سلام
من یه دختر بیست و چند ساله هستم، فرزند آخر خانواده، من دختر با پتانسیل های زیادی در امور مختلف هستم، امّا "باوری" که نیاز هست از سمت دیگران بگیرم نیست
دیگران بیشتر منظورم خانواده م و پدرم هست، یه جوری هستن که همیشه می خوان مراقب من باشن، نمی تونن باور کنن من آدم کارهای بزرگ هستم، می تونم بگم اون یذره اعتماد به نفسی که دارم رو شاید خودم بدست آوردم، شاید حامی مالی بودن ولی حامی معنوی نه،
اینکه میگم با پتانسلیم یعنی خیلی و در خیلی امور مختلف، امّا طرز رفتار پدرم این طوره که من هنوز یک بچه هستم، من کارهای مهم زیادی تا به حال انجام دادم ولی شده می گرده تو اون ها نقطه ضعفا و اشکالات کار رو پیدا می کنه و بابتشون به من خرده می گیره، این انتقادات مکرر این قبول نشدن این باور نداشتن خیلی منو اذیت می کنه
من هیچ وقت سعی نکردم بچه بدی باشم، شاید تحت فشار بودم بد هم بودم هم سعی نکردم بد باشم، بعضی وقت ها واقعاً حس می کنم پدرم قدر من رو نمی دونه
دلم می خواد یه کارهایی کنم تا خودم رو بهشون ثابت کنم، امّا چه کارهایی کجا چه جوری رو اصلاً نمی دونم، کارهای خیلی بزرگ، خیلی مهم
من نیاز دارم این اعتماد به نفس رو در خودم خیلی بسازم، یه قسمت عظیمی از و جودم انگار خالیه.
مطمئنم این اعتماد به نفس رو بسازم خیلی کارها می کنم خیلی کارهای بزرگ و پر اهمیتی.
می ترسم هر زمان ازدواج کردم این دیدگاهو به اون آدم هم انتقال بده من خودم تیپ شخصیتیم حامی هست نمی خوام اون موقع هم نگران این باشم که یکی هست که باورم نداره
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۱۰۲۵ بازدید توسط ۶۷۸ نفر
- پنجشنبه ۱۲ آبان ۰۱ - ۲۳:۰۱