سلام
حدوداً یه سال پیش بعد یه رابطه غلط با شخصی آشنا شدم کاملاً تصادفی ولی انگار از اولش یه حس آشنایی باهاش داشتم نمی دونم تجربه کردین یا نه. هر دو نفر مون تو تجربه قبلی مون شکست خورده بودیم خیلی شبیه هم بودیم این هم نقطه اتصال مون بود و هم باعث جدایی مون شد. محبت، احترام و حس اینکه با ارزش هستم تمام آن چه از فرد قبلی دریافت نکرده بودم و از ایشون گرفتم. منتهی اشکال رابطه مون دور بودن از هم بود ولی با وجود سختی ها قبول کردیم چون به دل هم نشسته بودیم.
خیلی تلاش میکردیم همدیگه رو ببینیم حتی شده برای چند ساعت و با اینکه هر دو دانشجو بودیم و موقعیت آشنایی با افراد دیگه بود ولی همدیگه رو خواستیم و بابت این ذرهای پشیمون نیستم! مسیر درسی، آینده شغلی، کار، نامزدی ازدواج... با هم ترسیم کرده بودیم. کلی انرژی میگرفتم وقتی به آینده مون فکر میکردم و باعث میشد بیشتر تلاش کنم. ولی مشکل این بود که هر نفرمون ی مقدار افسرده بودیم به خاطر اتفاقات قبلاً و چالشهای الآن مون چند ماه اول رابطه خیلی کمرنگ شد ولی به خاطر دوری نتونستیم اون قدر که باید کنار هم باشیم و بهم کمک کنیم.
با این حال با فرستادن کادو برای هم، صحبت و گاهی دیدار سعی میکردیم بهم انرژی بدیم ولی کافی نبود. نتونستم اون طور که باید حالش رو خوب کنم و حقیقتاً خودمم اون قدر توجه نمیدیدم نه اینکه دوستم نداشته باشه نه اینکه دروغ بگه ولی دوست داشت تنها باشه میگفتش که عذاب وجدان دارم که نمی تونم درست بهت محبت کنم، نمی خوام موقعیت هایی که داری رو از دست بدی و این حرفها هر چقدر تلاش کردم بگم ک اوکیم و با هم درستش میکنیم قبول نکرد.
و این شد که محترمانه جدا شدیم نخواستم اذیتش کنم و اصرار کنم ولی واقعاً دلم شکست از اینکه اجبار و دوری باعث شد اونهمه احساس کافی نباشه. با خودم گفتم شاید ی موقعیته که هر دو نفر مون رو خودمون کار کنیم و بعنوان آدم های بهتری همدیگه رو ببینیم اگه واقعاً سرنوشت هم باشیم بهم میرسیم. ولی بازم قلباً ناراحتم انگار یه خلاء تجربه میکنم . تجربه ای دارید یا نظر سازنده ای ممنون میشم ازتون
← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۱۱۱۴ بازدید توسط ۸۵۹ نفر
- جمعه ۱ ارديبهشت ۰۲ - ۲۱:۰۵