سلام
یک راست میرم سراصل مطلب:
دوران دانشجویی ام پسری رو توی دانشگاه می دیدم که می خواد بهم نزدیک بشه اما چون زیادی کچل بود ازش خوشم نمی اومد و هم اینکه خودم اعتماد به نفسم پایین بود و خجالتی بودم برای همین اصلا بهش محل نمی گذاشتم تا اینکه فهمیدم ای بابا اینکه پسر همسایه مونه!.
دو ساله که کارشناسی مو گرفتم. اون پسر رو توی دانشگاه می دیدم و اصلا نمی دونستم رشته ش چیه و چیکارست. فقط می دونستم سربازی نرفته. بعدا من هرجا که می رفتم اعضای خانواده شو می دیدم یعنی میرفتم به بانک خواهرشو کنارم می دیدم، می رفتم به اداره پست مادرشو پشتم میدیدم، اداره بیمه می رفتم باباش روبروی من وایستاده بود.
بخاطر همین ادا و اطوارها خیلی عصبانی و ناراحت میشدم تا حدی که به زمین و زمان فحش می دادم. با خودم میگفتم اگه قصدشون خواستگاریه بیان خونه مون! و این اداها دیگه چیه با اینکه همچنان محل نمی دادم و احتمال ازدواجم باهاش 0 بود.
تا اینکه ایشون حدود یک ماهه که سربازی رفته و منم تازه نمی دونم چرا ازش خوشم اومده به نظرم خیلی باشخصیت و مهربون میاد مهرش ب دلم نشسته...
همش از خودم می پرسم ممکنه بیاد خواستگاری ؟! ممکنه نیاد خواستگاری؟! پشیمونم ایکاش بهش محل داده بودم. اصلا چرا به پسرهای سربازی نرفته زن نمیدهند چون از خاله ام و اطرافیانم چند نفر که با پسر سربازی نرفته ازدواج کرده بودند پرس و جو می کردم می دیدم که با ناراحتی می گفتن با اینجور پسرها ازدواج اشتباهه .

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)