سلام
دختری بالای بیست و مجردم, اولین فرزند از دو فرزند خونه و یه برادر کوچیکتر از خودم دارم. توی خانواده سنتی بزرگ شدم و از اول یاد گرفتم احترام بزرگترهام رو داشته باشم، امّا از بچگی رفتارهای تند پدرم منو همیشه آزار میده.
پدرم با اینکه کارگره امّا در حد توانش برام تلاش کرده, از آسایشش زد تا من توی یه شرایط خوب درس بخونم.
دانشگاه برم و هر چیز که خواستم تأکید می کنم نه به اندازه یه دختر مرفه امّا در حد توان برام کم نذاشته، اهل روزی حلاله و هیچ وقت رفتارهایی مثل اعتیاد و... ازش ندیدم، امّا امّا حیف و صد حیف که کنترل خشم نداره و تو عصبانیت گاهی چنان سرم داد می زنه که حس می کنم بدترین گناه دنیا رو انجام دادم.
زخم های روانی که از بچگی روی روانم مونده هنوز یادم هست.
کتک هایی که از سر شیطنت های بچگی خوردم, محدودیت هایی که با داد و فریاد و رفتارهای خشمگینانه بهم تحمیل شده هنوز اثرش هست. و جالبه که هنوز ترک نشده
من نمی خوام پدرم رو آدم خشنی جلوه بدم چون به محض فروکش کردن خشمش همه چی یادش میره امّا من نه, دردش مثل زخم سر بسته است. با یه موقعیت تازه دوباره سر باز می کنه
چند تا نمونه اش, من درگیر یه آزمونیم و بابام قبلش گفته بود روزه نگیر بعد دیروز وقتی دید روزه گرفتم و بیحال شدم چنان اربده ای سرم زد که از هر چی عبادت و معنویته متنفر شدم.
یا مثلا با سفرای مذهبی من به خاطر تفاوت اعتقادی مون چنان مخالفت خشمگینانه ای نشون داد که من یک هفته کارم گریه بود. فقط به خاطر اینکه دوست داشتم برم راهیان نور.
یا مثلا از جای دیگه دلش گرفته امّا سر بهونه های الکی با تندی با من برخورد می کنه.
البته وقتی هیچ اتفاقی نیفتده خوش اخلاقه امّا سر موضوعات واقعاً پیش پا افتاده چنان خشمی نشون میده که حالم بد میشه.
این هم بگم با برادر و مادرم همینه رفتارش و به من محدود نیست. امّا فرق من با مادرم اینه که اون سکوت می کنه ولی من چون آدم برون گراییم گریه می کنم یا متقابلا خشمم رو بهش نشون میدم..
ویژگی منفی پدرم اینه که هیچ وقت هیچ وقت متوجه اشتباه خودش نمی شه و طوری ماجرا را تفسیر می کنه که تو مقصر بشی
انگار توان تحمل اشتباه آدم ها رو نداره.لطفاً کمکم کنید که چون نمی تونم ایشون تغییر بدم چه طور باید رفتار کنم که کمتر آسیب ببینم؟ ممنون که خوندین.
← روابط با پدر (۲۶ مطلب مشابه)
- ۱۳۴۸ بازدید توسط ۱۰۰۹ نفر
- سه شنبه ۸ فروردين ۰۲ - ۲۲:۲۸