سلام
نمیدونم از چی بگم چطور شروع کنم ! یه دختر 21 ساله ام دانشجوی کارشناسی حقوق تو خونواده مقید و مذهبی بزرگ شدم خیلی محدودیت ها برام ایجاد کردن نه میتونم با دوستام برم بیرون نه تنها میتونم برم بیرون نه حتی میتونم با فامیلامون در ارتباط باشم.
منم و اتاقم همدمم کتاب ها و اینترنت !
از وقتی پامو گذاشتم دانشگاه ترم اول نه ولی از ترم دوم خیلی از پسرا بهم پیشنهاد میدادن که مطلقا ردشون میکردم نمیخواستم وارد این روابط بشم میدونستم اونی که ضرر میکنه خودمم.
نمیدونم چطور شد و چرا جذب یکی از این پسرا شدم تو کلاسها حواسش فقط به من بود مینشست بهم زل میزد منم گاهی چشمم بهش میفتاد اوایل از این نگاه ها عاصی شده بودم یه روز خواستم بهش تذکر بدم بگم جناب هدفت چیه نکنه تخته کلاس شدم خبر ندارم که دوستم بیخیالم کرد.
دو ترم به همین منوال گذشت تا اینکه اون شب شوم رسید یه شب طبق معمول تو تلگرام داشتم با دوستام حرف میزدم که یکی از همکلاسیام اومد پرسید با پسری هستم یا نه ! تعجب کردم از این سوالش گفتم نه نمیخوامم باشم چون دردسر داره گفت حالا اینبار باش پشیمون نمیشی گفتم با کی؟ چیزی نگفت چند دقیقه بعد یه گروه زد من و یه پسری رو ادد کرد خودش لفت داد پرسیدم آقا شما؟
تا اینکه فهمیدم همون پسریه که بهم زل میزد حرفاش خیلی بدلم مینشست نمیدونم چرا ناخواسته به طرفش کشیده میشدم خیلی اصرار کرد باهاش باشم ولی قبول نمیکردم تا اینکه بعد چند ماه خام شدم که ایکاش نمیشدم یه دل نه صد دل عاشقش شدم اونم عاشق چه فرد متشخصی !!!
همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه یکی از آشناهامون زنگ زد خونمون و مامانم رو در جریان گذاشت که بیا دخترتو جمعش کن تو دانشگاه حرف در اومده که دخترت فلان کاره شده با یه پسری به این اسم در ارتباطه و...
مامانمم باور کرد البته حقم داشت. نمیگم نبودم بودم ولی در حد مجازی تو واقعیت کاری نکرده بودم که بهم بگن فلان کاره شد دختره چادری!
تا اینکه فهمیدم همون پسری که با من بوده رفته اسم منو پیش دوستاش آورده و پز منو داده که من باهاشم و.... یکی از پسرایی که میتونم بگم عقده ایه بتمام معناست و ادعای عاشقی داشت رفته این حرفای بی ربط رو تو دانشگاه پخش کرده عقل مردم هم که تو گوششونه مطمئنا باور کردن !!
ولی خدا میدونه که رابطه منو اون فقط تو تلگرام بوده یبارم باهاش بیرون نرفتم
الان چند روزه فهمیدم همون پسره عقده ای رفته با عشق من دعوای انچنانی کرده این وسط اسم منم آوردن گفتن دعوا بخاطر این دختره بوده از حراست زنگ زدن به من تذکر دادن ماجرا به گوش پدرم رسیده .
الان ایشون خیلی ازم ناراحتن تلگرام رفتن رو کلا منع کرده اکانتمو دی اکتیو کردم بهم گفته چند ترم باید از دانشگاه مرخصی بگیری اون آقا پسر عاشق هم معلوم نیست کجاست گوشیشو کلا خاموش کرده خیلی قشنگ فرار کرد عشقش تا اینجا بود !!
واقعا خیلی ناراحتم نمیهمم چرا باید با احساساتم بازی بشه ! از دانشگاه محروم شدنمم که دیگه بدتر .
بنظرتون چیکار کنم؟ از کجا شروع کنم؟ دانشگاه نرم؟ میترسم پشت سرم بهم بگن مقصر بوده که در رفت ! البته مقصرم چون چوب سادگیامو خوردم نمیدونم درست و غلط چیه ! راهنماییم کنین.
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← مسائل خانم های چادری (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۲۰۴۰ بازدید توسط ۱۵۸۵ نفر
- شنبه ۱۰ مرداد ۹۴ - ۲۲:۰۰