سلام
دختری هستم 25 ساله یک سال پیش تو محل کار با آقایی آشنا شدم. ایشون علاقه شون به من رو به یکی دیگر از همکاران گفته بودن و ایشون رو واسطه قرار داده بودن، خلاصه با هم آشنا شدیم بعدها متوجه شدم که از نظر سطح رفاهی و مالی خانوادهها اصلاً تفاهم نداریم (شهر و روستا) و زندگی من خیلی مرفهتر از خانواده اون ها هستش ولی زحمتکش بودن و مردونگی اون آقا من رو به کل جذب خودش کرد و حاضر بودم با تمام شرایط و بی پولی هاش کنار بیام خانوادهها هم در جریان بودند.
امّا این آقا از من درخواستهایی غیر اخلاقی داشت و انگار من مجبور باشم که نیازهاش رو قبل ازدواج بر طرف کنم و من هم راضی نمیشدم چون دوست نداشتم قبل ازدواج با همسرم هیچ تجربهای داشته باشم و گناه کنم و بهم میگفت چقدر سردی، معنی سردی یعنی چی؟ دل ندادن به هوس نامحرم؟
بعد حدود 10 ماه علیرغم مهربونی که داشت کم کم متوجه بی حوصلگیش نسبت به رابطه شدم و به همین علت ازش خواستم که جدی اقدام کنه برای ازدواج متأسفانه شونه خالی کرد و گفت تا 3 سال توانایی ازدواج نداره و باید سه سال صبر کنم (انگاری دنبال موقعیت بهتر بود، ولی دلش نمی خواست من رو هم از دست بده)
در حالی که من با همه مساِئل مالی کنار اومده بودم ولی انگار ایشون دنبال چیزهای دیگه بوده ولی این رو بگم به شدت ازدواجی بود نمی دونم یک دفعه چش شد
پسر نماز خونی بود و خودش رو مذهبی جلوه می داد امّا بعد از کات متوجه شدم چقدر آدم فضول و پسر خرابی بوده و چقدر چشمش ناپاک بوده و فقط دنبال مسائل جنسی.
امّا این وسط من قربانی اعتماد غلطم به این آدم و شخص معرفی کننده ایشون شدم، امّا مسئلهای که هست اینه که متأسفانه همچنان فکر میکنم همه ش خواب بوده و ایشون همون مرد امن زندگی منه و نمی تونم به شخص دیگه ای که موقعیت خیلی بهتر از ایشون داره فکر کنم نظرتون در مورد این آدم و زندگی من چیه؟
← رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)
- ۱۸۹۳ بازدید توسط ۱۳۹۷ نفر
- سه شنبه ۱۲ مهر ۰۱ - ۲۲:۳۴