خانواده برتر

یعنی در ظاهر بهشون چشم چشم بگیم ولی بعد کاری که خودمون دوست داریمو انجام بدیم خخخخخخخخخ

یعنی توکارها باهاش مشورت کن...احترامشوبخصوص توجمع نگه دار...زیادباهاش یکی به دو نکن...به غرورمردونش احترام بزار...ولی باسیاست زنونه خودتون نزار سواستفاده کنه

(باشه هرچی تو بگی)

خانو ومی رو یادتون رفت بگید . شکم    شکم    شکم خخخخخخخخخخخخخخخ

من به عنوان یک مرد اقتدار رو این جوری می دونم که زنم برای حرف من ارزش قائل باشه و خیره سر و خود رای نباشه و به قولی حرف گوش کن باشه , دوست دارم تو کاراش با من مشورت کنه و اگر خواست کاری کنه از من اجازه بگیره , یعنی نه کارای مهم , مثلا می خواد بره مسافرت با خانوادش یا دوستاش یا تنها ازم بپرسه و برام توضیح بده و به نوعی اجازه بگیره نه این که بهم خبر بده من دارم می رم در جریان باش ! یا مثلا می خواد یک چیز گنده بخره مثلا ماشین ازم بپرسه , حتی اگر از پول خودش باشه من شاید صلاح نبینم زنم ماشین شخصی بخره و فکر هر روز 100 جا بره که تصادف کرد یا فکر های این جوری و اگر بهش اجازه ندادم نگه پول خودمه به تو ربطی نداره , در یک کلام اقتدار یعنی من احساس کنم به نوعی چه عاطفی چه جسمی چه روحی چه مالی بهم نیاز داره و منو لازم داره و براش خیلی مهم هستم , اگر سر کار می ره و درامد داره و حتی درامدش از من بالاتره ( مثل ازدواج یک مهندس که حقوقش قانون کاره , و یک دکتر که درامدش چندین برابره اونه ) باز هم پولشو به رخم نکشه و نگه پول خودمه هر کار می خوام باهاش می کنم , حرف گوش کن بودن و مطیع بودن برام احساس اقتدار رو می یاره , البته اصلا غیر منطقی نیستم و نظرم رو تحمیل نمی کنم و دوست دارم نظرشو و سلیقشو بگه و منم بهش احترام می زارم ولی از من چیزی رو پنهان نکنه و به نوعی از من حساب ببره ! 

دقیق نمیدونم..

این سوال منم هست

مرحبا 

سلام

اقتدار به نظرم یعنی مشورت خانم وآقا باهم دیگه ،نه فقط تحمیل نظرات آقا ، ولی باید توجه داشت که برای نظرات وشخصیت آقایون ارزش واحترام قایل شد حتی اگه برخلاف میلت باشه باید در قالب احترام گفته بشه ،، نگه داشتن اقتدار شوهر یعنی اینکه پیش هیچ احد الناسی حتی بچه هات شوهرتو کوچیک نکنی ، اگه اقتدار شوهرتو حفظ کردی اون موقع میبینی که در کنارش چه قدر امنیت وآرامش خواهی داشت ،، درباره کارهای اشتباهش بهش آگاهی بده ،عیب زدایی خوبه ولی عیب جویی نه ، ولی احترام احترام احترام در تمام مراحل زندگیت . در کل همون قدر که خانمها تشنه توجه و شنیدن کلمه دوستت دارم هستن. مردا هم تشنه اطاعت شدن و شنیدن کلمه چشم هستن.اون موقع تو هم میشی ملکه زندگیه همسرت .

در ضمن یه چیزی یادم رفت بهت بگم همه اون کارا رو باید با عشق و علاقه وخواسته قلبیه خودت انجام بدی ، ظاهر نمایی نکنی ، چون اگه اینجوری باشه بازم یه روزی همسرت خسته میشه ...

عزیزم همینجور که ما خانوما عاشق عشق و دوست داشتنیم...مردا هم دوچیز براشون مهمه یکی احترام یکی اقتدار... زن احساساتیه مرد اقتداری؛ اقتدارم به این معنیه که حتی الامکان چه تو خونه دو نفری چه تو جمع صد نفری حرمت و اقتدارشو نگه داری...نخوای کوچیکش کنی بی حرمتی بهش کنی یعنی اقتدارشو حفظ کردی! درمورد خبر اینکه جای میخای بری خبر بدی یا نه.. حتما حتما باید بهش بگی حتی شده تا سرکوچتونم بری باید قبلش بگی عزیزم من میخام برم تا سرکوچه اجازه میدید؟ اینکارو که کنی اعتمادش روز به روز بهت بیشتر میشه... من الان مجردم ولی هرجا بخوام برم یا بابام یا مامانم میرم اگه هم خودم تنها خواستم برم حتما بهشون ساعت برگشتمو میگم الان اعتمادی بهم دارند بیاو ببین...... درمورد اینکه بهش متکی باشی یا نه؟50*50.. جاهایی که نیازه بله باید متکی باشی چون شوهرته،،،جاهاییم که نیازی نیست آخرش نظر اونم جویا شو چون دوباره شوهرته.. درمورد ذوق کردنتون؛ همیشه یه تشکرو رو لبات داشته باش ولی زیاد از حدم نه چون هم برا اون تکراری میشه هم خودت خسته میشی.. هرارگاهی که تشکر میکنی احساساتتم ابراز کن مثلا وای عزیزم دستت درد نکنه چه سفری بود خیلی خوش گذشت کاش زود تموم نمیشد...

به نظر من مردا جوری آفریده شدن که با رضایت زن،  راضی میشن و اگه مشکلی بینشون نباشه احتمالا خواسته زن انجام میشه. ولی برای اینکه اینجوری بشه زن باید یه سری چیزا رو بلد باشه. مثلا لجبازی نکردن، سر یه چیزای خیلی ساده تو روی شوهرتون وای نستین. به طور مثال موقع رانندگی شوهرتون میگه فلان ماشین چرا اینجوری رانندگی میکنه و یه ایرادی میگیره درست یا نادرست.  سعی نکنید قانعش کنید که اشتباه می کنه،  اخه چه سودی به شما میرسه! تاییدش کنید فقط.
یا مثلا موقع خرید شوهرتون میگه یه چیزی میگه،  لزومی نداره کارش رو اجرا کنید فقط تو اون لحظه تاییدش کنید.
عامل بعدی اینه که یه سری کارهای نسبتا مهم رو بهش اطلاع ندین. مثلا دیدم زنی رو که رفته از تعاونی اداره شون به حساب خودش قسطی فرش خریده و میخواسته شوهرش رو سورپریز و خوشحال کنه ولی وقتی شوهرش اومده خونه کلا قاطی کرده و حتی یه خوشحالی ظاهری هم نشون داده ولی سر یه چیز دیگه دعوت راه افتاده.  یا مثلا این که مهمون دعوت کنید و بهش اطلاع ندین،  وقتی میاد خونه با دیدن مهمونا شوکه میشه.

کلا یه چیزای خیلی کوچیک میتونه زندگی رو خوشایند تر کنه.  مثلا وقتی تو جمع دارین غذا میخورین بدین شوهرتون در نوشابه رو باز کنه،  کسی نمیگه که زور شما کمه ولی شوهرتون کلی حال میکنه. خلاصه از این طور چیزا...

ببخشیدا ولی دوستان مجرد شما چرا جواب میدید؟!

این مثال آخریت رو شدیدا قبول دارم
اصولا مردا دوست دارن حس کنن که خیلی مهم اند حتی اگه شده الکی(شکلک چشمک)
شما هم باید این حس رو بهش القا کنید که وای اگه تو نبودی من بدون تو نمی تونستم زندگی کنم و میمردم و خلاصه زبون بازی کنید
این خیلی فرق می کنه با اینکه بی عرضه بازی از خودتون در بیارید

به انسان 

من یه مرد هستم ولی نظرم اینکه زن نباید خودشو و تمام اختیار زندگیشو دست شوهرش بسپاره.همیشه باید نظر شخصی خودشو هم درنظر بگیره.متاسفانه هستن خانومای زیادی که بعد از ازدواجشون کلا خانواده خودشون رو فراموش میکنن و فقط میشن برده مردم.

مردها به شدت نیاز به اقتدار و تایید دارند

بچه هااین سوال منم هست!آقایون اگه میشه بازم مثال بزنین مثلا آقاکوروش اگه میشه بازم مثالای ریز که به ذهنه مانمیرسه مثلاهمون نوشابه بازکردن!روبازهم مثال بزنین ممنون واقعا

سلام اقا سامان

سلام اقای نجفی

ببخشید ظاهرا جمله بندی این سوال من بهم ریخته و قاطی شده پست شده.

سوالی که من فرستاده بودم مفصل تر و با جزییات بیش تری بود.

به دختر ایرونی:

سلام از سوال کننده تشکر میکنم بابت این سوالشون چون جند وقتی میشد  که ذهنم در گیر این سوال بود .واز دوستان هم ممنون بابت توضیحاتی که دادن کامل وجامع بود

سلااااااااااام  من خودم 9 ماهه نامزدم کارایی ک بنظرم باید در این راستاانجام بدی ایناهستن:

به کوروش

با خط اول کامنتت و خط اخرش خیلی موافقم:(

ولی من دلم میخاد هرچی گفتم بگه : چشم اقایی:(( اخ چقد حال میکنم

حرفاتون رو به شدت قبول دارم

به آقا حسام:

نگران نباش برادر، دختر ایرونی خوب بلده چطور زندگیشو حفظ کنه اون کامنتم خلاصه نوشتم چون حوصله نداشتم مفصل توضیح بدم!!!در کل منظورم این بود که با سیاست زنانه هم میتونیم اقتدار مرد رو به بهترین شکل حفظ کنیم هم این که جایگاه خودمون رو به عنوان شریک زندگی نادیده نگیریم!

به خانومی ۱۳۶۹

به دختر ایرونی :
 دقیقا مث مامان باباها یا پدر بزرگ مادر بزرگامون.
هرکی از دور میدید فکر میکرد که زن تو این خونه یه برده اس و مرد سالاریه مطلق حاکمه . ولی در واقع این خانم خونه بود که همه چیزو بر اساس صلاح خونه ترتیب میداد و اثر مستقیم رو روی نظر مرد خونه و نتیجتا این اثر رو روی نظرات همه ی اعضای خونه داشت.

مختصر و مفیدش اینه بهش بگی: شما امر کنید و تو دلت بگی کیه ک اطاعت کنه ب همین سادگی ن سیخ میسوزه ن کباب :-) 

بهDr.t: عزیزم هر سری یه عقلی داره! این سایتم درسته مال متاهلاس ولی از 100درصد شاید20درصد متاهل داشته باشه 70درصدش مجردن... اگه کامنتای ما مجردا بد بود و محتوایی نداشت آقای نجفی موقع خوندن تایید نمیکردند... من مجردم میگی مصداقی برنید نباید که دیگه با انواع و اقسام مثالها بیان بیان کرد همینو کلی مفهومشو درک کرده باشی درکا نه اینکه طوطی وار بخونی تو زندگیت پاش که میفته اجرا کنی ..خودت یه مصداق یاد گرفتی..اگه حرفیم میزنم سنم زیر18نیست20سالمه پس خوبو از بد تشخیص میدم...خوشبخت باشید!

به تمنا خانم :

سلام و درود بر شما . خیلی ممنون از لطف تون

سلام
سوالی که ارسال کرده بودم و در قسمت صفحه ارسال سوال هم هست، این بوده:

سلام

من تازه ازدواج کردم.
نمیدونم چیکار کنم.

فهمیدم این سی سال عمرم و تربیتی که تو خانوادم شدم مفت نمی ارزه.
 آخه خانواده ما زن سالاری هست، همش مامانم با بابام دعوا میکرده و حرف خودشو میزده.
 از اون طرف خانواده شوهرم متعادل یا شاید یکم مرد سالار.

این روزها از همه مشاورها و کتاب ها میشنوم که اگر میخوای مردت عاشقت شه باید بهش اقتدار بدی.
این واژه اقتدار قشنگ برام جا نیافتاده.

این اقتدار یعنی چی؟؟؟؟؟
آقایون توضیح بدید لطفا.

یعنی هیچ وقت تو هیچی نظر ندیم و اگه نظرمونو خواست بگیم هرچی شما بگی و بزاریم هرکاری خواست بکنه؟ باز اینطوری هم که میگید زن مون استقلال نداره!!!

یعنی فقط با جملات بهش اقتدار بدیم  وبهش بگیم تو مردی و قوی هستی و غیره؟؟؟

یعنی هرجا میریم و میایم بهش خبر بدیم؟؟ باز اینطوری که میگید زن باید یکم مرموز و جذاب باشه که!!

یعنی تو کارامون بهش تکیه کنیم و ازش کمک بخوایم؟؟ باز اینطوری میگید که زن باید متکی به نفس باشه و از زن های آویزون خوش تون نمیاد!!!!

یعین هر کاری برامون انجام میده( ما رو جایی میرسونه یا سفر میبره یا برامون چیزی میخره یا...) کلی ذوق کنیم و بگیم اگه تو نبودی من چیکار میکردم؟؟؟ اینطوری باز نمیگید زن مون دست و پاچلفتی هست و از هرچی ذوق میکنه و به کم قانع هست؟؟

میگن مردا عاشق زن هایی هستن که
 یک بهشون اقتدار بده
دو همیشه نیاز جنسی شون تامین کنه

دومی که روشنه، اولی چیه؟؟؟؟؟

خیلی به مشکل خوردم. آقایون کممممممک

سلام

به khanoom khanooma 

به سوال کننده:

به نام الله

خونواده منم زن سالاره ولی برا شوهرم اینجور نیستم 

بسم الله

بسم الله

بهDr.t; من عزیزم جبهه نگرفتم درست میگید من هنوز اول راهم و شما یه پیرهن بیشتراز من پاره کردید تجربه شما بیشتر از منه؛ ولی چندبار دیگه دیدم خودما نمیگما یه مجرد نظر داده اگه نمیاید بگید دستت دردنکنه حداقل تو ذوقشم نزنید بقول کابوی تنها تو بخش نظرات گفتند مفتو رایگان بهتون آقای نجفی و کاربرا مشاوره میدند نه پول ویزیت باید بگیری ن نوبت نه وقتت ازبین بره... پس چه مجرد چه متاهل باید قدرشناس باشند. خوشبخت باشی عزیزم اگه احیانا ناراحت شدی معذرت میخوام.;-)

درسته اقتدار دادن خوبه ولی اعتدال باید باشه 

نظرات یلدا و khanomi1369 رو قبول دارم و با نظر دختر ایرونی مخالفم صددر صد.موفق باشید

نظرات امیر متاهل فوق العادست،مثل یک مشاور مجرب صحبت کردی امیر آقا.احسنت

به همراهان گرامی

بانو زن زندگی
سمیرا خانم  و
دوست بدون نام در نظر تاریخ 26 دی ماه ، ساعت 21:46

خیلی خیلی ممنون از لطف و محبت و دعای خیرتان . مطابق همیشه ، بر من منت گذاشتید. ارداتمند شمائیم.

به آقا یا خانم "سلام هستم"

مرسی  که مخالفت 100% رو به اطلاع رسوندید برا یکی از دوستان توضیح دادم اگر مایل بودید میتونید به کامنتم مراجعه کنید!!!!

اقتدار بخشیدن از چیزایی شروع میشه که شاید به چشمت نمیاد ولی خیلی تاثیرگذاره مثلا شوهرت میوه خریده میوه های خوبی نبوده بهش نگو چشم بازار را دراوردی  و از این حرفا یکم زیرکی به خرج بده بگو این میوه فروش هم که هیچ وقت میوه های خوبی نمیاره دیگه ازش خرید نکن  تازه یعنی تو خوب هاشا جدا کردی برام بازم دستت درد نکنه خدا کنه همیشه سالم باشی و سایت بالا سرم باشه بعد خواهی دید سری بعد چنان میوه هایی خریده که کیف میکنی.یا اگه ازش ناراحتی شروع نکن گریه کردن و غر زدن بلکه برو بغلش کن وو تو بغلش گریه کن و بگو درسته از تو ناراحتم اما کسی را جز خودت ندارم که ناراحتیما بهش بگم و خیلی نرم بدون جبهه گیری ناراحتیت را تو بغلش بهش بگو تو جمع حرمتش را حفظ کن و بهش نگاه محبت امیز داشته باش میاد خونه حتما به استقبالش برو و با یه نوشیدنی ازش پذیرایی کن باهاش تو کارهات مشورت کن بهش محبت کن وخیلی کارای دیگه که دوستان گفتن.انشالله بهترین زندگی را داشته باشی

سلام
از همه تون خیلییییی ممنونم. خیلی بهم کمک بزرگی کردید.
هر روز کامنت هاتون رو میخوندم، و استفاده می کردم اما امکان جواب دادن نداشتم.
باور کنید نظرهاتون تو همین مدت کم زندگیمو خیلی خوب کرد. طوری که شوهرم خودشم گفت که تو چقدر عالی  و خوب شدی.
همون طور که گفتم من تفریبا تازه ازدواج کردم و تو عقد هستم.

به زن زندگی عزیز
نمونه هایی که الان به ذهنم میرسه:

البته تاکید کنم که شاید کسی اینا رو بخونه و فکر کنه خوشی زده زیر دلم!!! اما باور کیند تو این موقعیت ها نمیدونم باید چیکار کنم. چون تو خونه ای بزرگ شدم که همیشه حرف حرفه مامانم بوده و الانم خانوادم ازم انتظار دارن مثل مامانم باشم و واقعا نمیدونم درستش تا چه حدی هست که نه سیخ بسوزه و نه کباب؟!!!


1- مثلا با مامانم میخوام برم خرید یا پیاده روی یا کتابخونه و ... باید از همسرم اجازه بگیرم و بهش خبر بدم؟؟ یا چیزی نگم  و یکم مرموز باشم؟ یا مثلا فقط در حد اطلاع بهش بگم؟؟ یعنی تماس بگیرم و بگم من دارم میرم بیرون؟؟


2- مثلا می خوایم بریم بیرون نظرمو میپرسن که کدوم رستوران بریم؟ یا کدوم لباسمو بپوشم؟  یا چی بخوریم؟ باید بگم آقایی خودت خوش سلیقه ای خودت انتخاب کن  یا نظرمو رک و راست بگم؟؟یا همش یه تعارف الکی بکنم و نظرمو بگم؟؟

3- مثلا از من میخوان که امشب برم خونه شون یا برم دیدن مامان بزرگش یا... و از من میپرسن میای؟؟  و من به دلایل محکمه ناپسندی مایل نیستم که برم. باید بهشون چی بگم؟ بگم چشم هرچی شما میگی حتما میام؟؟ یا بگم امشب حوصله ندارم و خسته ام و میخوام یکم استراحت کنم و تنها باشم؟؟


4- مثلا در مورد چیز مهمی که خیلیییی براشون با ارزش و مهم هست، مثل خرید ماشین یا شروع کار جدیدی یا... با کلی هیجان و آب و تاب برام توضیح میدن. و از اونجاییکه خودرای هستن و زیاد عادت به مشورت ندارن، تاکید میکنن که اینو فقط دارم به شما میگم چون شریکی زندگی ام هستی و احدی خبر نداره و... و آخرش ازم میپرسن که نظرت مثبت هست یا منفی؟؟ من بنا به دلایل منطقی مخالف هستم و معتقدم توش ضرره.(البته همسرم بهم میگن تو زیادی محتاطی) حالا نظر منفی ام رو بهشون بگم؟؟ یا ممکنه حسابی بخوره تو ذوقش  ودیگه با من هم مشورت نکنه؟؟ یا مثلا من خودم رو شاد نشون بدم  و بگم چه فکر بکری کردی و من بهت ایمان دارم و نظرم مثبته و ...


5- مثلا من می خوام برم یک جایی که فاصله اش نزدیک هست. ایشون میگن یک ساعت صبر کن بذار خودم بیام برسونمت(فاصله ی من و ایشون زیاد هست) حالا باید بهشون بگم نه عزیزم شما خسته ای از سرکار آمدی و خودم میرم یا اینطوری حس تامین مرد رو ازش میگیرم و باید  بذارم بیاد دنبالم؟؟ یا وقتی آمد دنبالم کلی ذوق کن مو بگم وااای اگر تو نبودی چطور میخواستم تا اونجا برم و اینا؟؟
همین مثال برا وقتی هم که مثلا میخوام تا سر کوچه برم یک خرید کوچولو کنم، اما ایشون میگن خودم میام دنبالت ببرمت خرید.


*********** 6- مثلا میان تو کارها کمکم کننن و سفره رو جمع کنن(خانواده ایشون مردسالار هستن و این کارها رو بد میدونن، و این اوج احترام ایشون به من هست که یک استکان چای رو خودش از رو میز برمیداره و میذاره آشپزخونه و تو خانواده شون حتی تا این حد کار کردن هم برا آقایون ناپسند هست) حالا بهش بگم عزیزم تو خودتو خسته نکن و خودم جمع می کنم؟؟ یا ازش تشکر کنم و خودمو خیلی خوشحال نشون بدم  وبگم چه شوهر مهربونی دارم من؟؟ اصلا چطور ازش بخوام تو کارهای خونه کمک حالم باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 نمیخوام مثل پدرش باشه که تو خونه فقط بیست و چهارساعته در حال خوردن باشه وبخوره و بریزه و همش مامانش بهش بگه چی میل داری آقا و از صبح تا شب تو آشپزخونه در حال پختن و شستن باشه بدون ذره ای کمک از طرف شوهرش.(باور کنید بدون ذره ای اغراق گفتم)
چیکار کنم همسری که کار خونه بلد نیست و از نظر خودش و خانوادش انجامش زشت و ناپسند هست حالا بیاد انجام بده؟؟
 
7- مثلا کارهایی مثل جابجا کردن چمدون و ... (که ظاهرا مردانه هست اما تو خانواده اونا، این کارها با خانم هاست) رو ازش بخوام؟؟ یا با خودش فکر میکنه خانمم چقدر برا کاراش به من وابسته ست و بدش میاد؟؟

8- در مورد کارهایی مثل شرکت کردن تو انواع و اقسام کلاس ها و آزمونها و ...  ازش اجازه بگیرم؟؟ یا نظر خودمو بگم  ونظرشو بپرسم؟؟ یا کار خودمو بکنم و فقط بهش اطلاع بدم که در جریان باشه؟؟

9- مثلا امشب با مامانم قرار میزارم برم بیرون. همون موقع همسرم تماس میگیره میگه بیا بریم بیرون. یک کلمه بگم چشم  و قرارمو با مامانم کنسل کنم؟؟ یا براش توضیح بدم که قرارمون بندازیم یک شب دیگه چون امشب با مامان میخوام برم بیرون و...    



بخشید طولانی شد.
چون با توجه به کامنت ها حس کردم نیاز هست بیشتر توضیح بدم اینقدر بازش کردم.
خواهش میکنم کسایی که تجربه دارن منو کمک کنند.

سلام عزیزم کامنتتون رو چند روزه دیدم وقت نکردم بیامو مفصل توضیح بدم .سر اولین فرصت جواب سوالاتتونو میدم.ببخشید....

سلام. ممنونم. منتظر مشاوره های خوب تون هستم.

سلام
ممنووووونم
توضیحات تون اینقدر کامل و خوب بود که واقعا ارزش داشت که هر دوساعت وبلاگ چک میکردم تا زودتر جواب تون ببینم.

چقدر خوب که مستقیما شیوه ی برخورد خودتون رو توی همچین مواقعی عنوان کردید.
میشه لطفا هر موقع وقت داشتید در موارد یکم برام بیشتر توضیح بدید.


در مورد سوال یک:

اتفاقا وقتی با خانوادم می رفتم بیرون تا حالا بارها پیش آمده که بهم گفتن که معلومه حسابی بهت خوش میگذره. و منم چون شنیده بودم آقایون از خانم های شاد و بانشاط خوش شون میاد با هیجان میگفتم که بعلههه چه جورم خوش میگذره و... و همسرم هم تو خودش می رفت. عججججب پس دلیلش ای بوده!!!

 

در مورد سوال پنج:
یکبار در حالیکه خیلی خسته بود آمد دنبالم. اونم درحالی که اتوبوس های زیادی برای سوار شدن موجود بود. منم که دیدم حسابیییی زحمت کشیده کلی تو ذهنم دنبال یک جمله ی مناسب گشتم تا به خوبی خوشحالیم رو نشون بدم. و بهش بگم که شاهکار کردی و اینا.  در نهایت گفتم تو چقدررر مهربونی عزیزم، مونده بودم چطوری خودم تنها بیام. انتظار داشتم که ایشون هم کلی ذوق کنن که منو تامین کردن، اما همسرم با تعجب و یک طوری که انگار حرفم تو ذوقش خورده نگام کردن و گفتن واقعا مونده بودی که چطور بیای؟؟؟  :(

 

سوال شش:
تو سخنرانی دکتر حبشی شنیده بودم که برای اینکه حس تامین به مرد بدیم، بهتره که درخواست هامون رو غیرمستقیم بگیم و اجازه بدیم شوهرمون در نقش یک فرشته نجات وارد شه و با خوشحالی نیازمون رو رفع کنه. مثلا بجای اینکه به شوهرمون بگیم میای بریم خونه مامانم یا...   بهتره که بگیم واااای چقدر دلم برا مامانم تنگ شده. و اینطوری باعث شیم که اون در نقش یک فرشته نجات ما رو به خونه مامان ببره و کلی ذوق کنه که ما رو تامین کرده.
یا مثلا جایی خوندم که به جای اینکه بگیم لطفا زباله ها رو ببر بیرون، بهتره بگیم اوووف چه بوی بدی میدن این زباله ها، سرم درد گرفت. یعنی یکطوری درخواست غیر مستقیم.
منم برای اینکه تو کار خونه کمک کنن سعی کردم این کارو بکنم، اما جواب نداد :(
مثلا یک روز که مریض بودم گفتم که وااای عزیزم چقدر خسته ام. انتظار داشتم که شستن ظرف ها پیشکش اما حداقل سفره ناهار جمع کنن، اما نکردن.

یا مثلا یکبار میخواستیم بریم بیرون. ایشون حاضر و آماده بودن و من هنوز کلی کار داشتم تا حاضر شم. انتظار داشتم که تا موقع من حاضر شم ایشون استکان های چای و بشقاب های میوه رو حداقل بزارن تو آشپزخونه که ته ظروف خشک نشه  و بعدا شستنش مشکل؛ برا همین گفتم عزیزم ده دقیقه صبر کن. من زودی حاضر میشم و بعدش ظرف ها رو از رو میز جمع میکنم و بعدش باهات میام بیرون. فرک کردم الان خودشون میرن و ظرف ها روجمع می کنن اما در کمال تعجب گفتن که باشه و رفتن و منتظرم نشستن!!!

 

سوال هفت
چطوری بهشون بگم فلان چیز رو شما جابجا کن. نه اینکه من تنبلم یا میخوام ازت سواستفاده کنم، نه  چون سنگینه؟!!
یکسری چیزها رو مامانش به راحتی برمیدارن اما برا من واقعا سنگین هست و کمرم درد میگیره. حالا هربار بحث جابجایی اینطور چیزها میشه به روی خودشون نمیارن، شایدم واقعا حواس شون نیست. وقتی هم من ازشون درخواست میکنم با خنده و تمسخر بهم میگن برو اونطرف اینا سنگینه تو ضعیفی و نمیتونی، تو عروسکی و اینا!!!    :(

قبلا بی نهایت سپاس گزارم

سلام عزیزم.

سلام مجدد

الان نوشته هاتون رو می خوندم خیلی با خودم فکر کردم. انصافا حق با شماست.
ذهنم رو پر از هزاران کتاب و سخنرانی و... کردم و  بدون توجه به شرایط موجود، فقط دارم به زندگی مون تزریق می کنم.
 
مطالبی که عنوان کردید واقعا عالی بودند. واقعا عالی بودند.
شاید خنده دار به نظر برسه، اما الان ازشون پرینت گرفتم تا هرازگاهی بخونم شون و از خاطرم نره.

باور کنید نمی دونم چطور از شما تشکر کنم.
دعا گوتون هستم.
موفق و موید باشید.

سلام عزیزم

خانم "زن زندگی" سلام

من مدت هاست که خواننده خاموش وبلاگم.

به من:

سلام
ممنونم.متوجه شدم. حق با شماست.
پس با اجازه تون اگر این روزها سوالی پیش آمد، ان شاءالله تو همین صفحه مزاحم تون میشم تا بقیه دوستان هم استفاده کنند.
اگر هم زمان زیادی بگذره که بهتون ایمیل می زنم.
تشکر بسیار زیاد

به سلام

تشکر
البته اکثرا حرفای استاد پناهیان بود. و در کل برگرفته از صحبت های ایشون. خدا حفظشون کنه.

زن هم دو بار تربیت میشه یه بار توسط مادر و بار دیگر شوهر....