به خدا من دخترم خسته ام از جامعهای که نمی دونم تکلیفم باهاش چیه؟
کاش این ازدواجش نبود و ما رو خلاص میکرد، کاش به من استقلال میداد که گزینه نمیخواهم ازدواج کنم و به دیگران مربوط نیست، دلم می خواد مستقل شوم، کاش این حق رو به من میداد که تنهایی سفر برم، تنهایی خونه مستقل بگیرم و حرف پشتش نبود.
من دختر رو گذاشتند لا منگنه، درس خوندیم و مستقل شدیم و بزرگ و خانم شدیم به کسی نگاه چپ نکردیم، خیلی از خواستههای منطقی مون به خاطر حجب و حیا صرف نظر کردیم، حالا باید بریم ویترینی بشیم که یکی ما رو بخواد خدایی از ازدواجی که من دیدم ۹۰ درصدش بیگاریه.
ما رو قرار میدن جلوی یه عده پسر پر مدعا، دو کلمه حرف نزدی میگه شما خوبی ولی سلیقه من یه چیز دیگه است، اصلاً طرف نمی ذاره دو کلام از دهنت بیرون بیاد بعد طرف میاد میگه دختران پول پرستند و دختران ظاهر بینند، دختر باید زن زندگی باشه، باید قناعت کنند، باید مومن باشند، مذهبی که بعضی از این آقایون یدک می کشند حقیقی نیست ...
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)