به نظرتون معیار های ازدواج من خیلی عجیب بود؟

با سلام

دختری 26 ساله هستم که کارم سئوکاری وب هست، ولی چون کارم تو خونه هست کسی نمیدونه شاغلم. چون کسی نمیبینه. بگذریم ... 

اهل دوست پسر و جنس مخالف نیستم، تو خیابون راه میرم جدی ام، در جمع دوستان و فامیل اهل شوخی هستم در حدی که بعضی افراد از شدت خنده جوک ها و شوخی هایم نقش بر زمین میشن. ولی شوخی های جنسی نمیکنم. 

فقط 2-3 تا دوست صمیمی دارم. تفریحم اینه ماهی دو بار برم کافه و پیاده روی روزانه. وب گردی میکنم، فیلم میبینم، کتاب می خونم، زبان میخونم، محتوانویسی میکنم، دانشجوی ارشدم. 

میخوام شروع کنم به مقاله نویسی و اگه خدا خواست بورسیه تحصیلی بشم برای دکترا در خارج از کشور، اینم بگم اهل حجابم و مو بیرون نمیریزم. ولی مانتوییم، و لباس های متعارف می پوشم. اهل کلاس گذاشتن نیستم. ولی به تیپم مطابق با عرف و اعتقاداتم اهمیت میدم. 

تو عروسی ها نمی رقصم، ولی آرایش ملایم میکنم، قیافه م معمولیه و قد 160 و تا الان فقط 2 خواستگار داشم. که هیچ کدوم از لحاظ فرهنگی و اخلاقی بهم نمیخوردیم. خانواده بازی بودن و اهل نماز روزه نبودن و عقایدمون با هم فرق داشت. 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه) خواستگاری های بی سرانجام (۶۶ مطلب مشابه) بررسی معیارهای ازدواج دختران (۷۵ مطلب مشابه)

پسری رو به خاطر قد رد کردم، چکار کنم دوباره خواستگاری کنه؟

سلام دوستان 

میخواستم از نظرات تون استفاده کنم و یه راه حل پیدا کنم؛

یه سال پیش خاله م یکی از فامیل های همسرش رو بهم معرفی کرد که خیلی پسر خوبیه و محجوب و باحیاست، اونم عکس منو دیده بود و پسندیده بود، قرار شد چون ما شهرستان هستیم خانوادگی به منزل ما به هوای گشتن تو این شهرستان بیان تا ما همدیگه رو ببینیم.

این خانواده اومدن و دو روزی پیش ما بودن، خانواده خوب و صادقی بودن و آقا پسر هم خجالتی و با حیا بود، یک بار بیشتر اونم وقتی چای گرفتم به من نگاه نکرد، خلاصه بعد اینکه رفتن بعد از یه هفته جواب خواستن، اما من از روزی که دیدم بخاطر اینکه قد آقا پسر کوتاه بود یا میشد گفت هم قد خودم (۱۵۸) بود گفتم پسر خوبیه خانواده دار و محجوب فقط قدش به دلم نمیشینه و جواب رد دادم.

همین حرفم رو به گوش ایشون هم رسونده بودن، اما بعد از یک ماه از جوابم پشیمون شدم و عذاب وجدان گرفتم که ظاهر فرد خب دست خودش نیست، این طوری خدا خلق کرده نباید خاله م مستقیم این عقیده منو بهشون میگفت، اما خاله م میگفت خب چی میگفتم که چرا جواب رد دادی، بعد از ایشون هم چند نفری معرفی شده داشتم اما اون ها هم به دلایلی جور نشد و وقتی با ایشون مقایسه میکردم ایشون رو بهتر میدونستم.