خواهرم سلام ؛ برادرم سلام
از تو معذرت می خواهم که دست های کوچکم قدرت تغییر اوضاع جامعه مثلا اسلامی مان را ندارد. از تو معذرت می خواهم که نمی توانم تو را به آرزوهایت آنچه که حق توست برسانم.
از تو معذرت می خواهم برادرم،از اینکه نیاز هایت را سانسور می کنند من قادر نیستم حقت را پس بگیرم. برادرم این حق توست که شغلی داشته باشی و امرار معاش کنی . این به عنوان یک جوان حق توست که ازدواج کنی و لذت های حلال و شیرین ازدواج دست یابی.
این حق توست که خانه ای داشته باشی تا با همسر و عشق زندگی ات در آن بیاسایی و پدر شوی .
این حق توست که بتوانی هزینه زندگی خانواده ات را تامین کنی.این حق توست که لذت ماشین خوب و سفر و تفریح را لمس کنی.
خواهر عزیزم ،این حق توست که به نیاز هایت با ازدواج پاسخ دهی.این حق توست که طبیعی ترین حقوق یک انسان را داشته باشی و به آرزوهایت برسی.خواهر عزیزم مرا ببخش که صدایت را نمی شنوم.مرا ببخش که کاری برای تحقق آرزوهایت نمی کنم .
خواهرم من یک دختر ۲۰ ساله چادری هستم. امیدوارم با شنیدن نام چادر از من متنفر نشوی. امیدوارم بدانی که چقدر دوستت دارم. امیدوارم بدانی که از صمیم قلب برایت یک دنیا شادی و نشاط و خوشبختی طلب می کنم.
آرزومندم که مردی که عاشق توست زندگی تشکیل دهی و خوشبخت شوی. از خدا خواهانم که لباس عروس سفید به تن کنی و بختت هم سفید شود. از خدای هفت آسمان می خواهم احساس شیرین مادری را نصیبت کند. من آرزو می کنم در کار و تحصیلت موفق باشی و موقعیت کاری خوب و در آمد عالی کسب کنی.من دعا می کنم تا زیر سایه مادر و پدر عزیزت در کمال صحت زندگی کنی.من همه ی خوبی ها را برای تو می خواهم.
خواهرم ،برادرم
مرا ببخشید که شما را به دینی که پیام آورش پیام دار مهربانی است بدبین کرده ام. مرا ببخشید که تصویر زیبای این دین را مخدوش کرده ام .
مرا ببخشید که باورهایت را از تو گرفته ام.
اما عزیزانم من و تو در یک خانواده هستیم. خانواده بزرگ ایران. من و تو ایرانی هستیم. تو را به تمام مشترکاتمان قسم می دهم که حماقت من را به پای دین ننویس.
از تو انتظار دارم که هوش و خرد ایرانی ات را نشان دهی. و بین من با تمام نقص های وجودم و خدا و اسلام با تمام خوبی هایش فرق بگذاری.
من یک بشرم. مانند تو دو پا دارم و باور کن روی همین زمین راه می روم.
من یک دختر هستم با تمام امیال دخترانه ام درست مثل تو.
من خطاکار را ببخش. من را ببخش باید اینکه با چادر آرایش میکنم. من قبول دارم که کارم غلط است و هیچ توجیهی ندارد و من مستوجب عقوبت الهی هستم .
اما باور کن من جایی ادعای معصومیت نکرده ام .من معصوم پا به این دنیا نذاشته ام. گاهی چنان ساده و بی ارایش و بی آلایشم و گاهی کمی رنگ و لعابی به چهره ام می دهم.
نمی خواهم توجیه کنم اما بدان من معصوم نیستم. از تو چه پنهان که آن گاه که آرایش می کنم و چادر سر می کنم ترسی ناشی از ضعف ایمانم به خدا وجودم را فرا می گیرد که نکند همسرم در فلان جا با دیدن سیل دختران زیبای آن بیرون احساس کند سرش کلاه رفته و نخواهد با من بماند.
می دانم می خواهی بگویی خوب نماند کسی تو را بخاطر چهره ات بخواهد همان بهتر که برود. اما این به زبان ساده است. خودت را واقعا بذار جای من . حاضری تا آخر عمر تنها بمانی و زخم زبان مردم را بشنوی که مطلقه هستی.
من گاهی آرایش می کنم و چادر هم سر می کنم چون دلم می خواهد عروس شوم و به خانه بخت بروم می دانم کارم غلط است و احمقانه اما خب این جا همه به زیبایی اهمیت می دهند و اگر بین این همه دختر که به خودشان حسابی می رسند چیزی برای گفتن نداشته باشی و چهره ات تعریفی نباشد حتی همان برادران هیئتی ام سراغت نمی آیند.
می بینی برای من چادری آن سادگی که تو به حق از من انتظار داری چقدر گران تمام می شود.
همسر من هم یک انسان و یک مرد است مثل هر مرد دیگر.
بار اول ایمانش به او اجازه دهد زن زیبای بدحجاب را نبیند باز دوم به حرمت حضور من سرش را پایین بیاندازد بار سوم با خودش کلنجار برود و نگاه نکند و بار ...
اما بالاخره که چی؟
می بینی من حتی اگر آرایش نکنم نمی توانم او را کنار خودم حفظ کنم.
من حتی اگر آرایش نکنم و چهره ام آن طور که مردم می خواهند زیبا نباشد مسخره ام می کنند و پشت سر و گاهی توی رویم به من یاد آوری می کنند که بخاطر چهره ام شوهرم از سرم زیادی است و یه جورایی همه ناراحتند که دختر ساده و معمولی ای مثل من شوهر خوش قیافه داشته باشد. انگار مال مردم را خورده ام.
من اگر با چادر بخواهم آرایش نکنم و ازدواج هم بکنم یا باید پدر پولدار داشته باشم که ندارم یا باید چشمای درشت و دماغ قلمی و پوست صاف داشته باشم تا تازه به من به عنوان گزینه ای فکر کنند.
من گناهم را توجیه نمی کنم.من اعلام می کنم که غلط می کنم که چنین می کنم اما تو را به خدا ایمان ضعیف من را به دین نسبت نده من عرضه ندارم شیعه علی باشم و برای شوهر کردن و نگاه داشتن او این گناه را مرتکب می شوم.
اما دوست من این چه ربطی به مسجد که خانه ی خداست دارد؟ این چه ربطی به نگه داشتن حرمت امام معصومی همچون امام صادق دارد ؟ اخیرا خانمی برای اعتراض به اعتراف گرفتن دختر رقاصی که صدا و سیما پخش کرده بود روز شهادت مولای مهربانی و راستی و درستی جلوی درب مسجد شروع به رقص کرد.
آخر عزیز من حماقت عده ای نادان را چرا به دین نسبت می دهی ؟
دوست من نفرت تو از من به ضرر خود ماست. تو از چادری ها متنفری و گاهی با آتش نفرتت مرا که به پیر و پیغمبر ادعای برتری از هیچ کس را ندارم و صنمی با مسئولین این مملکت ندارم می سوزانی. از دست گشت ارشاد ناراحتی به من فحش می دهی. اوضاع اقتصادی خراب است مرا تحقیر می کنی ...
من نصیبم آتش نفرت و خشم توست که درست یا غلط دامن مرا می سوزاند تو مهرت را از من دریغ می کنی چون من احمق چادر را که چند گرم پارچه است به سر کرده ام اما ایمانم از کاه هم سبک تر است. من به مهربانی تو نیاز دارم و خشم ات به ضرر خودت هم هست می دانی چرا ؟
چون بخاطر حماقت و گناه و اشتباهات من تو خودت را از نسیم مهربانی دین محروم می کنی. من خواسته و می خواهم چادری خوبی باشم اما تاکنون عرضه اش را نداشته ام اما شاید تو با من فرق داشته باشی ، شاید تو بتوانی محجبه ی خوبی باشی
شاید تو بردارم بتوانی نگاهت را از دیدن آنکس که محرم حریم مقدس تو نیست بپوشانی.
و سخن آخر اینکه بخاطر زشتی و خباثت و نادانی و حماقت و ضعف ایمان من خودتان را از انوار دین محروم نسازید. دین خدا سفره رحمت الهی است من عرضه تناول از این خوان کرم را نداشته ام اما تو داری شک نکن.
مرتبط :
سال جدید چه تغییری می خواید در زندگی تون بدید ؟
دلم میگیره از اینکه سال جدید اومد و باز تنها هستم
تو سال جدیدی که داره میاد تصمیم به تغییر گرفتین؟
در سال جدید چه قراری با خدا گذاشتید ؟
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)
- ۱۰۱۶ بازدید توسط ۸۳۶ نفر
- شنبه ۲۳ تیر ۹۷ - ۱۷:۱۱