به نام خدا
با عرض احترام خدمت کاربران
پسری هستم ۱۸ ساله ، امروز میخوام ابتدا قسمت کمی از ماجرای بلوغم رو بگم بعد به طرح مشکل اصلی بپردازم ، حتما میدونید که یکی از مشکلات سن بلوغ تفکر انتزاعی است ، منم دچار این خیال پردازی های مختص سن خودم شدم تا اینکه کم کم بیرون اومدم ، متاسفانه علی رغم اینکه بسیار درس خونم امسال دانشگاه نرفتم ، مشکلات ذهنی از جمله اضطراب مانع تمرکز درست من شد.
شکست های پی در پی ، مانند اعتماد اشتباه ( منظورم در رابطه عاطفی نیست ) ، از طرفی دچار مسائلی مثل سیگار و دوست دختر نشدم اما به جد میگم دو سال واقعا عذاب آور رو پشت سر گذاشتم ، عمده مشکلاتم بخاطر رفتار بد پدرم و تاثیرات مانده از سنین کودکی بود . تا اینکه به خود اومدم و با کار روی برنامه های زندگیم , کار روی اعتماد به نفس و ... تونستم آرام آرام بر مشکلات غلبه کنم و برای آینده ام بجنگم .
ببینید من از مهر شروع به مطالعه کرده ام و واقعا هم دارم میخونم , با تجربه تر و با برنامه تر ... ، من اگر بخونم کارم تضمین شده است و سال بعد میتونم در ارگانی خوب به شرط بسیج فعال و سابقه درست اخلاقی با حقوق ان شاء الله ماهی ۵ میلیون مشغول به کار بشم ، اهدافی در زندگیم دارم و تصمیم دارم با درآمدم به انجام ایده های مد نظرم بپردازم .
سر انجام اهدافم معنویست ، مثلا بسیار علاقه دارم پس از ثروت مند شدن برای مناطق محروم کاری کنم خودمون ساکن منطقه مناسبی هستیم .
اما سوالم چیه ؟
گاهی اوقات شیطون میاد تو جلدم و به من میگه دیر شده ! یک سال گذشته و سرزنشم میکنه ، احساس میکنم آبروم پیش همه رفته ، گرچه من پسر سر به زیر ، مودب و مهربونی ام ، اما حس خود خوری گاهی اذیت میکنه منو .
لازم به ذکر هست بنده هم زمان شروع به حفظ قرآن و آموزش زبان انگلیسی هم کرده ام .
از شما عزیزان میخوام بپرسم است دیر شده !؟ میخوام به من اعتماد به نفس بدید و راهنماییم کنید چون من کسی رو جز پدر و مادرم که سواد کافی ندارند و جز خدا ندارم .
از لطف شما ممنونم
← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)
- ۱۵۷۷ بازدید توسط ۱۱۲۱ نفر
- پنجشنبه ۱۹ مهر ۹۷ - ۱۸:۵۷