7 مرداد 95 :

سلام به همه خوانندگان سایت خانواده برتر.

ده ماه پیش این پست رو نوشته بودم در حالی اومدم اینجا که از همه جا ناامید بودم و احساس شکست داشتم در حالی که مقصر اصلی من نبودم و یه عده فریبم داده بودن.

بعد از امیدهایی که بهم دادید تصمیم گرفتم در جنبه های دیگر زندگیم تلاش کنم تا به ارزوها و اهدافم برسم. اول از همه برگشتم سر کارم و با اعتماد بنفس سرمو بالا گرفتم و خوش اخلاقتر و شادتر از قبل رفتار کردم.

بعد اینکه شروع کردم برای کنکور ارشد خوندم و به لطف خدا رتبه تک رقمی شدم بخاطر رتبه ام در کارم ارتقا پیدا کردم و کارم خیلی تخصصی تر از قبل شد و قبول کردن وارد اموزش کار تخصصی بشم.

حالا دیگه به ازدواجم خیلی فکر نمیکنم فقط از خدا میخوام مواظبم باشه از این به بعدم پاک بمونم و نذارم کسی با احساسم بازی کنه.

توکلم بر خداست حتی اگه قرار باشه نعمت ازدواج نصیبم نشه راضیم به رضاش. اول از همه سپاسگزاری میکنم از همه شماهایی که در اون روزهای سخت بهم امید و اعتماد بنفس و حس ارزشمند بودن دادید. و دوم اینکه توکل کنید بر خدا و امیدتونو از دست ندید و تلاش کنید در هر جنبه ای از زندگیتون که راه بازه یا میشه راهی رو باز کرد موفق بشید

برای همتون ارزوی موفقیت و امیدواری دارم

دختر شاد شاد

-----------------------------------------------

13 مهر 94 :

سلام

لطفا افراد متاهل و پسرهای مقید جواب بدن. من یه دختر بیست و نه ساله هستم شکر خدا تا بحال پاک زندگی کردم و همیشه مراقب بودم تا همه زیبایی ها و لذتها رو نگه دارم تا با همسری که لیاقتم رو داره داشته باشم و همیشه اعتقاد داشتم دختر پاک برای پسر پاکه زمانی که وارد دانشگاه شدم متوجه شدم اندامم و چهره ام جزو دخترهایی هست که جلب توجه میکنه .

چون اعتقاد داشتم زکات زیبایی عفته بنابراین هم عفت در اخلاق و رفتارم با نامحرم رو بیشتر کردم هم حجاب چادر رو انتخاب کردم تا فقط همسرم در اینده از اندامم لذت ببره نه چشمهای ناپاک .

شاید اولین ویژگی ای هایی که هر کسی بعد از مدتی دوستی و همنشینی با من برداشت میکنه اخلاق خوب و حیام باشه که این هم لطف خدا میدونم.

برای ازدواجم اولین و مهمترین معیارهایم ایمان و اخلاق خوب بود. تا چند ماه پیش همه چی همینطور بود که بهتون گفتم ولی یه اتفاقی توی زندگیم رخ داده که بشدت غمگینم .

یکسال پیش از فردی به خواستگاریم اومد مدت شش ماه اشنایی و تحقیقات ادامه داشت و هیچکس حتی یک بدی از این اقا نداشت بهمون بگه و مشخصه اصلیش این بود که پسر خوبیه و من و خانوادم با چشم باز ایشونو قبول کردیم و خانواده اش هم از افراد بسیار مومن و خوب محلشون بودن .

ولی بعد از یکماه که از عقدم گذشته بود متوجه شدم اعتیاد داره. و حتی جوان ناپاکی هم هست اینکه چطور این مسایل رو از افراد محلشون پنهان کردن به این دلیل بود که برای ناپاکی هاش جایی رو با دوستش داشت که از محل زندگیشون دورتر بود و چون ورزشکار بود هنوز اعتیادش در ظاهرش نمایان نشده.

اینکه چطور تونستن ما رو فریب بدن خیلی مفصله و وقتی همسایه هاشون که یه عمره دارن باهاشون زندگی میکنن اونا رو اونقد مومن و پاک میدونن ما که جای خود داشتیم.

من مدت چند ماهه که از ایشون جدا شدم و تنها شانسی که اوردم اینه که هنوز باکره هستم مشکلی که دارم اینه که من دیگه تصمیم گرفتم ازدواج نکنم نه به این علت که بگم بدبین شدم به همه پسرا نه اصلا اینطور نیست چون برادرا و دامادها و پدر و عموهام ادامای پاکی هستن پس باز هم پسر و مرد پاک وجود داره .

دلیل اینکه میگم نمیخوام ازدواج کنم اینه که من یه عمری خودمو پاک نگه داشتم حتی یه فیلمی که صحنه های جنسی داشته باشه نگاه نکردم تا فقط با همسرم باشم و رابطمون کاملا پاک باشه و یاد و خاطره هیچکس و حتی هیچ فیلمی در ذهنم نباشه تا لذتی که با همسرم میبریم پاک باشه ولی حالا خاطرات اون اقا در ذهنم هست .

ببخشید که این حرفارو میزنم ولی من و ایشون فقط رابطه دخولی نداشتیم و چون حتی یه درصدم فکر نمیکردم قرار نیست همسرم بمونه و هر دو بشدت گرم مزاج بودیم با هم خیلی معاشقه داشتیم و ایشون منو کاملا عریان دیده بود.

چطور ممکنه با فرد دیگه ای ازدواج کنم و یاد اون از ذهنم پاک شده باشه. بگذریم از اینکه حالا خیلی ها مطمعنا راضی به ازدواج با من نخواهند شد. و یه چیز دیگه که عذابم میده اینه که دست همچین پسری بهم رسیده ، پسری که اصلا پاک نبود و فقط با ریا ظاهر رو نگه داشته.


مرتبط با فقدان علاقه در ازدواج:

علاقه بعد از ازدواج بوجود نمیاد؟

آیا علاقه بعد از ازدواج می تونه به وجود بیاد؟

عاقلانه و بدون علاقه بله گفتم، الان گاهی ازش متنفر میشم

کسی هست که بدون علاقه به همسرش باهاش ازدواج کرده

الان متوجه شدم به پسری که قول ازدواج دادم علاقه ندارم

شوهرم اونی نیست که می خواستم

شوهرم اونی نیست که فکر میکردم

می ترسم بله بگیرم بعد بگه اونی که می خواستم نیستی

می ترسم بله بگیرم بعد بگه اونی که می خواستم نیستی (2)

شوهرم اونی نیست که در ذهنم ساخته بودم

آیا به ازدواج با اونی که دوسش دارم اصرار کنم؟

خواستگار خوبی دارم که بهش علاقه ندارم

منظور از علاقه نداشتن به خواستگار چیه؟

آیا ازدواج کنم در حالی که پسر دیگه ای به من علاقه داره؟

فکر می کنم دختر مورد علاقه م رو مجبور کردن با من ازدواج کنه

اگه مجبور به ازدواج زوری بشم، چه بلایی سرم میاد؟

می ترسم مثل خواهرم بعد از ازدواج حسرت ظاهر مردان دیگه رو بخورم

اگه با کس دیگه ای ازدواج کنم نمیتونم دوستش داشته باشم

چطوری به خانواده ام بگم که به یکی دیگه قول ازدواج دادم؟



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
ازدواج زنان مطلقه یا بیوه (۷۷ مطلب مشابه)