سلام
دختری 25 ساله هستم . سه سال قبل با پسری عقد کردم که الان داریم از هم به صورت توافقی از هم جدا میشیم . سه ماه بعد از عقدمون همسرم بیکار شد و دیگه سرکار نرفت . قرار شد به خانواده ی من نگیم و صبر کنم تا دوباره کار پیدا کنه اما .... خانوادش هم حمایتی نکردن ،
من کارمند هستم و تو این مدت خیلی به همسرم کمک کردم حتی پول تو جیبی هاشم می دادم براش خرید می کردم و حتی برای خودم خرید می کردم و به خانوادم می گفتم که همسرم بهم هدیه داده . اما الان سه سال میگذره و اون هنوز هم بیکاره .
خانوادم اصرار دارن ما بریم سر خونه زندگیمون اما همسرم ناراحت میشه با من بداخلاقی می کنه ، دعوا و داد و بیداد و... خیلی اذیتم کرد تصمیم گرفتم به خانوادم بگم که بیکاره . خانوادم خواستن کمکمون کنن که بتونیم یه جا خونه اجاره کنیم و جهیزیه منو اونجا بچینیم و یه مراسم ساده برگزار کنیم که زود تر بریم سر زندگیمون اما همسرم وقتی متوجه شد که خانواده من می دونن بیکاره حسابی عصبی و ناراحت شد و قهر کرد و گفت دیگه منو نمیخواد .
گفت باید طلاق بگیریم . من خیلی دوسش دارم می دونم که مهریه منو نداره بده (114 سکه ) و درخواست مهریه ندادم . نمی خواستم اذیتش کنم خیلی براش صبر کردم . همه مشکلاتشو تحمل کردم . خیلی در حقم نامردی کرد .
الان که مجبورم طلاق بگیرم . توکل می کنم به خدا و ازش می خوام کمکم کنه ، همسرم وقتی فهمید مهریه نمیخوام خودش رفت درخواست طلاق داد و .... من قصدم زندگی کردن بود . نمی خواستم تجارت کنم . می دونستم که اگه درخواست مهریه بدم میره زندان اما بخشیدم که خودم آرامش داشته باشم . احساس می کنم آرامش ، خوشبختی ، و شادی های زندگیمو گرفت و زندان و مهریه و این چیزا برای انتقام چیزهایی که از دست دادم خیلی کمه بنابراین میسپارمش به خدا و از خدا خواستم انتقام منو ازش بگیره .
تصمیم دارم دوباره ازدواج کنم اما هر کس منو میبنه و ازم خوشش میاد وقتی میگم طلاق گرفتم یه جوری نگاهم میکنه که انگار قاتل هستم . چکار کنم دید مردم و فامیل به من مطلقه بد نباشه؟
← مسائل زنان مطلقه و بیوه (۳۵ مطلب مشابه)
- ۲۹۱۶ بازدید توسط ۲۳۹۹ نفر
- يكشنبه ۴ تیر ۹۶ - ۲۱:۱۱