سلام وقت بخیر 

بنده ۳ سال پیش با یه آقایی آشنا شدم، البته قبلش همدیگه رو می‌شناختیم و من بهشون علاقه داشتم امّا چیزی بهشون نگفتم. 

ایشون خیلی تلاش کردن که به من نزدیک بشن و بتونن دل منو به دست بیارن و به خواسته شون هم رسیدن و صریحاً گفتن که قصدشون آشنایی بیشتر برای ازدواج هستش. 

من هم قبول کردم. داشتیم حرف می‌زدیم که بحث از وابستگی شد ایشون به یکباره نظرشون عوض شد و گفت که دوست معمولی باشیم من از وابستگی می‌ترسم! و این رو که گفتن خیلی من شوکه شدم واقعاً و فشار زیادی بهم وارد شد چون ایشون خیلی زیاد به من توجه می‌کردن و رفتارهای ایشون جوری بود که جدی بودن ایشون رو میرسوند... 

و اینکه ایشون می‌خواستن کلاً قطع کنن رابطه رو من هم این قدر حالم بد شده بود که احساسم رو بهش گفتم و ایشون هم خیلی شوکه شد که چرا من این همه سال علاقه م رو ازشون مخفی کردم و چیزی نگفتم. 

طبق گفته خودشون وقتی من حسم رو بهشون گفتم ایشون دل شون لرزیده و اینکه با من صحبت کردن و قسم خوردن که منو دوست دارن امّا شرایط ازدواج رو ندارن و نمی تونن قولی به من بدن واقعاً. 

من اول حرف شون رو باور نکردم چون توی عرف میگن که پسری که این‌جوری حرف بزنه داره بهونه میاره. ایشون خیلی خیلی تلاش کردن که منو قانع کنن امّا من حرف شون رو باور نمی‌کردم. 

ایشون خودشون خیلی پیگیر منه حتی با وجود گذشت ۳ سال و کاملاً معلومه که هر روز حواسش به منه! مثلاً یه بار نت نداشتم و نتونستم آنلاین بشم چند روز دیدم با یه خط دیگه زنگ زدن وقتی صدای منو شنیدن و خیال شون راحت شد دیگه زنگ نزدن.

یه موضوع دیگه اینکه من یه خطی دارم که فقط خانواده م و این آقا شمارش رو دارن و اینکه بعضی اوقات یکی به این خطم پیام میده که کاملاً مشخصه منو میشناسه و من یقین دارم که همین آقا هستن که به من پیام میدن چون این خط من دست کسی نیفتاده و از طرز صحبت کردن ایشون هم معلومه که آشناست.

 و اینکه الآن باورم شده که ایشون واقعاً دوستم دارن ولی به خاطر شرایط شون عقب وایسادن و می ترسن وابسته بشیم و نتونیم به هم برسیم. من بهشون حق میدم چون حسن نیت شون برام ثابت شده امّا خب بعضی اوقات یه حرف‌هایی می شنوم مبنی بر اینکه مردها کافیه یکی رو بخوان و دیگه برای شون مسائل مالی مهم نیست. 

یا مثلاً می شنوم که میگن مردان اگر هزار تومن پول هم‌داشته باشن باز میرن خواستگاری. و دوستانم خیلی بهم فشار میارن و میگن این آقا سرکارت گذاشته... الآن مساله اینه که اصلاً چنین چیزی امکان داره؟ صریحاً از خودشون پرسیدم منو می خوای یا نه ولی اصلاً جوابی نمی ده... نه میگه آره نه میگه نه. مگه نه گفتن برای یه پسر کاری داره. خودشون میگن چون هم من هم تو هر دو نفرمون احساساتی هستیم اگر با هم باشیم و نشه هر دو نفر مون ضربه می خوریم. 

از طرفی به ایشون حق میدم امّا عرف چیز دیگری میگه و من واقعاً موندم چطوری فکر کنم.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)