سلام دوستان

دختری هستم که از پدرم میترسم، این ترس ریشه در کودکی من داره، دعواهای مکرر پدرم با مادرم و دونستن در و همسایه. سر و صداهای زیاد پدرم موقع دعوا و فحش هایی که به مادرم و ما میداد ، همه باعث این ترس من شدن.

پدر من صبح میره و شب برمیگرده خونه، هیچ نمازیشون قضا نمیشه متاسفانه فقط ظاهر اسلام رو نگه داشتن و اخلاق ندارن. ما که بزرگ شدیم خوب شده یه کم دیگه مثه سابق دعوا نمی کنه و ساکت میشه.

اما از کودکیم تا الان که 26 سالمه ، هر موقع پدرم در زده، بند دل من میریزه. نه تنها من بلکه مادرم هم، خواهر و برادرم بهتر شدن. شب که پدرم برمی گرده ،قبل اینکه در بزنه،خودش دستگیره در رو تکون میده تا اگه در بازه بیاد داخل ،بعد اگه قفل باشه در میزنه، این استرس زیادی به من میده.

کلا شب که میاد خونه ما هممون بدون اینکه ببینیمش میریم توی اتاق هامون ،و فقط مادرم با پدرم صحبت میکنه و شام رو هم تنها توی اتاقش میخوره. دوس نداره سر سفره جمعی بنشینه، همیشه تنهایی رو انتخاب میکنه.

صبح زودم که میره ما خوابیم، و گاها حتی هفته ای پدرم رو من نمیبینم. هنوز وقتی سر هر چیزی صداش یکم حتی توی بحث عادی،با مادرم بلند میشه،من دلم میلرزه و استرس زیادی بهم منتقل میشه.

خیلی این مشکل اذیتم میکنه،به بدی سابق نمونده پدرم میدونم،ولی چی کار کنم تا خودم رو کنترل کنم و برام عادی بشه این چیزا؟

واقعا میترسم،حس میکنم بالاخره سر این استرس ها بلایی سر من میاد. پدر بالای 60 سال سن داره .

لطفا کمکم کنید کودکیم رو فراموش کنم و خودم رو از نو بسازم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
روابط با پدر (۲۶ مطلب مشابه) خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)