سلام به همه دوستان گلم
من خانمی هستم 33 ساله .و یکسالی هست که عقد کردم .مشکلی که من دارم مربوط به خودمه .متاسفانه من همیشه توی خریدهام و انتخاب هام شک و تردید دارم و این چیزیه که واقعا آزارم میده .(البته خیلی دختر ساده پسندی هستم و همیشه میگم سادگی خیلی زیباتره )
شاید ظاهرا مشکل بزرگی نباشه ولی جدیدا این موضوع هم من و هم همسرم رو دچار کلافگی کرده .
خوشبختانه همسرم آدم کم حوصله ای هم نیست که بگم موقع خرید منو گیج میکنه اتفاقا کاملا برعکس خیلی هم موقع خرید کردن برام وقت میزاره و حوصله به خرج میده و اصلا هم نظرشو تحمیل نمیکنه بهم و کاملا منو توی انتخابها آزاد میذاره .البته فقط اول بودجه رو میسنجیم و بعد نسبت به بودجمون خرید میکنیم .
ولی من نمیدونم چرا اینطوری ام؟مثلا چند ماه قبل با آقای همسر رفتیم تو یه مغازه خیلی شیک برای خرید آینه و شمعدون .خیلی هم گشتم و دیدم و بالاخره یکیشو انتخاب کردم که همون موقع هم بنظرم خیلی قشنگ و شیک اومد.خلاصه همسرم مبلغ رو حساب کرد و اومدیم بیرون .ولی دقیقا به محض اینکه پامو گذاشتم از مغازه بیرون شک اومد سراغم ؟که نکنه بغلیش قشنگ تر بود؟آره اصلا بغلیش خیلی به روز تر بود.پایه هاشم قشنگ تر بود اون یکی .. و هزارتا چیزای دیگه .خلاصه انقد تو دلم حساب کتاب کردمممم که نتیجه شد تماس با همسرم که آره من اینو نمیخوام اون بغلیش قشنگ تر بود برو اونو سفارش بده !!! اون بنده خدام رفت اون یکی رو خرید و آورد .
یا مثلا همسرم واسم کاتالوگ آورد واسه اینکه درهای خونمون (که قرار جهیزیه توش چیدمان بشه )رو رنگ کنیم .بعد از سیصد هزار بار ورق زدن برگه کاتالوگ و گفتن این خوبه عالیه ...نه نه اون خوبه ..نه این خوب نیست بالاخره یه رنگ رو پسندیدم و هسرم هم رفت به رنگ کار سفارش داد. ولی متاسفانه دوباره فردای اون روز به همسرم گفتم : نمیخوای طرحای دیگه هم ببینیم؟این رنگی نبود که توی ذهنم بود !به نظرت رنگش قشنگه؟ من فک نکنم قشنگ بشه؟. همسرم واقعا تعجب کرده بود از کارم .گفت تو خودت گفتی که این خوبه؟چرا نظرت عوض شد؟ نمیدونستم چی جوابشو بدم اصلا .ولی بالاخره همسرم همون رنگ رو زد چون گفت سفارش دادم و دیگه نمیشه! الان هم اعصابم خرده هی میگم رنگ درامون خوب نشد ولی به روی همسرم نمیارم میگم خوبه دستت درد نکنه .
همین چند روز پیش رفتیم یه مغازه برای پسند کاغذ دیواری های خونمون.فقط خدا میدونه چقد آلبوم زیر و رو کردم .و یک ساعتی وقت مغازه دار رو گرفتم .بالاخره چند طرح پسندیدم و سفارش دادیم .البته طرح ها متنوع بودن و خب کار سختی هم بود .ولی دوباره شک و تردید اومد سراغم .هزار بار گل ها و طرح هایی که پسندیده بودیم رو آوردم توی ذهنم که نه این به دیوار خونمون نمیخوره ..نه این قشنگ نیست و خلاصه حالم بد شد و دوباره به همسرم گفتم که این مغازه طرحاش تنوع نداشت من اصلا دوست نداشتم تو رو خدا بیا بریم یه جای دیگه .و نتیجه این شد که سفارش کنسل شد و رفتیم یه مغازه دیگه ...این مغازه هم هزارتا آلبوم دیدم .حتی مادر و خواهرمم بردم .خلاصه بعد از کلی وقت و دو سه بار اومدن به مغازه با مشورت اونا چند طرح پسند کردم و همه هم تائید کردن و 1/5 میلیون پیش پرداخت هم دادیم و خوش و خرم و خندون اومدیم بیرون .
ولی دوباره همون حس همیشگی بعد از خرید اومد سراغم !! مخصوصا که هی رفتم تو اینستاگرام و چشمم به طرح های کاغذ دیواری خونه های مردم خورد .هی میگفتم : عه عه چرا من اینطوری برداشتم؟عه عه اینا که هیچ کدوم طرحاشون مث خونه من نیست؟نه اصلا انتخابم قشنگ نبود کاشکی اون طرح رو یا اون گل یا اون رنگ رو انتخاب کرده بودم.میدونم آخرشم خونم یه چیز زشتی از آب در میاد و ....دوباره به همسرم گفتم .همسرم با ملایمت بهم گفت شک نکن به خدا انتخابت خوب بود.تو که خوشت اومد .مطمئنم خونمون شیک و قشنگ میشه .زشته ما اینهمه مزاحمش شدیم دو بار رفتیم حالا بریم بگیم نمیخوایم؟؟
شاید باور نکنید حتی به سرم زد پنهانی برم به مغازه دار زنگ بزنم و سفارش کنم که الکی به شوهرم بگه ما اون کاغذ رو موجود نداریم بیاید یکی دیگه سفارش بدید ولی از کارم پشیمون شدم !!
البته ناگفته نمونه قبل از خرید سعی کردم بفهمم چی میخوام .چه طرحی میخوام .مثلا کم رنگ یا پر رنگ؟ریز یا درشت؟گل دار یا ساده ؟ولی بازم نتونستم .
یا مثلا مانتو یا هر وسیله و لباسی که میخرم میگم نکنه دوتا مغازه بالاتر قشنگ ترشو داشتن و من نرفتم؟؟بنظرم اون یکیش خیلی بهتر بود کاش همونو برداشته بودم .یا خیلی موردای دیگه ....
همیشه احساس میکنم لباس و وسایل دیگران از من قشنگ تره !
البته اینم بگم قبلا خیلی اینطور نبودم و فکر میکنم از وقتی عضو اینستاگرام و تلگرام شدم این اتفاق افتاد .چون خیلی وقته عضو کانال و پیج های مختلف جهیزیه و چیدمان و ...هستم و مرتب دارم خریدهای خودم رو با اون عکسها مقایسه میکنم .
لطفا نگید چه خانم لوسی بخدا اینطور نیست .باور کنید منم مثل همه مشکلات و غصه های خاص خودم رو دارم .فقط میدونم این کارم جنبه روانی داره و من باید درمان بشم .چون خیلی آزارم میده .این رو هم بگم نظر دیگران خیلی برام مهم نیس و بیشتر برای دل خودم خرید میکنم و دوست دارم اول خودم از خریدم راضی باشم.ولی دوست دارم جهیزیم در حد بودجه خودم به بهترین و زیباترین شکل باشه .
خیلی سعی کردم مشکلمو حل کنم ولی نشده . اینم بگم سایت های مجازی خیلی وقتها هم کمکم کردن و تونستم ازشون راهنمایی بگیرم .نمیتونم همه چیز رو بندازم گردن همین سایتا .چون قبلا هم که عضو نبودم کمی اینطور بودم .البته اینم بگم خیلی آدم با اعتماد بنفسی هم نیستم و فک میکنم یکی از دلایلش همین باشه .یا شاید چون از بچگی مادرم عادت داشت برای کوچکترین خرید حتما باید دنبالمون میومد و اجازه نمیداد خودمون به تنهایی چیزی رو انتخاب کنیم، من دچار این بحران شدم !به طوری که الان حتی یه روسری هم بخوام بخرم حتما باید مادر یا خواهرم دنبالم باشن!
بخدا دیگه از دست خودم خسته شدم .از خودم بدم میاد .از همسرم خجالت میکشم .خونوادم گاهی وقتا کارمو به تمسخر میگیرن!
دوستان خوبم لطفا منو راهنمایی کنید .
ممنونم از همگی شما خوبان .
من خانمی هستم 33 ساله .و یکسالی هست که عقد کردم .مشکلی که من دارم مربوط به خودمه .متاسفانه من همیشه توی خریدهام و انتخاب هام شک و تردید دارم و این چیزیه که واقعا آزارم میده .(البته خیلی دختر ساده پسندی هستم و همیشه میگم سادگی خیلی زیباتره )
شاید ظاهرا مشکل بزرگی نباشه ولی جدیدا این موضوع هم من و هم همسرم رو دچار کلافگی کرده .
خوشبختانه همسرم آدم کم حوصله ای هم نیست که بگم موقع خرید منو گیج میکنه اتفاقا کاملا برعکس خیلی هم موقع خرید کردن برام وقت میزاره و حوصله به خرج میده و اصلا هم نظرشو تحمیل نمیکنه بهم و کاملا منو توی انتخابها آزاد میذاره .البته فقط اول بودجه رو میسنجیم و بعد نسبت به بودجمون خرید میکنیم .
ولی من نمیدونم چرا اینطوری ام؟مثلا چند ماه قبل با آقای همسر رفتیم تو یه مغازه خیلی شیک برای خرید آینه و شمعدون .خیلی هم گشتم و دیدم و بالاخره یکیشو انتخاب کردم که همون موقع هم بنظرم خیلی قشنگ و شیک اومد.خلاصه همسرم مبلغ رو حساب کرد و اومدیم بیرون .ولی دقیقا به محض اینکه پامو گذاشتم از مغازه بیرون شک اومد سراغم ؟که نکنه بغلیش قشنگ تر بود؟آره اصلا بغلیش خیلی به روز تر بود.پایه هاشم قشنگ تر بود اون یکی .. و هزارتا چیزای دیگه .خلاصه انقد تو دلم حساب کتاب کردمممم که نتیجه شد تماس با همسرم که آره من اینو نمیخوام اون بغلیش قشنگ تر بود برو اونو سفارش بده !!! اون بنده خدام رفت اون یکی رو خرید و آورد .
یا مثلا همسرم واسم کاتالوگ آورد واسه اینکه درهای خونمون (که قرار جهیزیه توش چیدمان بشه )رو رنگ کنیم .بعد از سیصد هزار بار ورق زدن برگه کاتالوگ و گفتن این خوبه عالیه ...نه نه اون خوبه ..نه این خوب نیست بالاخره یه رنگ رو پسندیدم و هسرم هم رفت به رنگ کار سفارش داد. ولی متاسفانه دوباره فردای اون روز به همسرم گفتم : نمیخوای طرحای دیگه هم ببینیم؟این رنگی نبود که توی ذهنم بود !به نظرت رنگش قشنگه؟ من فک نکنم قشنگ بشه؟. همسرم واقعا تعجب کرده بود از کارم .گفت تو خودت گفتی که این خوبه؟چرا نظرت عوض شد؟ نمیدونستم چی جوابشو بدم اصلا .ولی بالاخره همسرم همون رنگ رو زد چون گفت سفارش دادم و دیگه نمیشه! الان هم اعصابم خرده هی میگم رنگ درامون خوب نشد ولی به روی همسرم نمیارم میگم خوبه دستت درد نکنه .
همین چند روز پیش رفتیم یه مغازه برای پسند کاغذ دیواری های خونمون.فقط خدا میدونه چقد آلبوم زیر و رو کردم .و یک ساعتی وقت مغازه دار رو گرفتم .بالاخره چند طرح پسندیدم و سفارش دادیم .البته طرح ها متنوع بودن و خب کار سختی هم بود .ولی دوباره شک و تردید اومد سراغم .هزار بار گل ها و طرح هایی که پسندیده بودیم رو آوردم توی ذهنم که نه این به دیوار خونمون نمیخوره ..نه این قشنگ نیست و خلاصه حالم بد شد و دوباره به همسرم گفتم که این مغازه طرحاش تنوع نداشت من اصلا دوست نداشتم تو رو خدا بیا بریم یه جای دیگه .و نتیجه این شد که سفارش کنسل شد و رفتیم یه مغازه دیگه ...این مغازه هم هزارتا آلبوم دیدم .حتی مادر و خواهرمم بردم .خلاصه بعد از کلی وقت و دو سه بار اومدن به مغازه با مشورت اونا چند طرح پسند کردم و همه هم تائید کردن و 1/5 میلیون پیش پرداخت هم دادیم و خوش و خرم و خندون اومدیم بیرون .
ولی دوباره همون حس همیشگی بعد از خرید اومد سراغم !! مخصوصا که هی رفتم تو اینستاگرام و چشمم به طرح های کاغذ دیواری خونه های مردم خورد .هی میگفتم : عه عه چرا من اینطوری برداشتم؟عه عه اینا که هیچ کدوم طرحاشون مث خونه من نیست؟نه اصلا انتخابم قشنگ نبود کاشکی اون طرح رو یا اون گل یا اون رنگ رو انتخاب کرده بودم.میدونم آخرشم خونم یه چیز زشتی از آب در میاد و ....دوباره به همسرم گفتم .همسرم با ملایمت بهم گفت شک نکن به خدا انتخابت خوب بود.تو که خوشت اومد .مطمئنم خونمون شیک و قشنگ میشه .زشته ما اینهمه مزاحمش شدیم دو بار رفتیم حالا بریم بگیم نمیخوایم؟؟
شاید باور نکنید حتی به سرم زد پنهانی برم به مغازه دار زنگ بزنم و سفارش کنم که الکی به شوهرم بگه ما اون کاغذ رو موجود نداریم بیاید یکی دیگه سفارش بدید ولی از کارم پشیمون شدم !!
البته ناگفته نمونه قبل از خرید سعی کردم بفهمم چی میخوام .چه طرحی میخوام .مثلا کم رنگ یا پر رنگ؟ریز یا درشت؟گل دار یا ساده ؟ولی بازم نتونستم .
یا مثلا مانتو یا هر وسیله و لباسی که میخرم میگم نکنه دوتا مغازه بالاتر قشنگ ترشو داشتن و من نرفتم؟؟بنظرم اون یکیش خیلی بهتر بود کاش همونو برداشته بودم .یا خیلی موردای دیگه ....
همیشه احساس میکنم لباس و وسایل دیگران از من قشنگ تره !
البته اینم بگم قبلا خیلی اینطور نبودم و فکر میکنم از وقتی عضو اینستاگرام و تلگرام شدم این اتفاق افتاد .چون خیلی وقته عضو کانال و پیج های مختلف جهیزیه و چیدمان و ...هستم و مرتب دارم خریدهای خودم رو با اون عکسها مقایسه میکنم .
لطفا نگید چه خانم لوسی بخدا اینطور نیست .باور کنید منم مثل همه مشکلات و غصه های خاص خودم رو دارم .فقط میدونم این کارم جنبه روانی داره و من باید درمان بشم .چون خیلی آزارم میده .این رو هم بگم نظر دیگران خیلی برام مهم نیس و بیشتر برای دل خودم خرید میکنم و دوست دارم اول خودم از خریدم راضی باشم.ولی دوست دارم جهیزیم در حد بودجه خودم به بهترین و زیباترین شکل باشه .
خیلی سعی کردم مشکلمو حل کنم ولی نشده . اینم بگم سایت های مجازی خیلی وقتها هم کمکم کردن و تونستم ازشون راهنمایی بگیرم .نمیتونم همه چیز رو بندازم گردن همین سایتا .چون قبلا هم که عضو نبودم کمی اینطور بودم .البته اینم بگم خیلی آدم با اعتماد بنفسی هم نیستم و فک میکنم یکی از دلایلش همین باشه .یا شاید چون از بچگی مادرم عادت داشت برای کوچکترین خرید حتما باید دنبالمون میومد و اجازه نمیداد خودمون به تنهایی چیزی رو انتخاب کنیم، من دچار این بحران شدم !به طوری که الان حتی یه روسری هم بخوام بخرم حتما باید مادر یا خواهرم دنبالم باشن!
بخدا دیگه از دست خودم خسته شدم .از خودم بدم میاد .از همسرم خجالت میکشم .خونوادم گاهی وقتا کارمو به تمسخر میگیرن!
دوستان خوبم لطفا منو راهنمایی کنید .
ممنونم از همگی شما خوبان .
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) ← مسائل زنان (۱۸۵ مطلب مشابه)
- ۳۱۷۶ بازدید توسط ۲۱۵۲ نفر
- سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ - ۱۹:۲۸