با سلام
(مدتها بود که دلم میخواست در زمینه ی باورهایی که زندگی ما
رو احاطه کرده و شده مبنای مهم ترین تصمیم های زندگیمون که گاهی حسابی هم
خودمون و هم زندگیمون رو به چالش میکشه مطلب بنویسم . اما بارها روی نحوه ی
نگارش فکر کردم که چگونه بنویسم بهتر است و تاثیر ان بیشتر باشد ؟ درقالب
یک مقاله یا در قالب یک حکایت ؟!
بعد از تفکر
بسیار و مطالعه ی پستهای این سایت و سایتهای دیگه متوجه شدم مقالات
طرفداران خودش رو داره و سرگذشتها هم طرفداران خودش رو . برای همین تصمیم
گرفتم عنوان مقالات رو در قالب بیان سرگذشت ادمهایی که حقیقت دارند و در
اطرافمون زندگی میکنند بیان کنم اما نتیجه چی میشه رو به خدا میسپارم .
چند نکته :
۱- از اقای نجفی بابت فرصتی که به بنده میدهند تا در وبلاگشان فعالیت کنم سپاسگزارم
۲- سرگذشتها تقریبا همگی حقیقت داشته و بنده با دخل و تصرف سعی میکنم تا تغییرات لازم را بدهم تا خدای نکرده موجب شناسایی افراد نشود
۳-
در مورد تیتر مقالات با تحقیق چند ساله عنوانها را بیان کرده ام پس صرفا
یک نظر شخصی نیست و خوشحال میشم خانمها و اقایان بدون جبهه گیری و بادقت
مطالعه بفرمایند و اگه نقدی دارند با سعه ی صدر نقدشان را بیان نمایند.
۴-
سعی میکنم حدا اقل هفته ای سه پست را بگذارم اما به دلیل مشغله ی بسیار
شاید نتوانم به این روند پایبند بمانم که پیشاپیش عذر میخواهم
۵-در مورد تیترها اگه اشکالاتی به لحاظ نگارش و قوانین وجود داره اقای نجفی صاحب اختیارند که تغییرات لازم را بدهند.
با تشکر فراوان )
عنوان مقاله : بررسی برخی باورهای رایج
باور اول:
«آقایان میگویند ، زنها هرچه کمتر بدانند راحت ترند
خانم ها میگویند ، احساس زنانه هیچ وقت اشتباه نمی کند!!»
حکایت اول : از زبان ستاره
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مطالب آ. راد (۲۶ مطلب مشابه)