سلام
من حدود یک سال و نیم پیش عقد کردم. خانومم اهل یک شهر کوچیک دور افتاده هست که حدود پانصد کیلومتر با محل زندگی ما فاصله داره. خود آشنایی و عقد ما داستان مفصلی داره که الان وقتش نیست تا تعریف کنم.
راستش از همون اول موضوع حیا و عفت برای من خیلی مهم بود و خانومم و مادرشون در اون شهر از نظر حیا و ایمان و حجاب زبانزد هستن.
من وقتی به خواستگاری خانومم رفتم ایشون اینقدر با حیا بودن که با من حرف نمیزدن و از شدت خجالت صورتش قرمز شده بود و میلرزید.
به هر حال ما عقد کردیم و اون رو با خودمون به شهرمون آوردیم. از اون موقع هر سه چهار ماه یک بار میرم دنبالش و میارم خونمون و بعد از بیست روز دوباره برش میگردونم.