سلام نماز روزه هاتون قبول حق
مدتیه از طریق خواهرم با خانواده برتر آشنا شدم و فکر کردم که اینجا مناسب باشه تا مشکلم رو مطرح کنم. دختری 24 ساله هستم که در رشته ی تغذیه درس میخونم. پدرم از بازاریان معروف شهرمون هست و به همین دلیل از دبیرستان خواستگارهای زیادی داشتم که خیلی هاشون فقط به خاطر خانوادم بود و حتی یه بار هم منو ندیده بودن.
تا اینکه پارسال همین موقع ها پدرم اومد خونه و گفت که پسر دوستش که اونم تو کار فرشه تو رو دیده و از من خواستگاری کرده. اول دو دل بودم ولی اینقدر پدرم ازشون تعریف کرد که قبول کردم بیان خواستگاری. از نظر عقیده مثل من و یه کم مذهبی تر بود و هر دو مون در خانواده هامون تافته جدا بافته بودیم. من که اکثر خواستگارام اهل نماز و روزه نبودن از اینکه فرد مورد نظرم رو پیدا کردم خیلی خوشحال بودم. اما مشکل بزرگی دارم که به هر کسی که گفتم نه تنها کمکم نکرد مسخره هم کرد. شما هم لطفا نگید که نفست از جای گرم بلند میشه.
نامزد من به شدت آدم برون گراییه و خیلی به من حساسه و به من احساس مالکیت داره. توی جمع ها و مهمونی ها مخصوصا با خانم ها خیلی جدیه به طوری که هر کی میبینه میگه چه جوری این تیکه چوب رو تحمل مبکنی؟ اما وقتی فقط خودمون هستیم 180 درجه تغییر میکنه، چپ میره راست میاد میگه عاشقتم، دوست دارم و هزار حرفه دیگه، درسته دوران نامزدی به همین چیزهاست ولی من دوست دارم گاهی مثل 2 تا دوست با هم موسیقی گوش بدیم، فیلم ببینیم، ولی نامزدم دائم دوست داره که راجع به خودمون حرف بزنیم.
فکر نکنین که من آدم سرد و بی احساسیم نه، خیلی هم احساساتیم ولی گاهی یه رفتارهایی میکنه که واقعا اذیت میشم و به روی خودم نمیارم. مثلا فیلم گذاشتم با هم ببینیم 10 دقیقه 20 دقیقه نیم ساعت گذشت فقط منو نگاه میکرد میگم فیلم نمیبینی؟ میگه تو بهتری به جاش تو رو میبینم. دستم رو با چاقو بریدم یه کوچولو خون اومد همه رو فهموند اینقدر دست پاچه شده بود که انگار دستم لای گیوتین رفته بود.
بدترین چیز حس مالکیتی هستش که در مهمونی ها و بیرون گل میکنه، شهر ما رسمه که خانواده های دو طرف تازه عروس و دوماد رو دعوت میکنن به خاطر همین ما تو این مدت مجبور بودیم مهمونی های زیادی بریم. من بیرون دائم از چادر استفاده میکنم و در مهمانی های اقوام که در منزل هست به خونه که رسیدیم چادرم رو در میارم .
حجابم کامله و جز دست و صورتم چیزی از من معلوم نیست اونم تو جمعی که شاید 5 نفر هم رو سری سرشون نباشه. اما نامزدم به این هم قانع نیست دائم تکرار میکنه لباس گشاد تر بپوش کمتر جلب توجه کنی، فکر میکنه ملت بیکارن همه فقط دارن منو نگاه میکنن. با اینکه صد بار گفتم که چون تو منو دوست داری و فقط منو نگاه میکنی فکر میکنی همه همین جوری هستند در صورتی که من برای بقیه یه فرد کاملا عادی هستم، اما بازم میگه تو همه رو جذب میکنی.
واسه من یه مانتو خریده مانتوی بارداریه از بس بزرگه میگه این سایزش خوبه معلوم نیست به فروشنده چی گفته که اینو خریده... پسر خاله نامزدم هم دانشگاهیم بوده که دو سال قبل خواستگارم بود و همسرم اینو میدونه و خدا نکنه جایی باشیم که اون آقا هم باشه، بیچارم میکنه.
بیرون هم میریم فرقی نداره، احساس میکنم با یه بادیگارد عاشق دارم قدم میزنم، کافیه یک نفر یه لحظه نگاه کنه کاملا به هم میریزه و اصلا هم بروز نمیده، ولی از رفتاراش کاملا معلومه. علت این هم که امروز تصمیم گرفتم اینجا مساله م رو مطرح کنم این بود که همین دیروز سه بار اومد خونه مون میگفت اومدم ببینمت برم.
واقعا تو دنیا تنها کسیه که از خودم زیادتر خوشحالیش برام مهمه ولی چرا نامزدهای دیگه روزی 20 بار به هم زنگ نمیزنن و 10 بار نمیگن دوست دارم، سر تا پای زن محجبه شون رو چک نمیکنن که چی پوشیده؟ گاهی فکر میکنم بعد عروسی مون نذاره سر کار برم به خاطر این روحیه ای که داره .
یه چیزی هم بگم با اینکه تا حالا یه بارم صداشو بلند نکرده و کوچکترین توهینی به من نکرده، اما یه کم ازش میترسم طوری که وقتی تو ماشین یه دفعه رژ منو پاک میکنه چیزی نمیتونم بگم فقط میتونم یه لبخند ژکوند تحویل بدم .
احساس میکنم یه انبار باروته که یه دفعه میخواد منفجر بشه. گاهی واقعا حس میکنم داره عذاب میبینه انگار یه حرصی داره اما نمیدونم چیکار کنم؟
سوال من از آقایون اینه که چی می شه که همچین رفتاری با همسرتون دارین؟ خدای نکرده این کارها به خاطر شک به همسره؟
سوالم از خانم ها اینه که اگه همسرتون چنین رفتارهایی داشته باشه چیکار میکنین تا متعادل تر بشه؟لطفا راهکار های غیر مستیقم تون رو هم بگین
سوال از همه چیکار کنم یه کم کمتر به خاطر این مسائل فکرش در گیر شه؟
مرتبط:
تعادل بین غیرت و خشونت یک مرد مذهبی!
← مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)
- ۱۱۴۷۳ بازدید توسط ۸۷۵۱ نفر
- يكشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۸ - ۱۵:۵۸