سلام
بی مقدمه بگم که من فرزند آخر خانواده و به اصطلاح ته تغاری هستم. خواهرام ازدواج کردن و سر خونه و زندگی خودشون هستن. خونه ما دو طبقه هست و یه طبقه ش خالیه. همیشه پدر مادرم میگن هر وقت ازدواج کردی بیا طبقه بالای ما زندگی کن. منم بدم نماید نزدیک به پدر و مادرم باشم و از وجودشون بهره ببرم. در ثانی اینکه من پزشکی میخونم و میدونم در آینده ممکنه که بعضی شب ها کشیک باشم و یا گاهی از صبح تا عصر خونه نباشم و ... و نیاز دارم که یکی مثل مادرم باشه تا بتونه از بچم!! در این مواقع مراقبت کنه.
سوالم اینه که الآن که با یکی از خواستگارام دارم به توافق هایی میرسم این مسئله رو هم مطرح کنم؟! البته ایشون از علاقه شدید من و والدینم آگاه هستن.
پدر و مادرم خیلی انسان های آروم و خوبی هستن.اصلا اهل دخالت و ... نیستن.و خیلی هم داماد دوستن.هیچ وقت من رو مجبور به کاری نکردن و نمیکنن ولی اشتیاق زیاد شون به اینکه پیششون باشم رو حس میکنم.
ممنون میشم راهنمایی کنید و اینکه بگید یه پسر از اینکه طبقه بالای خونه پدر زنش زندگی کنه چه حسی داره؟ آیا شما باشید قبول میکنید؟ یا نه؟ به چه دلایلی ...
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۴۲۳۰ بازدید توسط ۲۸۹۴ نفر
- جمعه ۹ بهمن ۹۴ - ۱۹:۵۲