خانواده برتر

همینطوری الکی که به یکی علاقمند نمیشیم در ضمن تا مطمئن نشیم طرف هم به ما همون حس رو داره بروز نمیدیم.اخه خیلی مرموز تر از شما پسرها هستیم...

در ضمن هر خوش اومدنی نشانه علاقمندی نیستا.بعضی وقتها ممکنه از طرز رفتار گفتار و ...یکی خوشمون بیاد و باهاش خوب حرف بزنیم و بعد بنده خدا فکر بد کنه

ولی تا جایی که من میدونم ا

اگه از یکی خوشمون بیاد همش دوروبرش هستیم دوست داریم باهاش حرف بزنیم.

موقع حرف زدن باهاش استرس داریم و لپامون هم قرمز میشه اخخخخخ.

البته فکره منه دیگه چون دیدم دوستامو که این مدلی میشدن

سلام

تو دانشگاه یه نفر بود که از شخصیت و اجتماعی بودنش وطرز برخورد و رفتارش برام خاص بوده و براش احترام قائل بودم  اما هیچوقت نزدیکش نرفتم و حتی نگاه هم بهش نکردم  ومتاسفانه یا خوشبختانه عادت نداشتم پیش دوستانم هم ازش حرفی بزنم . خب من تنها حسی که بهشون داشتم فقط یه احترام بوده و اگه هم خوشم ازش میومد وحتی عاشق هم میشدم نمیتونستم و در شخصیتم نبود به روی خودم بیارم . چون فکر میکنم اینطوری به کسی که در آینده بهم محرم میشه و نیمه گمشده من هستش عذاب وجدان خیانت رو در حقش ندارم. موفق باشی و  امیدوارم به اون احساسی که در قلب و ذهنت هست به صلاحت بشه و بهش برسی.  در پناه حق!!

با اجازه از دخترخانومها

برادر من اگه دختری ازت خوشش بیاد و شما را به عنوان همسر آینده اش در نظر داشته باشه به راحتی از چشماش و نوع نگاهش متوجه خواهی شد و هیچ نشانه ی دیگه ای هم لازم نداری ...

ولی اگه برای اطمینان نشانه های دیگه ای لازم داشتی اینها هم هست ...

اگه از بچه های دانشگاهتون باشه، وقتی داری یک مطلب درسی رو بهش توضیح میدی، خودش رو خیلی علاقه مند نشون میده و با گفتن این جملات علاقش رو نشون میده، عجب، آفرین، واااااای مرسسییییی، شما چقد خوبین،  شما چقدر باهوشید، چقدر خوب یاد میگیرید یا یاد میدید ...

بعضی مواقع هم ممکنه دوست داشته باشه مسیر بحث رو عوض کنه یا درباره ی مسائل غیر درسی هم صحبت کنه یا وقتی شما مسیر صحبت رو به مسائل غیر درسی تغییر میدی انگار یک روح تازه در اون دمیدی (چیزی که دو ساعته دنبالشه)، مخصوصا اگه دیدی بنده خدا در حالی که صورتش از خجالت قرمز شده درباره ی سن یا تاریخ تولد یا محل تحصیل مقطع قبلیتتون یا گذشتتون میپرسه که دیگه شکی نکن که برای ازدواج میخاتت (البته دخترا همه ی اینها رو یکدفعه نمیپرسن، مثلا در طی چندبار صحبت کردنتون هر بار هی از خجالت رنگ عوض میکنند و با پرسیدن یک سوال یک کم اطلاعاتشون رو راجبت زیاد میکنند (اینجور مواقع قشنگ میتونی فشاری رو که داره تحمل میکنه رو حس کنی))...

دنبال فصل مشترکها تو صحبت هاتون هست، اگه از خودت بد بگی (از ضعفات صحبت کنی) سریع خونش به جوش میاد و میخاد از شما حمایت کنه و بهت روحیه و انگیزه بده که نه اینجوری نیست، اگه بگی فلان مشکل رو دارم خیلی براش مهمه که بتونه کمکت کنه یا راه حل بهت بده، باهات با احترام رفتار میکنه، وقتی میبینتت بهت لبخند (لبخند نه قهقهه) میزنه، هی خودش رو تومسیرت قرار میده، کلا در مرکز توجهشی و ... ولی کلا نگاهش همون اول همه چی رو لو میده ...

من این شرایط برای خودم پیش اومده و هربار طرف رو میبینم، حس میکنم که داره حرص میخوره و تو دلش بهم فحش (از نوع مثبتش) میده که یاالله مرد بیا جلو، با اینکه میدونم طرف دوست داره که پا پیش بزارم ولی نمیدونم چرا نمیتونم ...

اگه از فامیلاتون باشه ....

اگه از همسایه هاتون باشه ....

(متاسفانه دیگه حوصله ی تایپ کردن ندارم، شاید بعدا در یک نظر دیگه دو مورد باقیمانده (فامیل و همسایه) رو هم آوردم البته اگه دوست داشتی)

سلام

آقای سورنا دقیقا همون چیزایی که من میخواستم بگم رو گفت!

وای آقا یعنی اینقدر تابلو هست؟! یعنی شما پسرا متوجه میشین! وای چه بد! خدا کنه اونی که من مد نظرم هست به باهوشی سورنا نبوده باشه!

جون مادرتون، تو رو به خدا... تو رو قرآن، تو رو به همه مقدسات، این کلمه "مذهبی" را این همه تکرار نکین.... آلرژی گرفتم بهش... یعنی کارتون پیش نمی ره بدون این کلمه... 

بابا صد بار گفتیم نود درصد بچه های اینجا "مذهبی" از نوع شدید و مدید و حدید هستن... حالا بگو مخصوصا مذهبی و ... ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااا 

خیلی جالب بود جناب استاد دانشجوی دکتری... واقعا جالب بود... 

واقعا جالب بود خانم های محترم... نمی دونستم بی محلی کردن یا حتی دشمنی کردن با فرد مورد نظر هم می تونه از نشانه های ... باشه.. 

پس بگو چرا این بنده خدا..... .... ای بمیری پسر.... هیچی :((((

داداش سورنا جان: 

داداشی با این نظراتت داری ما مردا رو به فلاکت می کشونی؛ 

یعنی دلمون به یک غذا خوش بود آ.... ببین می تونی اونم ازمون بگیری:(((( 

داداش سورنا جان: 

داداشی با این نظراتت داری ما مردا رو به فلاکت می کشونی؛ 

یعنی دلمون به یک غذا خوش بود آ.... ببین می تونی اونم ازمون بگیری:(((( 

سورنا به mMmM:

البته این حرف شما درسته که همه ی انسانها یکجور عشق را بروز نمیدن ...

ولی دقیقا نفهمیدم که کجای این صحبتهایی که کردم نشان دهنده ی جلف بازیه ...

1-گفتم چشماشش میگه که دوست داره نه اینکه میاد داد بزنه و یا به زبون میاره ...

2-گفتم بنده خدا با کلی خجالت و تحمل فشار روحی سعی میکنه از زیر زبونتون 

هرچند خیلی کم ولی از گذشته و برنامه های ایندتون سر در بیاره ...

3- احترام گذاشتن و لبخند زدن نه شوخی های مسخره و قهقهه کردن ...

4- گفتم سعی میکنه خودش رو تو مسیر شما قرار بده نه اینکه اویزونت بشه و یا هرجا باهات بیاد ...

5- به بهانه درس و پروژه های درسی میاد پیش شما نه به دلیل ...

6-....

حرفم این بود که اگه کسی از شما خوشش بیاد و عاشق شما  شده باشه، احتمالا به طور ناخودآگاه این حرکات و رفتارها ازش سر میزنه ... دست خودش نیست عاشـــــــــــــــقه ...

اتفاقا این خانم خیلی خانم زیبا، باوقار، سنگین و مهربونی هستند (حدود25سال هم سنشونه) پس ندیده و به ناحق راجب مردم قضاوت نکنیم ...

سلام دوست عزیز، من خیلی وقته با این اسم کامنت میذارم اگر با اسم دیگه ای کامنت بذارید ممنون میشم.

من فقط ازش خوشم میاد!  P: البته دلم نمیخواد بفهمه من ازش خوشم میاد :)

خودشم البته تابلو هست که از من خوشش میاد! ولی فکر نمیکردم منم مثل خودش اینقدر تابلو باشم براش! :)))

البته اونم مثل شما به روی خودش نمیاره D:  فقط یه چیزی که برام خیلی جالبه اینه که یه بار داشتم با یکی از بچه ها صحبت میکردیم حسوذیش شده بود! خیلی کیف کردم اون روز!

ممنون. شما هم همینطور ایشالا عاشق اون دختر خانمه بشین.

آقا گناه داره آقای سورنا. خب اگه دختر خوبیه  برو تو هم یه کاری بکن دیگه.

اگه دلیل خوبی داری واسه پا پیش نگذاشتن حداقل یه طوری بهش بفهمون که قصد ازدواج نداری.

چشمت بی بلا عزیزم.

دختر خانم ها جواب بدهند :

من یه پسرم و البته چشم پاک و سعی کردم همیشه آدم درست و پاکی باشم و همیشه دیدم پاک بوده . توی محل کارم دختر خانمی هم می آمد بعضی روزها ، رفتارهایی که من ازش میدیدم اینگونه بود مثلا : نگاهش به من بود که یه موقع نگاهمون به هم می خورد یه لبخند شیرینی می زد . دختر هنرمندی بود مثلا شیرینی درست میکرد و میاورد محل کار و تعارف میکرد و واقعا دستپختش عالی بود . یا اینکه من در مورد موضوعی صحبت می کردم در مورد موضوع من نظرش را می گفت . خیلی لبخند می زد و خوش اخلاق بود و همیشه با من سلام و احوالپرسی و موقع رفتن خداحافظی می کرد ، از من سوالات کامپیوتری می کرد و البته من هم بدجوری ته دلم شیفته اش شده بودم و یه حس خیلی خوبی بهش داشتم . اخلاق مهربونش را خیلی دوست داشتم . چند بار خواستم برم خواستگاری گفتم شاید من را دوست نداشته باشه و این که خانوده اش را نمیشناختم . ولی من بهش علاقه پیدا کردم ، نمیدونم چیکار کنم . دلم میخواهد برم خواستگاری ولی تا حالا نرفتم و نمیدونم چیکار کنم . آیا رفتارهایش نشانه ی دوست داشتن نیست ؟؟ هر هفته بی صبرانه مشتاق دیدارش بودم . آخه خیلی مهربون بود و واقعا برای من مثل یک فرشته بود که حاضر بودم جانم را هم برایش بدهم . حس کردم دوستش دارم . ولی هرگز بروز ندادم . الان چند ماهه ندیدمش و نمیدونم چه کنم .

به دختر شب

از نظر لطف شما خیلی متشکرم، ولی این نکته رو اولش بگم که چیزهایی که گفتم براساس سواد و تجربه هایی بود که داشتم و دیدم و ممکن درست هم نباشه ... ولی سعی خودم رو میکنم که بهترین جواب ممکن رو بهتون بدم ...

1- کلا نظرم اینه که وقتی پسری بهتون نزدیک شد فکر نکنید که حتما خیال بدی داره و یا از اونطرف بوم نیفتید که فکر کنید حتما عاشقم شده (تو فکر خیال غرق شید) ... سعی کنید اعتدال رو رعایت کنید و به خودتون و ایشون فرصت بدید که همدیگه رو محک بزنید ... مثل کسایی نباشید که تا کسی بهشون نزدیک میشه چنان خودشون رو میگیرن و اخم میکنند که انگار از دماغ فیل افتادن (من این جمله رو از خیلی از پسرها شنیدم که میگن فلانی اینقدر خودش رو میگیره که انگار از دماغ فیل افتاده، دیگه هم مطمئننا دنبال همچین کسی نخواهد رفت) و نه مثل کسایی که خیلی کارهای جلف و زننده میکنن و در شوخی و صحبت دیگه هیچ حدی رو نگه نمیدارن (این دخترها فقط به درد همین خنده و تفریح یکی دوساعت میخورن و هیچ پسری حاضر نیست با چنین کسی زیر یه سقف بره) ... باید مثل یک خانوم با شخصیت رفتار کنید. شما مثل یک خانوم رفتار کنید همه چی حله... یعنی مثل یک دختر خوش اخلاق، خوش برخورد، مهربون، خوش قلب، مودب، سنگین و باوقار و ... به جای اخم هم یک لبخند کوچولو رو لبتون باشه لطفا ...

فکر نکنید که پسرا یه هیولاهای بی شاخ و دمی هستند که میخوان شما رو بخورن، نه خیر اونها هم قلب دارند، احساس دارند، احترام و محبت حالیشون میشه ... فرق یک انسان خشک و بیروح رو با یک انسان مهربون و خوش برخورد رو هم خوب متوجه میشن ...

به نظر من همه ی دخترها به اندازه ی کافی ظرفیت و امکانات برای جذب خواستگار و پسرایی که دوسشون دارن دارند. فقط عیبتون اینه که خودتون رو دستکم میگیرید و همین که چون معمولا دخترها با هم دیگه در ارتباطند، هم از ظرفیتهایی که دارید غافلید و هم این ویژگیهاتون (مثل لطافت، احساسات، زیبایی، هنر و سلیقه، پاکی و ...) براتون عادی شده و نمیبینیدشون. بعضی ها هم به خاطر ترس، غرور یا استرس و ... اینها رو بروز نمیدن ... در حالی که برای پسرا خیلی ارزشمندن ...

روی پیشونی شما که ننوشته که این دختری با احساس، با شخصیت، پاک و خوش سلیقه است که پسری شما رو از راه دور ببینه و بپسنده ... باید این خصوصیات رو در گفتار، رفتار، شخصیت و حرکاتتون ببینند ...

2- واقعیتش اینه که من از شهر، سن، فرهنگ و ... اون آقا خبر ندارم، ولی اگر کسی به شما خیلی تعارف کرد چه اشکالی داره که شما هم یک لقمه کوچولو بچشید و از ایشون و دستپختشون خیلی تعریف کنید ...

شما که قبول نکردید ممکن فکر کنه خیلی آدم خجالتی یا تعارفی هستید ولی معمولا از طرف آقایون زیاد حساسیتی نیست ... همچنین معلومه که در یک جمع هیچ وقت فقط به شما تعارف نمیکنه تا توجه همه رو به خودش جلب کنه ...

3- با چندبار نهار و عصرانه آوردن که دلیل نمیشه همکارتون به سرعت متاهل بشه ... دسر و غذا درست کردن باعث میشه که آقایون توجهشون به شما بیشتر بشه ... (باور کنید ممکن تا آخر عمرش طعم اون غذا از دهنش بیرون نره) و شما را با معیارهای خودشون بسنجه و ببینند که آیا ...

معنی اصطلاح "انگار روی سوزن بود" رو هم نمیفهمم، واقعا یعنی چی؟

شما پسرا هم عجب آدمایی هستینا!! واقعا حرص آدمو در میارین!!!!!

چقدر فس فس میکنید!؟؟؟؟؟؟؟؟

خب وقتی دوستش دارین چرا اینقدر دست دست میکنید؟!!! وای خدای من از دست شماها!!

من تا قبل از اینکه بیام این سایت فکر میکردم پسرا خیلی...خیلی...با این چیزی که الان فکر میکنم فرق دارند!!

فکر میکردم خیلی با حال ترن!! الان فهمیدم خیلی ضعیفین!! همش دو دلین!

همش اجازه میدین فرصت ها از دستتون برن!! بعد میاین اینجا میگین دوستش داشتم اما دیگه رفته!!

ای خدا از دست شما!

استاد تمام هستید شما واقعا

ولی واقعا بعضی وقتها به این سادگی ها نیست دخترا یکم مرموز تشریف دارن بعضی وقتا مثل شما پسرا که واقعا ادم سر از کار شماها در نمیاره...

روی پیشونی شما که ننوشته که این دختری با احساس، با شخصیت، پاک و خوش سلیقه است که پسری شما رو از راه دور ببینه و بپسنده ... باید این خصوصیات رو در گفتار، رفتار، شخصیت و حرکاتتون ببینند

میشه یکم توضیح بدید؟

من از حسن ظن و لطفتون نسبت به خودم خیلی متشکرم ولی همونطور که در نظر قبلیم در همین پست گفتم من نه روانشناسی خوندم و نه در مورد روابط پسر و دختر مطالعه ی خاصی داشتم، چیزهایی هم که گفتم همه براساس تجربه های شخصیم بوده و ممکن برای افراد در موقعیتهای دیگه یا شرایط فرهنگی دیگه قابل تطبیق نباشه ...

در مورد سوالتون هم واقعیتش از صحبتهایی که کردید، چیز زیادی دستم نیومد... اینکه این آقا پسر همکارتونه، همکلاسیتونه و یا از اقوامتون هستن یا در کدوم شهر زندگی میکنند ... چند ساله همدیگر رو میشناسید ... کجا همدیگر رو میبینید ... ارتباطتون از روی جبره (مثلادوتا همکارکه در یک شرکت مجبورند باهم درارتباط باشند) یا نه خودتون هم دنبال این هستید که شرایط رو طوری فراهم کنید که بیشتر همدیگر رو ببینید ...

اگرارتباطتون فقط در حد همین نگاه کردن و چند کلمه حرفه که دیگه معنی قهر و آشتی کردن رو نمیفهمم و اینکه شما از کجا از شکست عاطفی ایشون مطلع شدید!!! (چون معمولا پسرا با نزدیکاشون هم در این ارتباط زیاد صحبت نمیکنند دیگه چه برسه به یک دختر غریبه) ... اگر تازه باهم آشنا شدید و اون آقا به شما علاقه مند باشه (به خصوص اینکه ایشون شرایط سنی و اجتماعی مناسبی داره)، حتما اگر فرصت مناسبی پیدا کنه، سعی میکنه راجب محل زندگی، تحصیل، خانواده، اهداف و کارتون سوالایی رو بپرسه (مگر اینکه خیلی ادم خجالتی باشه که با وجود حرفتون که تحصیلکردست و ادم راحتیه پس احتمالش بعیده) ... و اینکه دوست داره از هرفرصتی برای صحبت با شما استفاده کنه نه اینکه از شما فرار کنه ... (نمیفهمم دلیل این دور و نزدیک شدنش چیه، از شما رفتار غیرطبیعی دیده یا با خودش مشکلی داره ...) اصلا برای چی از دست شما ناراحت شده، اگه ارتباطتون در همین حده !!!

جمله به احساسات شما پاسخ مستقیمی نداده، خیلی جمله گنگیه!!! شما چه جوری و در چه حد احساستون رو بهش نشون دادید... پاسخ مستقیم نداده یعنی غیر مستقیم پاسخ داده !!!! چطور... !!!

اگر نسبت به شما علاقه منده و شرایط ازدواج رو داره و اقدام نمیکنه، شاید ممکنه بعضی معیارهاش را با شما سازگار نباشه ... اکثر پسرا تو این سن منطقشون بر احساساتشون غالبه، یعنی اگر حتی به دختری علاقه نسبی هم داشته باشند ولی با دودوتا4تاشون نخوره ممکنه هیچ وقت اقدام نکنند ... مثلا شاید شما شرایطتون از ایشون بهتره و همین ایشون رو دودل کرده (که اینجا اگه شما بهش علاقمندین باید یکجورایی بهشون اعتماد بنفس بدید) ... یا شرایط سنی خاصی مدنظرشونه که باشما تطابق نداره ... یا رشته ی تحصیلی و یا شغل و محیط کاریتون با مطلوب ایشون فاصله ی زیادی داره (من پسرای زیادی رو دیدم که با بعضی شغلها مشکل دارن و اگر بهترین دختر هم با این شغل بهشون معرفی کنید هم دنبال دخترخانوم نخواهند رفت) ... یا یک معیار ظاهری خاصی مدنظرشه (مثلا قد، رنگ پوست و...)، یا با خانوادتون مشکلی داره ... شهرهای محل زندگی و فرهنگهاتون خیلی ازهم دوره ... اعتقادات سیاسی یا دینیتون نزدیک نیست ... یا شاید خودشون خدایی نکرده مشکلی یا مریضی دارند ...

بعضی پسرا یک خط قرمزهایی (درست یا نادرست) رو مشخص میکنند (به خصوص در سنین بالا، تو سنهای پایینتر زیاد این حساسیتها روندارند) که اگر طرف همه چیز اوکی باشه ولی یکی از این خطوط رو رد کنه، ممکنه هیچوقت پاپیش نذارن ... شما یک کمی شرایط ایشون و خودتون رو بررسی کنید ... اون زمینه هایی که مطمئنید مشکلی ندارید که هیچی ... ولی اون زمینه هایی که با هم اختلاف دارید یا مطمئن نیستید رو مشخص کنید و سعی کنید از اطرافیانشون یا خودشون مستقیم یا غیرمستقیم بپرسید که چقدر این اختلافها برای اون شخص مهم هستند ...

اگر مشکل خاصی نداشتید و اون شخص در حالی که به شما علاقه منده، پاپیش نمیذاره، شاید یک دلیلش اینه که این آقا به شخص دیگه­ای بیشتر علاقه منده یا شخص دیگه ای بیشتر مدنظرشه .... یا اصلا این رفتار با شما رو با همه داره... یا اصلا قصد ازدواج نداره (خیلی از پسرا هستند همه شرایط لازم ازدواج رو دارند ولی دوست ندارند ازدواج کنند با دوست دخترهاشون بیشتر حال میکنند)

درنهایت اینکه با چشماش شما رو دنبال میکنه، شاید معیار درستی نباشه، برای اینکه شاید رفتار عادیش همینه یا شاید از روی چشم و چرونیه و یا شاید ... برای اینکه بفهمید به شما علاقه منده یا نه، یک کار یا درخواستی که در تواناییش هست ولی شاید یک کمی زحمت بخواد از ایشون بخواهید، اگر دیدید طرف حاضر شد به خاطر شما اینکار رو انجام بده و خودش رو به زحمت انداخت و اشتیاق نشون داد و ... اونموقع جای امیدواری داره وگرنه که دیگه هیچی ...

با آرزوی بهترینها

سلام م یه دختر15سالم که از طریق این فضای مجازی با یه پسر آشنا شدم من بدجور عاشقشم و خدا میدونه چه عذاب هایی که من نکشیدم بخاطرش اگه تعریف کنم گریتون میگیره و اون هم همینطور بهم چندبار عشقشو ثابت کرده و غرورشو چندبار بخاطر من شکسته و ما الان درست یکساله باهمیم و درضمن همو هم از طریق عکسامون دیدیم ولی اونروز بهم اعتراف کرد که یه ماه پیش وقتی برمیگشته خونه با دوستاش یه دختری با دوستاش همسیر بودن با اونا و دختر همش به عشق نگاه میکرد و عشقم هم داعم بهش نگاه یکرد در عرض یه هفته حتی یبار وقتی تلفنی حرف میزدیم بهم گف یه لحظه وایسا چون اونطرف فکر کرده اون دخترس و منو اینور نگه داشته تا اونو نگا کنه ولی بعد یه هفته از اینکاراش پشیمون شده و ز فرداش دیگه نگاش نکرده و دنبالش راه نیفتاده من هم بخاطر عشقی که نسبت بهش دارم بخشیدمش بنظرتون چیکار کنم خواهش میکنم نظر بدید. با تشکر ممنون

سلام به همگی

چون تجربه مشابه داشتم خواستم باتون در میون بگذارم.  تجربه ای که برمیگرده به  تقریبا سالهای ابتدایی تحصیل :)

اول از همه این موضوع هم مثل همه ویژگیهای رفتاری دیگه کاملا به روحیات شخص (چه دختر چه پسر) برمیگرده و برای هر کس متفاوته پس ی خورده از مدل شخصیتیم قبل تعریف ماجرا براتون بگم. من در کل آدم آرومی به نظر میام سرم تو کار خودمه، تو خانواده خوب و معتقدی بزرگ شدم، و در کل احساساتی ام و در مجموع اجتماعی،  مثلا تو دانشگاه تقریبا با همه همکلاسیهای خانم روابط خوبی داشتم و خداروشکر  دوستای خوبی هم داشتم. اما در روابط با آقایون تو محیط دانشگاه همیشه مرز میکشیدم و کاملا محتاط، رسمی و با فاصله.  اخه یک سری از دوستان خب راحتن و تفاوتی نداره براشون کلا استایل روابط اجتماعی شون چه دختر چه پسر با همه راحتن... 

راستی قیافمم خوبه و اون سالها خوش تیپ هم بودم :-دی (الان معمولی به نسبت اون موقع)

 بریم سر ماجرای سالها پیش

استاد یکی از واحدهای سخت و حساس و البته کاربردی به شمار میرفت. ولی برامون جدید بود درسش... ،  انصافا باهوش و کاربلد... و این هوشمندی... رفته رفته  تمارین همش رنگ و بوی استاد رو گرفت... نگم براتون که یهو دیدم روزهارو میشمارم منتظر کلاس ... و با تموم ذهنم شروع کردم به توجه ریز ترین چیزها الان بگم خندتون میگیره، مثل ایدی لپتاپش ... تو کلاس با همه حواس بهش گوش میدادم اصلا بهترین لحظات بود ثانیه به ثانیه دلم میخواست کلی فعالتر باشم ولی معمولا استعدادهام بعد از جلسات سر حل غیر حضوری بروز میکنه و به صورت لایو فعال نیستم ... با این وجود بازم سعی میکردم ی بار ی سری موضوعات داد برای ارایه من با اینکه کار سختی تو اون سالها برام محسوب میشد انجامش دادم :) و کم کم دچارش شدم همش ی طرفه بود 

تا وقتی کلاس داشتیم خوب بود همه چیز اذیت شدنام بعد از تموم شدن کلاس شروع شد...

(خودش دانشجو بود ولی تدریس میکرد)

دیگه همه چیزش به نظرم جذاب بود، فرقی نداشت،  کچل میکرد، یا اصلا اصلاح نمیکرد موهاش یا صورتش رو... فرقی نمیکرد... همه چیزش رو دوست داشتم

وقتی اون درس تموم شد سختی هام شروع شد

بلد نبودم برم دور و برش یا ارتباط برقرار کنم یا چی...

راه حلی نداشتم. غرورم اجازه نمیداد کاری کنم. بدتر گاهی هل میشدم یا دوری میکردم یا تهش دیگه خیلی عالی پیش میرفتم سلام علیک میکردم :-p

چندبارم واقعا کاری پیش اومد و رفتم باشون صحبت کردم

اما خب دیگه چیکار میتونستم بکنم؟ با شخصیتی که من دارم هیچی مگر اعتراف

  فشار ، درد تو قفسه سینه،  نفس تنگی و دلتنگی... یهو نصفه شب میرفتم تو بالکن به اسمون شب نگاه میکردم و میزدم زیر گریه، من دختر شادی بودم برای همین تا مدتها اطرافیان نزدیکم میگفتن تو چرا این شکلی شدی خدای نکرده مگه کسی مرده، افسردگی گرفتی؟ 

و دست خودم نبود نمیتونستم احساساتم رو جمع و جور کنم

حدود سه سال این ماجرا برای من ادامه داشت

به جریت میتونم بگم از خدا خواستم کمکم کنه و آروم آروم تونستم خوب شم

(اینم بگم زمانی انقدر بم فشار اومد که حتی با وجود غرورم تصمیم داشتم اعتراف کنم و خودم پیشنهاد بدم مادرم در جریان بود و وقتی حال و روز من رو میدید موافق بود.... من به خاطر تردیدی که داشتم و البته اعتقادم استخاره کردم برای این موضوع و بعد از اون استخاره بود که از خودش خواستم کمکم کنه تا بتونم به روزای اوجم برگردم و هر چی خیره و خودش میخواد بپذیرم..بد اومده بود)

 الان برام تجربست

و البته کلی چیز یاد گرفتم

مقاوم تر شدم

و درک بهتری دارم نسبت به این مسایل

 اون احساس بم کمک کرد چیزایی که تو اون آدم دوست داشتم رو بدست بیارم  ...

از لحاظ اعتقادی هم ی سری تغییراتی تو درونم رفته رفته ایجاد شد که خدارو از این بابت شاکرم

سخت بود ولی الان واقعا خوشحالم

خوشحالم که عبور کردم

و الان واقعا هیچ حسی ندارم

خداروشکر

و از دعاهام شده که ایشالا محبت دو طرفه بیفته تو قلباتون... محبتی که خیر باشه براتون ایشالا

من تا به الان دوباره دلم نلرزیده بچه ها، اونی که باید ملاقات کنیم امیدوارم دیگه برسه برای تک تکتون...