سلام دوستان عزیز و همراه
من دختری ۴۷ ساله و دانشجوی دکترا هستم و در یک بانک دولتی کار میکنم و تاکنون هم سابقه ازدواج و یا دوستی با جنس مخالف را نداشتم. توی کلاسهای مجازی که برای پایان نامه نویسی تشکیل میشد با یک آقایی آشنا شدم که ۴۳ سالشونه و دانشجوی دکترا هستند و در یک اداره دولتی کار میکنند. ایشان سابقه ازدواج قبلی دارند و در ۱۰ سال هست که از همسرشون جدا شدند و پسرشون هم با مادرش زندگی می کنه.
یک بار من بدون اینکه از شرابط زندگی و ازدواج این آقا اطلاع داشته باشم از ایشان خواستم که جزوه چند جلسه از کلاس را که غیبت داشتم به من بدهند و ایشان هم این کار را کردند و در نخستین دیدار حضوری ایشان از من پرسیدند که من متولد چه ماهی هستم و چند سال دارم و چرا ازدواج نکرده ام و آیا مردی داخل زندگی من هست یا خیر؟ و اینکه با تنهایی چکار میکنم؟
منهم در پاسخ گفتم به علت علاقه به تحصیل، دوست نداشتم تا قبل از قبولی در مقطع دکتری ازدواج کنم و مواردی هم که پس از این زمان، برای من پیش امده، مناسب ازدواج نبودند. این آقا هم گفتند که ۱۰ سال هست از همسرشون جدا شده اند و تنها هستند و با تنها زندگی کردن هم مشکلی ندارند فقط فشار جنسی ایشان را اذیت می کنه.
من گفنم که باید پدر و مادر شما یک نفر را برای شما پیدا کنند که دوباره ازدواج کنید ولی ایشان گفتند که من خودم تصمیم میگیرم و به حرف آن ها گوش نمیکنم. حتی گفتند که در گذشته با یک خانم دکتر داروساز دوست بوده اند که من به علت اینکه نخستین دیدار حضوری ما بود من نپرسیدم چرا وارد رابطه دوستی با یک خانم شده و این دوستی چه عمقی داشته و سرانجام این دوستی چه بوده و الآن هم با ایشان دوست هست یا خیر؟ و چون نخستین جلسه بود، حتی نپرسیدم چرا از همسر و فرزندشان جدا شده اند و چه مشکلی با همسر سابق شان داشته اند؟
این آقا مدام ابراز تمایل میکنند که در درسها به من کمک کنند و حتی دوست دارند پروپوزال من را بنویسند و باز هم به من سر بزنند. فکر میکنم این پیشنهاد به این خاطر هست که باز هم با من در ارتباط باشد. ولی اگر اینگونه هست چرا تلفنهای من را که شاید هفتهای ۲ بار هم بیشتر نیست و در مورد مطالب درسی کلاس هم هست، یکی درمیان جواب میدهد؟ و میگوید سر کلاس بودم و یا دستم بند بود؟ تازه حتی در این صورت هم باید بعد از حل شدن مشکل به من زنگ بزند و علت تماس من را بپرسد. چرا برای من وقت کافی ندارد؟ فکر میکنم چون با ایشان صمیمی نمیشوم و در رابطه دوستی مثل خانم دکتر داروساز قبلی برقرار نمیکنم برای من وقت کافی نمیگذارد.
نگرانی من این هست که قصد این آقا از آشنایی برای دوستی هست یا برای ازدواج؟ البته اگر ملاقات دومی داشته باشیم حتماً می پرسم که چرا ایشان ماه تولد دمن رامی پرسند و چرا می خواهند در درسها به من کمک کنند و آیا به من علاقه دارند؟ و اگر علاقه دارند علاقه ایشان به قصد ازدواج هست یا دوستی؟ اگربه من علاقه دارد چرا مدام رشته تحصیلی من و ماه تولد من و حتی مقطع دکترای من را فراموش میکند؟ مگر میشه مردی مشخصات مهم دختری را که دوست دارد فراموش کند؟ شاید هم آن قدر با دختران دیگری هم صحبت هست مشخصات آنها را از یاد می برد.
شما چه فکری میکنید دوستان؟ ایشان قصد ازدواج دارند و یا دوستی؟ چه جوری سر صحبت را باز کنم که هدف ایشان از کمک کردن در درسها به من مشخص شود؟ آیا به من علاقه دارد؟ اگر به من علاقه دارد چرا تلفنهای من را به موقع جواب نمیدهد؟ مگر آقایان از تلفن زدن دختری که دوست دارند لذت نمیبرند؟ ولی چرا ایشان در تماس های تلفنی زود از من خداحافظی میکند؟
راستش را بخواهید من از این آقا خوشم امده و اگر دلیل طلاق قبلی ایشان قابل قبول باشد، دوست دارم با ایشان ازدواج کنم و از تنهایی راحت شوم.
حالا به نظر شما چکار کنم که ایشان به قصد ازدواج با من ادامه ارتباط بدهد و اگر هدف او دوستی هم بوده، هدف خود را به ازدواج تغییر دهد و من چکار میتوانم در این راستا انجام دهم به نحوی که دختر سبکی هم به نظر نرسم و حیا و متانت من حفظ شود. من همیشه به علت علاقهای که به تحصیلات دانشگاهی داشتم علاقه مند بودم که همسرم هم از لحاظ تحصیلی هم سطح و هم رتبه من باشد و با هم در مورد مطالب علمی صحبت کنیم. الآن فکر میکنم این آقا برای من مورد مناسبی هست ولی نتوانستم به علت حجب و حیا در جلسه اول تمایلم را برای ازدواج با او به طور غیرمستقیم بیان کنم و از او بپرسم چرا ازدواج نمیکند و اینکه بپرسم معیارهای او برای ازدواج چیست؟
از همه دوستان و مخصوصاً از آقا پسرهای گروه خواهش میکنم که بفرمایند هدف این آقا از کمک به نوشتن پایان نامه من چیست و چگونه ایشان را به سمت پیشنهاد ازدواج سوق بدهم؟ از همه میخواهم من را راهنمایی کنند که درجلسه دوم ملاقات، در مورد چه مطالبی صحبت کنم وبه چه شکل از معیارهای ازدواج این آقا مطلع شوم و چه جوری تمایلم را برای همسری ایشان به طور غیر مستقیم نشان دهم طوری که با شان و منش و متانت یک خانم هم در تضاد نباشد و غرورم حفظ شود؟
چون فکر میکنم در جلسه اول نتوانستم به گونه مطلوبی پاسخ سوالهای ایشان را بدهم و علاقمندی خودم را به ایشان منتقل کنم و زیادی محجوب و سر به زیر بودم ای کاش در پاسخ سؤال این آقا که پرسید با تنهایی چکار میکنی؟ گفته بودم به سختی تنهایی را تحمل میکنم و اگر مورد مناسبی وجود داشته باشد دوست دارم ازدواج کنم و زودتر از تنهایی راحت شوم. ولی متاسفانه پاسخ دادم که این قدر مشکلات ریز و درشت دارم که مشکل تنهایی جزء مشکلات آخر من هست و بسیار به آن فکر نمیکنم. (به خاطر رعایت غرورم اصلاً پاسخ مناسبی به این سؤال ندادم.)
راستش این آقا به این خاطر به سمت من جذب شدند که بسیار نگران کلاسها و جزوههای از دست رفته بودم و برای به دست آوردن جلساتی که غیبت داشتم، خیلی در تلاش بودم و نخستین بار هم از من تلفنی پرسید که متولد چه ماهی هستم که این قدر در رسیدن به اهدافم جدیت دارم ولی الآن که میبینند من در نوشتن پروپوزال کند و تننبل هستم، فهمیده که من بسیار هم دانشجوی درسخوان و پرتلاشی نیستم و تصور اولیه اش در مورد من اشتباه بوده، برای همین علاقه اش به من کمرنگ شده چون فکرمی کند حالا حالاها پروپوزال من تمام نمیشود و تادرس من هم تمام نشود نمی تواندبامن ازدواج کند برای همین رفتارش نسبت به قبل سرد شده ولی هم چنان اصراردارد که من زودتر پروپوزالم را تمام کنم و او هم در این کار به من کمک کند. (البته من به خاطر گرفتاریهای شغلی و آزمون های آن، وقت کافی برای پروپوزالم نگذاشتم ولی الآن دیگه باید ۲۴ ساعته روی پروپوزالم متمرکز شوم چون این آقا دختر درسخوان و پرتلاش دوست دارد
← رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)
- ۱۶۳۵ بازدید توسط ۱۲۵۷ نفر
- پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۰۲ - ۲۲:۴۱