خانواده برتر

الو الو تیمارستان ببخشید من با خوندن یه مطلبی تو اینترنت روانی شدم میخوام مدتی توبخش شما بستری بشم حالم خیلی خرابه تاخودمونکشتم لطفا هرچی زودتر بیاین.ابجی اذیت نکن توروخدا اینا چی که تو داری میگی دست بردارین توروقران مجید

اگه یه خانمی دوبار یا سه بار ازدواج کنه چی رودستش نوشته میشه؟؟؟ اسم کدوم یکی از شوهراش

یا اونایی که هنوز شوهر نکردن واز دنیا میرن

یا رو دست زنای اروپایی فارسی که ننوشته دیگه یعنی انگلیسی هستش؟! هههه

از خدا و خواهرم ومامانم که پریشب فهمید چه پنهون از شمام چه پنهون اسم همسرمنم نوشته ولی کف دستم نه؛ چون بعضیا کف دست بعضیا ساعد مچ فرق داره اینافکر کنم مچ چپ ورگاش یه زمانی شنیدم که انگلیسی حرف اول اسم عشق ادم نوشته میشه

اسم عزیزم بــــــــــــــــزرگـــــــــــ نوشته شده بخدا میگم خطت هم قشنگه ها ناقلا !!!  هههه

روزی هزاربار اسمشو میبوسم خخخخ باخودم میگم حالا اون یکی دستم حسودیش نشه روز قیامت بیاد خفتم کنه بگه تبعیض قائل بودی بینمون خخخخخ

رودست مامانم هم اسم بابام نوشته و رو دست خاله هام

عزیزم گرقتی ما رو ؟؟؟!!

پوستمو کندم از بس دست روش کشیدم شد و هیچی ندیدم خدا 

خدایا ما رو دیگه نجات بده از این خزعبلات

ببین دختر خوب اینا همش خرا فاته .فال کف دست . چنین چیزی صحت نداره.

  عزیزم این که  گفتی عشق نیست .احساسی زود گذره که در نوجوانی  برای همه  از این احساسات و عشق های نوجوانی بوده. خودت چند سال دیگه خدا روشکر میکنی که با چنین فردی ازدواج نکردی.

 قبول نشدن در دانشگاه هم حتما به خیر و صلاحت  بوده . همه زندگی دانشگاه نیست .کم نیستند دکترها ومهندسانی که در بهترین دانشگاهها تحصیل کرده ولی در زندگی مشترک ناکام وحتی طلا ق گرفته اند.

 فعالیت های اجتماعی خودت رو زیاد کن تا خواستگارهات سرازیر بشن. به نظر می رسه کمی افسرده باشی با ورزش کردن و شروع فعالیت هنری بهبود می یابی.

بهتر هستش از کفران نعمت خدا توبه کنی. خداهرچی که پیش می یاره به صلاح هست ما ادم ها درکمون نمیرسه.در ضمن بدان مشکلات ادم های بزرگ را متعالی میکنه وادمهای کوچک را متلاشی.

( یا علی مدد)

بنظرمن درمورد بعضی اشخاص صادقه ودرمورد بعضیام خب نه ؛پس میگن خرافاته چون حق دارنم به چشم ندیدن چیوباور کنن

شاید بختت اسم وفامیلش با همین شخص موردنظرتون یکی باشه چون ما تو فامیل چنین موردی رو داشتیم

دوست عزیز من از جانب همه ی دوستان از شما معذرت می خوام کسی شمارو مسخره نکرده.  باور این موضوع برا من که  غیر ممکنه  ..

 اون شخصی هم که دل تورو شکونده و  با بی اعتنایی به تو مراسم ازدواج گرفته.  مطمین باش تاوان کارش رو می ده .

توکلت به خداباشه ماهم دعا میکنیم خدا مشکلاتتون رو حل کنه.

خوب قبول کن از من ذلیل مرده که چیزی نیست!!؟

خوب بیام الان بگم :

اره اره دیدم؟

سلام... خواهرم از دست بقیه ناراحت نشید اونا شما رو خدایی نکرده مسخره نکردن ....فقط شوخی می کنن.

و اما مسئله ی اصلیتون ...خیلی کلی میخوام بگم:

ببینید چیزی که من حس می کنم اینه که شما با دیدن اون نوشته ها کف دستتون فک کردید که دیگه کار تمومه و شما مال اون میشید...جوری که من فهمیدم بعدش یادتون رفت که هنوزم خداست که اگه بگه "کن فیکون"...یه مثال میزنم....ببین خواهر.... من یه دختر هفده سالم هنوز خیلی بچم و سنیم ندارم...ولی چند سالی هست که عاشقم...عاشق یه نفر که هیچیش به من نمیخوره..اون از من خیلی بالا تره...از همه نظر...فقط از نظر اعتقادی در یه سطحیم و دوتامون مذهبی هستیم(گرچه که معلوم نیست پیش خدا کی عزیز تره...احتمالا اون)وقتی اینو میشنوید با خودتون مثل همه میگید یه حس بچگانس ...یه حس دخترانس...اصلن ممکنه هوس باشه ...اصلن ممکنه وهمو خیال باشه و ازین حرفا ولی این که هفت سال عاشق یه پسر باشی بدون این که حتی یه بار سعی کنی براش جلب توجه کنی بدون این که یبار بخوای خودتو پیشش عزیز کنیو هزار تا کار دیگه که یه دختر عاشق میتونه برا عشقش انجام بده رو تو انجام ندی کافیه که به همه ثابت شه این هوس نیست....من وقتی عاشق شدم که معنیشو هم نمیدونستم ...یه دختر واقعا چشمو گوش بسته ی مذهبی که اصلن تو این باغا نبود من چه میدونستم پسر چیه من فقط ده سالم بود که روزگارم با عاشق شدن سیاه شد....پشیمون نیستم دست خودم که نبود...عاشق شدم ولی میگم سیاه چون عشقی که قبل از ازدواجه فقط حسرته....بچگیه من ازم گرفته شد....نو جونیم گرفته شد ....هرچند که اگه این عشق نبود شاید منم مثله هم سنای دیگم خطاهای جوانانانه میکردم...ولی حتی یکبار سمتشونم نرفتم چون خودم رو متعهد میدونستم...

خب...اینارو گفتم که به اینجا برسم...کار من شبوروز دعاست...خودت حسابشو بکن بچه ده ساله چی از خدا میخواد؟اون موقعی که هم سنای من از خدا دوچرخه و اسباب بازیو اینجور چیزا میخوان من گریه میکردمو میگفتم من اونو میخوام...شبی نبوده که قبل از خواب نخوامش از خدا..شاید سنم کم باشه و کسی منو جدی نگیره ولی هفت سال کم نیست....

ولی خواهر من...عزیز من...من هنوزم احتمال میدم که چند روز دیگه خبر عقدش بیاد...همون اولم گفتم ما باهم خیلی فرق داریم هاااا ولی من میدونم اون خدایی که میشناسم اگه بخواد میتونه منو بهش برسونه با اون همه تفاوت...اگرم نخواد حتی اگه عینه هم بودیمم میتونست یه کاری کنه که نشه....از خدا ناراحت نشو...به خودت یکم فکر کن به این که واقعا اون قدرا دعا کرده بودی؟ این که نذر امام رضا کنی خیلی خوبه...خیلی خیلی خوبه...ولی یه وقتایی خدا نمیخواد ....حتی اگه تو هفت سال که نه هفده سال دعا کرده باشی...اون موقس که اسمش امتحانه...دیگه دست خودته که قبول بشی یا نشی....به این فکر کن حاضر بودی خدا با مرگش امتحانت کنه...اصلن مرگ اون نه مرگ یکی از عزیزات خدایی نکرده....یادت باشه ..."خدا رحیمه"... نمیدونم نماز میخونی یا نه ولی همیشه میگیم "بسم الله الرحمن الرحیم"مگه میشه خدا رحم نکنه و خیر نخواد برا بندش....فقط به شرطی که بهش اعتماد کنی....

فکر کن...یه آدمی قلبش درد میکنه...یه کلی پرسو جو میکنه....میره سراغ بهترین دکتری که میشناسه....بهش اعتماد داره...دکتر میگه باید عمل شی....چون اعتماد داره قبول میکنه....میره زیر تیغ جراحی....میدونه..خوبم میدونه که قراره سینشو بشکافن...میدونه شاید بر نگرده...ولی بازم به دکترش اعتماد میکنه...خیلی درد میکشه ولی بازم به دکترش اعتماد میکنه...چون میدونه اون دکتر هرکاری که میکنه فقط برای اینه که خوبش کنه...

خواهرانه ازت میخوام یادت نره خدا هر کاری که میکنه حتی اگه سخته...حتی اگه دردناکه....ولی "خداست"...اون میخواد خوبت کنه....خیرتو میخواد...همین

انشاالله مشکلتون حل شه حتی اگه الان حرفامو قبول نکنید مطمئنم یه روز که با تمام وجودتون حس خوشبختی داشتید بهش میرسید...چون خدای منو شما یکیه....و من به خدام اعتماد دارمو میدونم شما یه روز بهترین هارو خواهید داشت...

یاعلی