سلام
من یک دختر ۲۴ ام ، دلم گرفته حسابی. راستش من بچه که بودم تو دوره های سنی حساس متاسفانه با صحنه های مستهجن زیادی مواجه شدم همین باعث شد چشم و گوشم باز شه و زود بالغ شم.
خلاصه اینکه تو سن ۱۷ سالگی به خاطر جو نامهربونی و ناراحت کننده ای که تو خونه و دوستای مدرسم ایجاد شد دچار بحران روحی شدم ، چون استعدادشو داشتم شروع کردم به خیال بافی های عاطفی ، چون دچار خلا عاطفی شده بودم .
همش تصور میکردم که کاش شبا یکی بغلم میکرد و بوسم میکرد و عاشقانه دوسم میداشت. اون موقع احساس ازدواج کردم اما چون که فقط ۱۷ سالم بود به خودم گفتم برو بابا بچه مدرسه ای. بزرگتر شدم یکم یادم رفت ، شدم ۲۱ ساله ، خواهرم نامزد شد .
من بعضی وقتا متوجه لوس بازی های دوران نامزدیش میشدم ، اون خیلی مراعات نمیکرد چون کودکیش خدا رو شکر با من فرق داشت و حساسیت های منو درک نمیکرد ، مثلا شبایی که دامادمون پیشش میخوابید ، صدای خنده ها و پیچ پیچ هاشون میومد من اذیت میشدم ، خب دلم میخواست و یه سری رفتارهای دیگه که حوصله نوشتنش نیست .
راستش دامادمون خیلییییی مرد خوبیه ، از اونایی که هر دختری آرزوشو دارن ، خواهرمو خیلی دوست داره ، و خیلی چیزای دیگه که تو فانتزی ها و ملاک های ازدواج هر دختری هست .
من الان ۲۴ سالمه ، اونا اومدن خونه ما بمونن چون خواهرم زایمان کرده . دامادمون به خواهرم خیلی محبت میکنه ، موقعی که خواهرم رو تخته خوابیده دستاشو میگیره ، همش براش آب میوه میگیره ، کباب درست میکنه ، خیلی مراقبشه خیلی، میره کنارش میشینه با محبت باهاش حرف میزنه ، با موهاش بازی میکنه ، اینکارو جلو من کرد یعنی، خلاصه زندگی خیلی خوب و پر از عشقی دارن ، ان شاء الله همه زن و شوهرا اینطور باشن .
من اهل حسادت نیستم ، یعنی بد کسی رو نمیخوام ولی با کارایی که اینا جلو من میکنن ، دلم خیلی میخواد ، چون الان ۲۴ سالمه و آمادگی ازدواج دارم ، این عشقولانه بازیاشون جلو من ، خیلی منو هوایی میکنه ، دلم گرفته . به این فکر میکنم که اصلا درسته اینا حتی جلو متاهلای دیگه اینطوری کنن، دیگه چه برسه به مجردا ،
از طرفیم میگم آخه باید جلو دیگران به هم محبت کنن تا بقیه متوجه استحکام رابطشون بشن. از طرفیم چون دلم گرفته دوست دارم با خواهرم یا شوهرش بداخلاقی کنم. دیگه اگه وسط پذیراییم با هم تنها باشن دوست ندارم از اون جا رد شم دیگه خوشم نمیاد با دامادمون حرف بزنم ، انگار ازش کینه به دل گرفتم، میگم آخه به خودش نمیگه من مجرد ممکنه تحریک شم ، ممکنه دلم بخواد .
دوستان بگین بهم من اشتباه فکر میکنم یا درست ؟ یا به این فکر میکنم که از فضای خونه مدتی دور شم شاید بهتر باشه نه ؟ آها خواستم بگم که زمانایی که بیرون رفت و آمد نمیکنم و خونه نشین میشم حساستر میشم ، آخه کنکور دارم نمیشه همزمان هم کار کنم هم درس بخونم . در هفته ۳ بار ورزش میرم، اما بازم روحیم مثل زمانایی که هر روز دانشگاه یا مدرسه میرفتم نشده
مرتبط :
آیا بدن پسران بدنساز برای خانم ها تحریک کننده است؟
ما مردها چه چیزهایی رو باید رعایت کنیم تا خانمها تحریک نشن ؟
عطر زدن خانم ها و تحریک آقایان
انتقاد از متاهلین:
متاهل ها، توی جمع رعایت مجردها رو بکنید!
متاسفم واسه همه متاهلان و واسه خودم که مجردم
گرفتن دست همسر در خیابان، خوب یا بد ؟
گرفتن دست همسر در خیابان اشکال داره؟
انتقاد از رفتار زن و شوهرها در اماکن عمومی
عروس و داماد رفتاری داشتند که من همه ش سرم پائین بود
پرهیز از شوخی های زناشویی جلوی خواهر و برادر مجرد
چرا بعضی ها پز همسرشون رو به دیگران میدن؟
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۱۷۴۰۱ بازدید توسط ۱۲۸۴۹ نفر
- يكشنبه ۲۶ دی ۹۵ - ۲۲:۴۵