سلام
با خانمی در ارتباطم به قصد ازدواج که اخیرا به خواستگاریش رفتیم همه چیز OK . یک سئوال دارم نمیدونم چطور ازش بپرسم لطفا راهنماییم کنید !
ایا ازمایشی وجود داره که بتونم بفهمم همسر ایندم نازاست یا نه ؟ حدودی هزینه اش چقدره ؟ اسم ازمایش چیه ؟؟ اگه همچین ازمایشی وجو داره چطور بهش بگم که ناراحت نشه ؟ شما خانم ها جوابم رو بدین اگه اقایی چنین سئوالی ازتون بپرسه ناراحت میشین یا نه ؟
ممنونم
سلام
ببخشید وقتت مبارکتون رو میگیرم. میخوام شرایط خودمو بگم ببینم نظر شما دوستان چیه.
واقعیتش من کارشناسی برق دارم و خدمتم رو هم تموم کردم و بالای 25 سال سن دارم. خیلی مومن نیستم و قبلا هم گناهای کبیره ای مرتکب شده ولی حداقلش سعی میکنم حداقل نمازمو سر وقت بخونم و پایبند به اصول اخلاقی و اعتقاداتم باشم. نه خونه و نه ماشین نه پول اجاره خونه نه پول مراسم عروسی و ....
من الان جایی مشغول یه کارم و ماهی حدود 1 تومن میگیرم .خیلی دوست دارم ازدواج کنم تا خدایی ناکرده به سمت خلاف و ارتباط نامشروع کشیده نشم ولی واقعیتش میترسم از مشکلات بعدش.
البته شاید این مشکل 90 درصد پسرها باشه و تنها من اینطور نیستم که بخاطر ترس ازدواج نمیکنم. میخوام چند سالی کار کنم و اولش خونه و ماشین بخرم تا ترسی که بخاطر مسائل مالی بعد ازدواج دارم از بین بره بعد اقدام کنم ولی این احتمال هم وجود داره که اون موقع دیگه میلی به ازدواج نداشته باشم!!
بعد نماز رفتم پیش روحانی مسجد و چیکار کنم تا زمانیکه شرایط ازدواج ندارم خودمو پاک نگه دارم.گفت برو ازدواج کن!! گفتم الان شرایطشو ندارم و خیلی میترسم.چرا برم دختر مردمو بدبخت کنم چون نه کارمند رسمی هستم و نه پول کافی دارم و....
باز یه حدیث خوند که هر کس بخاطر مسائل مادی ازدواج نکنه سوء ذهن به خدا داره. گفتم من که خدا رو قبول دارم ولی نمیشه شرایطشو ندارم. گفت برو ازدواج کن خدا میرسونه. بعدش خدا حافظی کرد و رفت.
از اون موقع اینقدر به فکر فرو رفتم و بلا تکلیف موندم ، میخوام بدونم خدا چطوری میرسونه. اصلا شما میشناسید کسی شرایط منو داشته باشه. خدا از کجا رسونده؟ از غیب پول رسیده!! اصلا چیکار کنم این ترس ازدواج از من بریزه .
ممنون از همون.
"امیر محمد"
سلام
من یه پسر 28 سالم. من تا حدودا 2 3 ماه پیش خواننده سایت بودم. قبل اونم یعنی حدودا 8 9 ماه پیش یکی از نویسندگان . من حدودا دو ماهه ازدواج کردم. خوشبختی و به معنای واقعی حس میکنم و عاشق همسرم هستم.
اونم منو بی نهایت دوست داره. من قبل ازدواج با ایشون شاید 20 جا خواستگاری رفتم تا اینکه این فرشته ناز نصیبم شد. هم جواب رد شنیدم و هم جواب رد دادم. اما قبل خانوم گلم، 5 6 تا دختر واقعا خوب بودن که با اونا حدودا سه چهار جلسه اشنا شدم ولی بعدا خب من گفتم به درد هم نمیخوریم.
من تا این سن با کسی دوست نبودم. قیافم متوسط و تحصیلات عالی و وضع مالی متوسط دارم. ولی اخلاقم جوریه که خیلی زود افراد مخصوصا دخترا جذبم میشه. یعنی خانومم هر روز میگه ممکن نیست مردی به مهربونی تو وجود داشته باشه. حالا مشکلم چیه:
اون دخترایی که باهاشون یکی دو جلسه اشنا شدم همشون این حرفو بهم زدن. جوری که مثلا جلسه 3 یا 4 که میرفتم خونشون خودشون برام شیرینی میپختن یا میشستن درد و دل میکردن و میگفتن تو اولین کسی هستی که باهات راحتم.
من خیلی سعی میکردم وارد فاز عاطفی نشیم و اونا هم همینطور و موقعیم که میدیدم به درد هم نمیخوریم با نهاینت ادب ازشون عذر خواهی میکردم و اونام منطقی برخورد میکردن . همه اینام در حضور خانواده ها اتفاق میافتاد.
الان مدتیه فکر میکنم که اونا منو نمیبخشن. یه جورایی خودخوری میکنم با شبا خواب بد میبینم. یه بار خانومم گفت خواب دیده که یه دختره اومده و بهش گفته تو عشق منو دزدیدی. اصلا وقتی از اون قسمت شهر که خونه اونا هس رد میشم بغض میگرتم.
سلام
من یه پسر 25 ساله هستم عاشق یه دختری شدم که آرزومه باهاش ازدواج کنم هر جا می رم تو فکرمه خیلی دارم عذاب می کشم 22 سالشه چون خیلی ازش خجالت می کشم نمی تونم بهش علاقمو بفهمونم .
خیلیم خوشگل نیست ولی همون دختریه که از همه نظر می خوامش اما واقعیت اینه که هیچی ندارم نه کار درست و حسابی نه پولی برای ازدواج من فوق دیپلم برق هستم و اون می خواد برای ارشد حساب داری بخونه یعنی حتی تحصیلاتمونم به هم نمی خوره اگرم بخوام ادامه تحصیل بدم باید بیخیال کار بشم که بازم کلی عقب می افتم تازه از همه بدتر تا من خودمو بخوام جم و جور کنم حداقل دو سه سال زمان می بره دوست دارم انقدر داشته باشم که اگه با هم بیرون رفتیم بتونم اون چیزی که می خواد براش بگیرم .
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
حقیر قصد دارم که تجربیات موفق خودم را با دوستان در میان بگذارم و همینطور از تجربیات خواهران و برادران عزیز هم که گره گشا است استفاده کنم.
الحمد اللّه ربِّ العالمین احساس میکنم از وقتی که این محبّت الهی نصیبم شده خوشبخت ترین فرد دنیا هستم
همونطور که قبلا عرض کردم بنده دانشجوی یکی از مطرح ترین دانشگاه های علوم انسانی اسلامی هستم و همچنین همسرم نیز از طلبه های فاضل و با سواد یکی از حوزه های علمیه هستند و با وجود این که بنده سنم از ایشون چند سالی بیشتره ایشون با توجه به این در خانواده ای عالم پرورش یافته اند و خیلی زود علوم حوزوی را شروع کرده اند از نظر خیلی از مباحث علوم حوزوی از بنده سر هستند اما ادعای من بیشتره و سعی میکنم در بحث ها کوتاه نیام :-)
همونطور که در پست قبلی عرض کردم بنده در سن خیلی کم به فکر ازدواج افتادم و الحمد اللّه از چنین وصلتی چنان برکاتی دیده ام که فکر نمیکنم در خیلی از وصلت های باسن بالا دیده شود.
الحمد اللّه خداوند متعال پاداش پاکی و تحمّل و پاکدامنی من و همسرم را با این آرامش در کنار هم بودن به ما داد همان گونه که در مقدمه آیه 21 روم را آوردم این وعده ی خداست که عملی خواهد شد و نصیب افراد صالح و پاکدامن زوج هایی صالح و پاکدامن خواهد آمد
همان گونه که در پست قبل عرض کردم اوایل ما خیلی از هم خجالت میکشیدیم و دست دادن که هیچ توان صحبت و در چشم هم نگاه کردن هم نداشتیم از خجالت ولی شکر خدا با تلاش های برادر خانوم که هر از گاهی شوخی هایی میکرد و دست ما رو میگرفت و تو دست هم میگذاشت ( که میخواستم آبشم برم توی زمین ) و همین طور نصیحتای برادر خانومم به من و خانوم و نصیحت های پدر خانومم (ایشون خیلی هوای منو دارند و اولین روز محرمیّت به خانوم فرمودند که دیگه اول ولایت ایشون برتو هست بعد ولایت من ) این نصیحت ها و ... باعث شد کمی خجالت ما بریزه و صمیمیّت ما بالا بره و همینطور یواش یواش بهتر و بهتر بشه و شناختمون از هم بیشتر بشه .
سلام
مسئله ای ذهنم را درگیر کرده که گفتم بیایم و این مسئله را با شما در میون بذارم و از شما عزیزان چه مجردای عزیز و چه متاهل های بزرگوار مشورت بگیرم.
قبل از هر چیز خواهشمندم فقط و فقط و فقط خانم های مجرد و آقایون و خانم های متاهل نظر بدهند احساس می کنم نظرات آقایون مجرد نمیتونه کمکی به بنده حقیر بکنه البته بسیار از آقایون مجرد عذر خواهی می کنم .
خوب من یک آدم به ظاهر مذهبی هستم (هر کس از درون خودش خبر داره ) اصلا زیاد طفره نروم من ... هستم! خلاص
ماجرا از آنجایی شروع شد که من برای آشنایی با مسائل زناشویی یک بسته کتاب آموزشی به نام عشق شیرین که همش تو اینترنت تبلیغ می کرد را خریدم و دقیق مطالعه کردم که ای کاش نمی کردم! انگیزه ام از این کار تنها آشنایی با جنس مخالف بود چون تنها زن زندگیم مادرم بوده و محیط حوزه هم پاسخگوی کنجکاوی های جنسی من نبود.
خلاصه پس از مطالعه این کتاب ها و مقالات با موضوعات جنسی ، احساسم نسبت به ازدواج تغییر کرد و احساس کردم نیاز هایی دارم که ممکنه این نیاز ها از نظر همسر آیندم زیاده خواهی تلقی بشه و از طرفی احساس کنه من یک آدم فوق العاده ناجوری هستم که تا این سطح اطلاعات جنسی دارم و خدای نکرده فکر کنه من اگر اهل فیلم های ناجور نبوده باشم دیگه ته تهش اهل صیغه بودم که خداییش نبودم و نیستم و دیگر اینکه خوب معیار های من برای ازدواج را خودتون باید بهتر بدونید که زن یک طلبه باید یه سر و گردن از مذهبی های دیگه بالاتر باشه این اگر توقع من نباشه توقع جامعه این طور هست حالا به نطر شما یک خانم بسیار مذهبی که زن یک طلبه شده چه طور می تونه توقعات جنسی من را برآورده کنه ؟
ای لعنت به من کاش سطح اطلاعاتم را بالا نمی آوردم و در حد همان حلیه المتقین می دونستم و به باب نکاح لمعه بسنده میکردم.
سلام
خیلی از کامنت های خانمها در این وبلاگ را میخوانم و یا اینکه در جامعه میبینیم خانمها سعی دارند طوری القا کنند که ما بخاطر ارضای عاطفه و محبت دیدن ازدواج می کنیم تعجب میکنم مگر آن زنها نمی توانند و حتی شاید تمام زنها که با محارم خود مخصوصا پدر و مادر و خواهر و برادر نیاز عاطفه خود را ارضا کنند ؟
طبیعتاً خانمهایی که این ادعا را دارند می توانند با والدین خود ارضای عاطفی بشوند واقعا نیازی به جنس مخالف آن هم مرد غریبه ای که حالا بخواهد با ازدواج بر آن زنان حلال بشود ندارند .
اصلا بحث تمام زنها و یا عده ای از آنها نیست منظورم اینکه چرا در دنیای زنانه این نوع القا و وانمود کردن ها اتفاق می افته ؟
شناخت دختران:
اگه دختری سرش زیاد تو گوشیه، یعنی با یه پسر در ارتباطه؟!
بیان فانتزی های ذهنی خانم ها برای اطلاع آقایان
سلام به همه دوستان
من پسری 24 ساله هستم فوق دیپلم حسابداری دارم و دو سال هم خدمت سربازی رفتم . از وقتی که سربازی من تموم شده الان نزدیک به دو سال میگذره و تو این مدت فقط 6 ماه سرکار بودم اونم تو یه کارخونه کارگری کردم .
راستش خیلی دنبال کار دولتی گشتم و این در و اون در زدم ولی اصلا نشده ، بنده آدمی هستم که اصلا نمیتونم زیربار کارگر بودن برم و بشم برده کس دیگه ای .
راستش خیلی دوست دارم تو این سن ازدواج کنم چون واقعا دارم اذیت میشم هم از لحاظ روحی و عاطفی و تنهایی و هم از لحاظ جنسی .
سوال من از خانوم ها اینه که
آیا حاضرند با کسی که کارگر کارخونه هستش و صبح ساعت 5 میره و تا ساعت 7 شب سرکار هست ازدواج کنند؟
خواهشا از جواب های کلیشه ای مثل کار عار نیست و از اینجور حرفا نزنید
خیلی ممنون
یا علی
با سلام و خسته نباشید
25 ساله هستم و فردی مذهبی البته نه زیاد خشک ، بنده علاقه خاصی به ریش دارم و الان ریشم به گفته اطرافیان خیلی بزرگ هست (در حد چهار انگشت ) و چند جایی که رفتم خواستگاری جواب رد دادن .
میخواستم بدونم من الان برای ازدواج حتما باید ریشمو بزنم تا یکی پسند کنه یعنی همه از ریش بدشون میاد . البته ناگفته نماند که کارمند هستم قد بلند و هیکل رو فرمی دارم چند ساله ورزش میکنم از لحاظ صورتم هم متوسط به بالا هستم اینارو گفتم نه واسه تعریف واسه اینکه بدونید که جاهایی که رفتم خاستگاری صرفا واسه ریش رد کردند نه عیب دیگه ای
سلام به دوستان
با دیدن بعضی نظرات به این نتیجه رسیدم که باید نگران قد کوتاه خودم باشم ولی این بحث قد رو من هنوز نتونستم هضم کنم! سوالهایی برام پیش اومده . تو وبلاگ گشتم با این که درباره قد مطالب نسبتا زیادی بود ولی سوالهایی که من تو ذهنمه توش نبود ! گفتم سوالات رو مستقیم مطرح کنم تا ذهنم روشن بشه.
سوال اول : بعضی دخترها میگن دوست داریم شوهر آیندمون 20 - 30 سانت از ما بلند تر باشه . فرض کن یک همچین اتفاقی افتاد ؛ خوب که چی ؟ چی رو ثابت کردین؟ الآن مثلا قراره چه اتفاقی بیفته؟ نون و آب شده براتون؟ زندگیتون تضمین شده؟ رفاه بیشتر شده؟ چرخ نیلوفری رو به زیر آوردین؟ بحث جذابیت جنسی هم که منطقی اختلاف قد اگه زیاد باشه تو آمیزش لذت کمتر می شه! حتی شاید تو ذوق پسره بخوره . ( تو همین وبلاگ بحث شده بود که پسری قد بلند از قد خانمش که کوتاه بود راضی نبود و به مشکل خورده بودند)
در جستجویی که تو همین وبلاگ کردم دخترها چند تا دلیل بیشتر نداشتند :
سلام
مدتیه که این وب سایت و با نظراتش می خونم و همه می دونیم که یکی از مشکلات همه جوونا مسئله ازدواج هست.
خانوما و آقایون این سایت مدام از هم شکایت میکنن و معیارهای ازدواج خاص خودشونو دارن و نظرات متفاوت، مثلا اقایون میگن خانوما پول پرستن و خانوما میگن آقایون مانکن پرستن و از این قبیل مشکلات زیاد دارن.
ولی این بار بیاید فارغ از تمام این حرفا معیاراتونو برای ازدواج بنویسید. بیاید در مورد همه ویژگی هایی که می خواید همسرتون داشته باشه رو با همه جزئیات بنویسید واقعا از همسرتون چه انتظاری دارید و در آینده ازشون چی می خواید.
از دیدگاه روانشناسی وقتی در مورد یک مشکل می نویسی تازه می فهمی شاید اون مشکل خیلی هم بزرگ نبوده و شاید ما نسبت بهش شناخت نداشتیم و اونو بزرگ نشون میدادیم ولی با نوشتن، بهتر می تونید اونو ارزیابی کنید .
سلام
پسری ** ساله هستم بین دوستانم هستن کسانی که با دخترا رابطه دارن و معتقدن که دخترا هر چند خوب باشن بازم یه موردی رو دارن که بهش فکر میکنن و علاقه دارن بهش.
یکی از موارد مهم برام تو ازدواج اینه که دختر مورد نظرم اهل دوستی و رابطه با جنس مخالف نباشه و نمیتونم به صرف ظاهر در مورد آدما قضاوت کنم چون دیدم مواردی رو که طرف ظاهرش علیه السلام بوده اما اهلش بوده و بالعکس البته میدونم که همه اینطور نیستن .
مدتیه که دختر خانمی رو بهم معرفی کردن که موجه و خوب بنظر میاد و خانواده من هم ایشونو پسندیدن و از آشناهامون هستن .
میخوام ایشونو تست کنم از طریق پیامک یا شبکه های اجتماعی و مطمئن شم که اهلش نیست و چون نمیشه سیم کارت خرید بدون اینکه به نام من باشه ، نگرانم که متوجه بشه یا حتی از نظر قانونی پیگیر شه و اینجور هم از اعتبار من کم بشه و در مورد من بد فکر کنه و هم شک من اشتباه باشه و از دستش بدم .