روزی به سو پرمارکت دوستم رفتم تا مثل همیشه در آنجا خرید کنم اما ناگهان با مورد ناخوشایندی روبرو شدم و آن هم این بود که این دوست گرامی ما به نوجوانان زیر هجده سال سیگار میفروخت .
وقتی به او گفتیم که نباید حاضر به فروش سیگار به این نوجوانان باشد اما او بدین شکل پاسخ داد که اگه من به این ها نفروشم یکی دیگر میفروشد. بعدش باید با این مسائل برخورد ریشه ای کرد. وگرنه این طوری که شما میگویید فایده ندارد!!! شاید در این موقعیتها پاسخ بیشتر ما بدین شکل باشد در مقابل دیگران.
اما آیا در مبارزه با آسیبها تنها باید به برخورد ریشه ای بسنده کرد؟ اصولا مفهوم برخورد ریشه ای در کجاست؟ کج فهمی از اینجا ممکن است برای بعضی از ما اتفاق بیفتد. هنوز نتوانسته ایم به درک منطقی و تحلیل درست مسئله ریشه کن ساختن ناهنجاری و بزهکاری ها برسیم. البته همه ما معتقدیم که موفقترین روش و اصلی ترین عامل در مبارزه با آسیبها و بزهکاری همان برخورد اصولی و خشکاندن ریشهها و علتهای آن است. اما آیا این به معنای غفلت از جزئیات و تکیه صرف بر عوامل اصلی و کلیات و جنبه های کلان آسیبهایی مانند دخانیات است؟ توجه به جزئیات و موارد خرد در اینجا بر عهده کیست و چه نقشی دارد؟
مبارزه ریشهای با جرم و آسیب ها به معنای این نیست که تنها نهاد یا سیستمی مانند نهادی دولتی یا مدنی این وظیفه مبارزه را بر عهده بگیرد و سایر افراد بنشینند و پا روی پا بگذارند و حالتی تماشاچی و منفعل داشته باشند و بخواهند نهاد ذی ربط به تنهایی جرم و آسیب را ریشهکن سازد بلکه اتفاقا برخورد ریشه ای یعنی اینکه همه عوامل موثر در جامعه و تمام گروه ها یا همان نظام اجتماعی کل تا حدودی درگیر حل مشکل و مبارزه با آن شوند و هر کدام مسئولیت دارند که یاور و هماهنگ با یکدیگر باشند.
برای مثال یکی از زیرمجموعه ها یا خرده نظام های اقتصادی انواع فروشگاه های بزرگ و کوچک است.اگر نظام اجتماعی کل و سایر نظامهای کلان سیگار فروختن به افراد زیر هجده سال را ممنوع اعلام کنند سوپر مارکت و فروشگاه های هرچند کوچک و حتی دست فروش ها مسئولاند که پایبند این قوانین و هنجارها باشند و آنها هم در مبارزه ریشه ای نقش دارند و به معنای این نیست که اگر در جای دیگر فروخته شود آنها هم خود را به بیخیالی بزنند و اهمیتی قائل نباشند چرا که همانطور که گفته شد اتفاقا خود سوپرمارکتی ها و حتی دست فروش ها هم بخشی از مبارزه ریشه ای هستند.
مبارزه ریشه ای تنها وظیفه موارد معدودی مانند دولتی ها نیست بلکه در مبارزه ریشه ای هزاران مورد مسئول و دخیل هستند که مثلا سوپرمارکتی ها یکی از آنها هستند و اگر یک خرده نظام یا حتی عضو یک خرده نظام در وظیفه خود کوتاهی نمایند می توان گفت در فرایند "ریشه کن ساختن ناهنجاری ها و جرم ها" اختلال وارد شده است؛ اما اگر اعضای خرده نظام هماهنگ و پایبند باشند آنگاه خود به خود روحیه مبارزه و پیشگیری در نهادها برای مبارزه ریشه ای بیشتر جان میگیرد.
همچنین باید دانست در این "فرایند ریشه کن ساختن" صرف هزینه هایی هم باید متحمل شد که هم توجیه قانونی و اخلاقی چنین اقتضا مینماید برای مثال فروشگاه ها باید حاضر به تحمل خسارت هایی نسبتا اندکی باشند چون تصمیم دارند به افراد زیر هیجده سال سیگار نفروشند و در واقع از سود این فروشها بگذرند.
هنگامی که افراد یک جامعه از چنین سودهایی گذشتند ( سود فروش سیگار به افراد زیر سن قانونی) آن گاه میتوان پی برد که جامعه قدم بر میدارد برای مبارزه ای ریشه ای. در مبارزه ریشه ای با آسیب ها نباید تنها راهکارهای کلان و کلی مد نظر قرار گیرد و از جزئیات چشم پوشی شود یا آنها را دست کم گرفت.
اول اصل ،کارسازتر است و سپس مسائل فرعی تر اما اتفاقا گاهی جزئیات و راهکارهای کوچکتر به تدریج راه را تا حدودی هموار تر مینمایند و در صورت جمع نتایج خرد میتواند مبارزه های کلان و کلی را آسانتر نماید در مبارزه با آسیب هایی مانند مانند مصرف دخانیات گاهی میتوان از خرده ها و ریزها شروع نمود و بی توجهی به جزئیات میتواند ارزش مبارزه ریشه ای را کاهش دهد. مثلا در بهداشت فردی بر نکات ریز هم تاکید میشود چون گاهی یک زخم یا خراشیدگی کوچک ممکن است تبدیل به آسیب و بیماری جدی شود.
"سعید کرمی"
← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) ← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۹۴۰ بازدید توسط ۶۷۱ نفر
- شنبه ۱۲ خرداد ۹۷ - ۱۳:۵۵