که فکرشم نمیکردید.اگه ازدواج دست خدا نبود همه زیبارویان خوشبخت و زشت رویان بدبخت بودند اما در اطرافیان که نگاه کنی میبینی این طوری نیست.1ساعت تفکر لز هفتاد سال عبادت برتره.

نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه ولی این تجربیات خودم از زندگیه .با اسم امتحان میونه خوبی ندارم.اما من به با مثالهای که زدم و خیلی زیادند و به چشم دیدم به این نتایج رسیدم نمیدونم درسته یا غلط.مثلا ما یه کار خیلی کوچیک میکنیم مثلا کسیو قضاوت میکنیم یا دل کسیو میشکنیم یا بدون اینکه تو شرایط اون طرف باشیم راحت از کاری منعش میکنیم یا به خاطر کاری سرزنشش میکنیم این اختیار یا امتحان یا هر اسمی اسمش مهم نیست اساسش مهمه.بعد خدا یه جوری مارو میپیچونه که دقیقا خودمون همون کارو یا همون انتخابو بکنیم.طوری میپیچونتت باورت نمیشه.این میشه تقدیر.ولی نتیجه همون کارمونه.نمیدونم.بعد مثلا یه ادمی که دلش پاکه یه جایی یه کار کوچیک کرده یه گره ای از کار کسی باز کرده یا اصلا دلش شکسته به خاطر یه چیزی میاد عاشق یه ادمی میشه که اون ادم اصلا خیلی بالاتر لز اونه ولی این پسر خالصانه اونو از خدا میخواد حالا خدا یه جوری همه چیزو میچینه کنار هم تا اون دختر هم با اون پسره ازدواج کنه مثل نجات یوسف از چاه.از قضا دختره میشه یه زن عالی واسه شوهرش.بعد شوهره  پررو میشه فکر میکنه جه خبر بوده این دختر همه چی تموم زنش شده زنشو اذیت میکنه زنه طلاق میگیره این میشه امتحان واسه پسره.انقدر تو اطرافیانم ابن چیزای باورنکردنیو دیدم حتی تو زندگی خودم.کلا خیلی پیچ در پیچه.ولی به لین نتیجه رسیدم ما در قبال کوچکترین کارامون و حرفامون حتی فکرامون اتفاقاتیو رقم میزنیم.اقای نجفی لطفا نظرتونو راجع به چیزایی که گفتم بگید.این روزا ذهنم خیلی درگیره