سلام
من دختری 18 ساله هستم که دو ساله با پسری رابطه ی تلفنی و اس ام اسی دارم. با خوانوادش آشنا هستیم. قصدمون ازدواجه و چند بار خوانوادش زنگ زدن که برای خواستگاری بیان اما خوانوادم رضایت ندادن بخاطر مشکل بیکار بودنش.
ما عاشق همیم اما من نمیدونم عاشق شدم یا وابسته. همه ی فکر و ذکر و هوش و حواسم پیش اونه و تمرکز روی خیلی از کارام ندارم و از این لحاظ دارم آسیب میبینم.
نمیتونمم ازش دل بکنم، خواستگارای زیادی دارم و اکثرا از همه نظر خوب هستن ولی من دارم همشونو به هر نحوی رد میکنم. نمیدونم دارم به کجا میرم...نمیدونم باید حرف دلمو گوش کنم یا دلمو...نمیدونم دارم به کجا میرم...این روزا حالم خیلی بده...دیگه خسته شدم.... هر چقدر هم سر نماز گریه میکنم خدا کمکم نمیکنه.
ازتون خواهش میکنم، التماس میکنم که کمکم کنید"سرزنشم نکنید،کمکم کنید"
ممنونم از همتون


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)