بنده به ازدواج بسیار بسیار بدبینم . ترس از آینده مرا از این کار باز میدارد . در خانواده مقید و مذهبی و ولایتی تربیت شدم . روابط خانوادگی مان بسیار اصولی و محترمانست . ترسم این است در اینده همسرم به من احترام نگذارد . بداخلاق و بد دهن باشد . بی نماز باشد در خفا گناه کند . مغرور و خودرای باشد و از همه مهم تر حیا و حد و مرز نداشته باشد .از خودم تعریف نمیکنم البته این گونه تربیت شدم مادرم با کارهایش به من فهمانده که همسر را باید دوست داشت و چون خادمی که انگار خدا از بهشت فرستاده است باید به او رسید و نیت کرد که این کار را برای رضای خدا انجام می دهم .
دست خودم نیست ولی چون پدر ومادرم از گل نازک تر به من نگفته اند و هیچ وقت دعوایی و حتی صدای بلندی در خانه ندیده ام .می ترسم که با روبه رو شدن با این مسائل ببازم اکنون 21ساله ام.
پیش خودم میگم سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند وقتی شاهانه خانه پدر زندگی میکنم چرا چنین ریسکی کنم . خوب به مسئله توکل و سنت پیامبر واقفم . ولی زمانه اکنون جواب گو نیست . من در عین ظاهر محکمم ولی بسیار حساس هستم .
وقتی کسی به من احترام نزارد سریع دلخور می شوم .نزد خود میگویم که اصلا یک پسر از چه چیز من خوشش امده . برای چی مرا انتخاب کرده . برای چی همسرش را دوست دارد . چرا باید زحمت بکشد و اخر ماه دست رنجش را همسرش بدهد . چرا برای خود نان خور می اورد او را که زور نکرده اند و چرا های زیاد که من درکش نمی کنم و چون پاسخی ندارم همیشه میگویم که من نیازی به ازدواج ندارم و نیازی ندارم که یک بیگانه مرا دوست بدارد .
 پسرهای زمانه بسیار بداخلاق هستند وقتی با مادر خود به عطوفت برخورد نمی کنند مادری که عمرش را به نام پسرش فاکتور کرده چگونه می تواند یک زنی که تازه از راه رسیده را دوست بدارد و به او احترام بگزارد . برای انسانهای تنوع طلب قرن 21 همه چی حتی زن هم عادی و کهنه می شود .
میترسم از روزی که به اجبار این عقاید و باورهایم را بقچه کنم و به اجبار ازدواج کنم . خیلی ...


پاسخ : 2 / 1 / 93
سلام
ترسی که شما دارید تا حدودی طبیعی هستش . بالاخره کسی از آینده خبر نداره . نمی دونیم قراره چه اتفاقاتی بیافته . بخشی از ترس شما که غیرعادی به شمار میاد مربوط میشه به عدم آگاهی شما .
"
ترسم این است در اینده همسرم به من احترام نگذارد . بداخلاق و بد دهن باشد . بی نماز باشد در خفا گناه کند . مغرور و خودرای باشد و از همه مهم تر حیا و حد و مرز نداشته باشد "

مگه قراره وقتی یه نفر به خواستگاری شما میاد بدون تحقیق بله رو بگید و بعد هم برید زیر یه سقف ؟! کسی که این طوری ازدواج نمی کنه .
می تونید در مورد تحقیق کنید . ببینید اخلاقش در محیط کار چطوره ؟ توی محل چه رفتاری داره ؟ در جلسه خواستگاری از نزدیک اون رو می بینید . باهاش حرف می زنید . تناقضات گفته هاش رو در میارید و ... !
در این روند اخلاقش تا حدودی دست تون میاد . می دونید که اهل نماز و روزه هست یا نه . می فهمید که انتقاد پذیر هست یا نه ؟ و ... !
قرار نیست که هر کی از راه رسید شما بله بگید . این نگرانی ها وقتی قابل توجه میشه که کسی بدون شناخت ازدواج بکنه .

مادرتون موارد خوبی رو برای شما گفتند . ولی پیشنهاد می کنم یکی رو پیدا کنید که سرتون داد بزنه ، ازتون انتقاد کنه ! مثلا برای تمرین یه مسئولیتی رو گردن بگیرید . سر کاری برید نه به قصد کسب درآمد ، بلکه به قصد مواجه شدن با افراد مختلف . به قصد این که خودتون رو در مقابل رفتار دیگران محک بزنید .

"
پدر ومادرم از گل نازک تر به من نگفته اند و هیچ وقت دعوایی و حتی صدای بلندی در خانه ندیده ام "
این خیلی خوبه البته تا وقتی در خونه ی پدری هستید .  کسی که در چنین شرایطی رشد کرده در زندگی زناشویی ممکنه به مشکل بربخوره . زندگی زناشویی این طور نیست که همه چیز گل و بلبل باشه . دعوا داره ، دلخوری داره ، غر غر داره ، انتقاد داره و ... ، از اون طرف مهر و محبت هست . عشق و صفا هست ، ناز خریدن هست  و ... .
باید آمادگی اختلاف نظر ها رو داشته باشید . باید بتونید ببخشید ، باید بتونید انتقاد پذیر باشید . باید در مقابل وظیفه ای که به عنوان همسر دارید پاسخگو باشید .
از این که در خانه ی پدری از گل به شما نازک تر نگفتند دو احتمال میشه داد ؛
1 - رفتار شما اونقدر خوب هست که انتقادی به شما وارد نیست . اگه این طوره ، بهتون قول میدم در صورتی که با کسی ازدواج کنید که حداقل ویژگی های یه مرد مومن رو داشته باشه زندگی خوشی خواهید داشت . حتی از خانه ی پدری هم بیشتر به شما خوش میگذره .
2 - رفتار شما زیاد تعریفی نیست ولی پدر و مادر ملاحظه ی شما رو می کنن . اگه این احتمال درست باشه پیشنهاد می کنم تا رفتارتون رو درست نکردید ازدواج نکنید . چون اگه بهترین شوهر دنیا هم نصیب شما بشه در صورتی که خودتون رو اصلاح نکنید زندگی زناشویی سختی خواهید داشت .

"
من در عین ظاهر محکمم ولی بسیار حساس هستم . وقتی کسی به من احترام نزارد سریع دلخور می شوم "
این حساس بودن خوب نیست . برای همین پیشنهاد کردم یه مسئولیتی قبول کنید . مسئولیتی که راحت نباشه . تا حرف بشنید . تا انتقاد بشنوید . تا بتونید روی خودتون کنترل بیشتری داشته باشید .

موفق باشید


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)