من قصد تغییر اطرافیانم رو ندارم. می خوام ببینم خودم باید چه کار کنم که ازم پرسیده نشه بیرون کجا می رم.

اگه بچه ۱۴ ساله بودم حق می دادم نگران شن بابت جایی که میرم. ولی اولاً من ۲۸ سالمه و ثانیاً اهل خلاف نیستم اصلاً.

یه بارش خوبه. دو بارش خوبه. ولی همیشگی که باشه دیگه احساس تو قفس بودن به آدم دست می ده.

با گفتن اینکه چه ساعتی بر می گردم مشکلی ندارم. به هر حال زمان رو باید گفت. مشکلم با گفتن مکانه.

واقعاً با توضیح جایی که می خوام برم بهم حس کوچیکه بودن دست می ده.

دایی من چهل سالشه. ازدواجم نکرده. وقتی می خواد بره بیرون، به مادر بزرگم می گه من می رم بیرون مثلاً سه ساعت دیگه میام. چیزی می خوای از بیرون برات بگیرم؟ اون هم مثال میگه شیر بگیر. بعد خداحافظی می‌کنم و داییم می ره. به همین راحتی.

ولی من همین کار رو اومدم انجام بدم، دوباره خانواده در مورد جایی که می خوام برم کنجکاوی کردن.


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)