سلام به همه ی خانواده برتریا!!!!
من یه دختر 20 ساله هستم که بعد یک سال پشت کنکور موندن رشته مورد علاقم رو آوردم!!! تو همه ی این 20 سال که خدا بهم عمر داده یاد ندارم کاری غیر درس خوندن کرده باشم تاکید میکنم هییییچ کاری یعنی برام مهم نبود آشپزی و خونه داری بلد نیستم !!!!

اما از دو روز پیش قضیه فرق کرد !!!!! من الان دانشگاهم که تو یه استان دیگست دو روز پیش مامانم زنگ زد گفت  خواستگار دارم ! اولش که فقط میخندیدم  چون باورم نمیشد فکر کردم سر به سرم میزاره!!

ولی بعد که دیدم قضیه جدیه هنگ کردم چون گفت طرف آشناست گفتم کیه که من و میشناسه و بازم با این شرایط اومده !!! وقتی گفت کیه مغزم کاملا ارور داد !!!!!

کسی که همیشه  شخصیتش رو تحسین میکردم !! خانواده هامون که کاملا شناخت دارن از هم، خود پسر هم که فوق لیسانس داره و تو یه شرکت کار میکنه !!!

ازش خوشم میاد اما از وقتی مامانم بهم گفت دربارش فکر کنم یه ترسایی میاد سراغم و نمیذاره راحت تصمیم بگیرم  .

مثلا اینکه من حتی یه پلو درست کردن به نظرم سخت بوده تا حالا درست نکردم و کلا تو کار خونه زیر خط فقرم ،

دوم اینکه من تازه ترم یکم چطور هفت سال هم درس بخونم و هم خونه داری کنم اونم من!!!!!

سوم اینکه شغل پسر تو یه استان دیگست که اگه ازدواج کردیم بعدش باید اونجا زندگی کنیم و از خانواده هامون دوریم و تو اون شهر هیییچ آشنایی نیست اینا برام تصمیم گیری رو سخت میکنه.

نمی دونم میتونم این همه سختی رو تحمل کنم یعنی هم درس بخونم و شوهر داری کنم هم از خانوادم دور باشم  ؟ از طرفی هم از پسره خوشم میاد !!!

به مامانم هم گفتم میگه چه اشکالی داره منم هم درس خوندم همزمان ازدواج کردم و بچه دار شدم تازه بعدشم رفتم سر کار!!!!! واقعا موندم سر دو راهی که قبول کنم یا نه !!!!

ممنون میشم من و به عنوان خواهر کوچیکتون راهنمایی کنید!!!!


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)