سلام
من 20 سالمه دانشجوی یکی از تاپ ترین رشته ها!. هشت ماهی هست که با پسری آشنا شدم هم دانشگاهیم و چهار سال از خودم بزرگتر. راستش چند تا مشکل دارم امیدوارم بهم کمک کنید .
این آقا از نظر احساسی تو رابطه برای من کم نذاشته و واقعا از صمیم قلب من رو دوست داره همه جوره بهم ثابت کرده، آدم فوق العاده احساساتی هم هست من هم دوستش دارم اما مشکل اینجاست که وقتی منطقی فکر میکنم به مشکل برمیخورم ایشون اهل شهرستان مذهبی نزدیک تهران هستن خونواده ی خیلی معمولی هستن از لحاظ مالی ،طوریکه بهم گفته تا زمانی که خودش کار نکنه و پول درنیاره پدرش نمیتونه از لحاظ خونه و ماشین و ... ساپورتش کنه!
قرار شده بود مهر بیاد خواستگاریم ولی وقتی با مادرم مشورت کردم گفت که این الان هیچی نداره بیاد جلو که چی...؟! از طرفی بهم گفت که اول زندگی نمیتونه تهران خونه بگیره یا باید شهر خودش یا شهری که تخصص قبول میشه زندگی کنیم.. اینم بگم ما خانوادمون از لحاظ مالی متوسط رو به خوبه یه جورایی میشه گفت مرفه ولی پولدار آنچنانی نه... از طرفی نمیدونم کفویت فرهنگی و اینا داریم یا نه؟! وقتی فکر میکنم منطقی میگم خوب ممکنه من خواستگارای خیلیی بهتری از همه نظر داشته باشم.
اون خودش میگه من رشتم پزشکیه آینده داره اگه بیکار بودم اونوقت باید یچیزی میکفتی!زندگی رو ساده شروع کنیم بعد به همه چی میرسیم من الان دانشجوام...!
میگه عقد کنیم چند سال عقد بعد عروسی ولی مامانم میگه عقد نباید بیشتر از چند ماه باشه! خودش دوست داره زودتر بیاد خواستگاریم میگه هر چی میگذره تحمل نداشتنت برام سخت تر میشه....!
نمیدونم واقعا میتونم با ایشون خوشبخت بشم یا نه؟
یه مشکل دیگه که هست اینه ایشون در کنار درس کار نمیکنه من چند بار بهش گفتم گفت شرایط نیست و... درساشو خوب میخونه نمره هاشم خوبه ولی وقت های آزادش زمان خیلی زیادی صرف اینترنت میکنه. منم بهش گفتم یه بار جدی که دوست دارم آدم فعال تری باشی و وقت های آزادت کارای مفید تری بکنی ورزش کار و... اونم گفت باشه میخوام ببینم اشتباه کردم اینا رو بهش گفتم؟
وسط حرفاش بهم گفت تو یه مقدار خودخواهی میخوای من اون چیزی باشم که تو تو ذهنت ساختی... نمیدونم انتظار زیادی داشتم؟ فقط دلم میخواست آدم اکتیو تری باشه بنظرتون این قابل تغییره؟
از ویژگی های دیگش بگم که آدم مسئولیت پذیریه فوق العاده مهربون هر چی بگم گوش میکنه چون واقعا دوستم داره! مشکل سومم اینه که من اینکه به همه حرفام گوش میکنه و نظرمو همه جا میخواد ( یا یه جاهایی هی باید بهش گوشزد کنم کمتر پای نت باش شبا زودتر بخواب....) یا حتی علاوه بر اون وقتایی که داره بهم خیلی ابراز احساسات میکنه ، مشکل دارم حس میکنم غرورشو داره میبره زیر سوال یا اینکه تو موارد دیگه بدم میاد که من هی گوشزد کنم یبارم خودش گفت لطفا درستش کن حس میکنم مامانم شدی . در کل من از پسر مغرور مستقل بیشتر خوشم میاد اینا میتونه مسکل ساز بشه؟
در ضمن خیلی آدم صاف و ساده و بی شیله پیله ایه! راحت حرفاشو بهم میزنه. من یه جورایی تصورم از همسر آیندم یه آدم مغرور خاص سلبرین و اهل کلاس بود نمیدونم چجوری بگم . بنظرتون جو بوده؟
میگم هر چند که اینقدر بهم خوبی کرده و اخلاقای خوب دیگم داره دوستش دارم ولی با حرفایی که زدم الان بخصوص مورد اول نمیدونم چیکار کنم از طرفی خیلی بهم وابسته است و اگه تمومش کنم نابود میشه...!
تو رو خدا کمکم کنید
من 20 سالمه دانشجوی یکی از تاپ ترین رشته ها!. هشت ماهی هست که با پسری آشنا شدم هم دانشگاهیم و چهار سال از خودم بزرگتر. راستش چند تا مشکل دارم امیدوارم بهم کمک کنید .
این آقا از نظر احساسی تو رابطه برای من کم نذاشته و واقعا از صمیم قلب من رو دوست داره همه جوره بهم ثابت کرده، آدم فوق العاده احساساتی هم هست من هم دوستش دارم اما مشکل اینجاست که وقتی منطقی فکر میکنم به مشکل برمیخورم ایشون اهل شهرستان مذهبی نزدیک تهران هستن خونواده ی خیلی معمولی هستن از لحاظ مالی ،طوریکه بهم گفته تا زمانی که خودش کار نکنه و پول درنیاره پدرش نمیتونه از لحاظ خونه و ماشین و ... ساپورتش کنه!
قرار شده بود مهر بیاد خواستگاریم ولی وقتی با مادرم مشورت کردم گفت که این الان هیچی نداره بیاد جلو که چی...؟! از طرفی بهم گفت که اول زندگی نمیتونه تهران خونه بگیره یا باید شهر خودش یا شهری که تخصص قبول میشه زندگی کنیم.. اینم بگم ما خانوادمون از لحاظ مالی متوسط رو به خوبه یه جورایی میشه گفت مرفه ولی پولدار آنچنانی نه... از طرفی نمیدونم کفویت فرهنگی و اینا داریم یا نه؟! وقتی فکر میکنم منطقی میگم خوب ممکنه من خواستگارای خیلیی بهتری از همه نظر داشته باشم.
اون خودش میگه من رشتم پزشکیه آینده داره اگه بیکار بودم اونوقت باید یچیزی میکفتی!زندگی رو ساده شروع کنیم بعد به همه چی میرسیم من الان دانشجوام...!
میگه عقد کنیم چند سال عقد بعد عروسی ولی مامانم میگه عقد نباید بیشتر از چند ماه باشه! خودش دوست داره زودتر بیاد خواستگاریم میگه هر چی میگذره تحمل نداشتنت برام سخت تر میشه....!
نمیدونم واقعا میتونم با ایشون خوشبخت بشم یا نه؟
یه مشکل دیگه که هست اینه ایشون در کنار درس کار نمیکنه من چند بار بهش گفتم گفت شرایط نیست و... درساشو خوب میخونه نمره هاشم خوبه ولی وقت های آزادش زمان خیلی زیادی صرف اینترنت میکنه. منم بهش گفتم یه بار جدی که دوست دارم آدم فعال تری باشی و وقت های آزادت کارای مفید تری بکنی ورزش کار و... اونم گفت باشه میخوام ببینم اشتباه کردم اینا رو بهش گفتم؟
وسط حرفاش بهم گفت تو یه مقدار خودخواهی میخوای من اون چیزی باشم که تو تو ذهنت ساختی... نمیدونم انتظار زیادی داشتم؟ فقط دلم میخواست آدم اکتیو تری باشه بنظرتون این قابل تغییره؟
از ویژگی های دیگش بگم که آدم مسئولیت پذیریه فوق العاده مهربون هر چی بگم گوش میکنه چون واقعا دوستم داره! مشکل سومم اینه که من اینکه به همه حرفام گوش میکنه و نظرمو همه جا میخواد ( یا یه جاهایی هی باید بهش گوشزد کنم کمتر پای نت باش شبا زودتر بخواب....) یا حتی علاوه بر اون وقتایی که داره بهم خیلی ابراز احساسات میکنه ، مشکل دارم حس میکنم غرورشو داره میبره زیر سوال یا اینکه تو موارد دیگه بدم میاد که من هی گوشزد کنم یبارم خودش گفت لطفا درستش کن حس میکنم مامانم شدی . در کل من از پسر مغرور مستقل بیشتر خوشم میاد اینا میتونه مسکل ساز بشه؟
در ضمن خیلی آدم صاف و ساده و بی شیله پیله ایه! راحت حرفاشو بهم میزنه. من یه جورایی تصورم از همسر آیندم یه آدم مغرور خاص سلبرین و اهل کلاس بود نمیدونم چجوری بگم . بنظرتون جو بوده؟
میگم هر چند که اینقدر بهم خوبی کرده و اخلاقای خوب دیگم داره دوستش دارم ولی با حرفایی که زدم الان بخصوص مورد اول نمیدونم چیکار کنم از طرفی خیلی بهم وابسته است و اگه تمومش کنم نابود میشه...!
تو رو خدا کمکم کنید
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۹۳۲ بازدید توسط ۲۲۳۹ نفر
- سه شنبه ۳۰ خرداد ۹۶ - ۲۳:۴۳