اوریون شکارچی جوان، ورزیده و ماهری در یونان بود و آرتمیس، الههی شکار شیفته ی او میشود و با او قرار ازدواج میگذارد. آپولو برادر آرتمیس، الههای که روشنایی، موسیقی، شعر، دوا و درمان و موسیقی منسوب به اوست، به رگ غیرتش بر میخورد که چرا خواهرش میخواهد با فردی معمولی ازدواج کند. بنابراین با حیله، زمانی که اوریون در دریا مشغول شنا بوده است، آرتمیس را به مبارزهی تیر اندازی فرا میخواند و از او میخواهد از فاصلهای بسیار دور «آن هدف کند شناور روی دریا» را نشانه بگیرد. آرتمیس، بی خبر از همه جا، تیر خود را به هدف می زند و زمانی که برای دیدن کار خود به نزدیک هدف می رود جنازه ی اوریون را می بیند. آرتمیس برای جبران اشتباهش، اوریون را در آسمان جا می دهد تا بتواند هر شب او را ببیند.
ستارههای زندگی هر یک از ما از نظر هر کدام مان پر نور ترین و تابتده ترین ستارهها هستند، ستارههایی فداکار که برای ما خلق شده اند، هر یک قصهها و داستانهایی را به تنهایی یدک می کشند، ستارههایی که اگر هوا ابری باشد و تیره، بودن شان کم رنگ نمیشود و همان درخشنگی را ارمغان میآورند، هر یک از ما باید ستارهای داشته باشیم تا ناگفتههای زیادی را به گوش شان بسپاریم، تا برای جبران اشتباهات مان، ستارههای اوریون خود را به آسمان بسپاریم و تکیه گاهی از جنس ستارهها همراه مان باشد.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)