به نام خدا

خانواده م و دوستام مثل من فکر نمیکنن، یعنی تا الان کمتر کسی را دیدم که ی رنگی از افکار من را داره...، جرات، این کلمه همیشه پر از مفهوم بوده برای من، شاید من به قدر کافی شجاع نیستم ...، 

متفاوتم... بخاطرش خیلی سرزنش شدم ...، و همین طور گاهی تشویق ...

من همیشه برای همه گنگ بودم حتی برای خودم، زیاد میشنوم چته، چرا همیشه انقدر یخی، چرا خوشحال نمیشی، چرا لبخند نمیزنی ... ؟

خب آره منتهی من خودمم و از این موضوع خجالت نمیکشم، ولی بخاطرش ازخودم متنفرم ...، به همه چیز خوب گوش میدم منتهی جواب سوالات رو نمیدم...، فقط جواب بعضی سوالاتی که لازمه طرف بدونه را میدم...

بخاطراین رفتار هام همیشه برچسب تکبر خوردم، هیچ گرایشی به پسرها ندارم، یعنی شاید ۵ درصد جنسی و عاطفی ۰ درصد، خنثی ... ، حتی گاهی دافعه هم هست.

پیشنهاد هیچ پسری را هم قبول نمیکنم، پسرهای خوب خانواده دار و ...، حتی دوستام میگفتن دیوونه چرا آخه؟ 


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
عدم تمایل به ازدواج در دختران (۸ مطلب مشابه)