سلام
من یه دختری هستم که چند وقت پیش عاشق یه آقایی شدم و چون تحت فشار چند تا مساله بودم و به اون آقا خیلی علاقه پیدا کرده بودم بطور غیر مستقیم به ایشون اطلاع دادم که من چند تا خواستگار دارم تا مدیریت مساله رو بدم دست خودش .
واقعا هم داشتما البته اینو هم بگم که صد در صد به دو طرفه بودن این علاقه پی برده بودم و اینو هم بگم که این انتخاب اولش از روی عقل و منطق بود بعد تبدیل شد به عشق .
هر دوی ما خیلی وقته از سن بلوغمون گذشته میخوام بگم این انتخاب اولش اصلا احساسی نبود ولی وقتی من ایشونو در جریان گذاشتم اولش که یه طوری به من جواب دادن مثل اینکه من ازشون خواستگاری کردم در صورتی که اصلا اینطور نبود بعدش خیلی راحت به دروغ بهم گفتند که این علاقه ی شما یک طرفه اس .
یعنی بعد از خوندن پیامشون آنچنان تو خودم شکستم که خدا میدونه هنوز هم که هنوزه هر روز هزار بار به خودم لعنت میفرستادم که این چه کاری بود من کردم .
دیگه اینکه هنوز هم نمیدونم جریانو به پدرم گفته چون یه جورایی با پدرم همکاره الان مشکلم اینه که اصلا نمیتونم فراموشش کنم و دوریش خیلی اذیتم میکنه تنها تسکین دهنده این جریان یه عکس اینترنتیشه که واسه ی کارش گذاشته .
دردمو به هیچ کس نمیتونم بگم فقط دو تا خواهرام این جریانو میدونستند که اونا هم فکر میکنن که من فراموشش کردم البته یه بار قبل از تماسم باهاش از پدرم سوالاتی در موردش پرسیدم که فک کنم پدرم هم تا حدودی متوجه علاقه ام شد ولی خیلی کم .
بعد از محرم هم قراره واسم خواستگار بیاد و من دارم آب میشم.
لطفا راهنماییم کنین......
مچکرم
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۱۴۷۲ بازدید توسط ۱۱۱۸ نفر
- جمعه ۲۲ آبان ۹۴ - ۱۸:۰۳