سلام
من هم میخواهم بدبختی هایم را بگم بلکه کمی سبک شوم و از نظرات شما بهره مند شوم .
من دختری 24 ساله  دانشجوی پزشکی هستم .قد 155 , قیافه ام کاملا معمولی , گندمگون و بیبی فیس ,چادری ام و سعی میکنم  فقط در موارد ضروری مثل درس جواب دادن  به استاد با اقایون صحبت کنم و کلا در خانواده ای بزرگ شدم که حتی پسر عمو , پسر خاله هامو اگه تو خیابان ببینم نمیشناسم و مجالسمونم همیشه مجزاست .
حدود 2 سال هم یکی از همکلاسی هام مصر به برقراری ارتباط به منظور اشنایی برای ازدواج بودند و اینو از طریق واسطه گفتن و کلا این دو سال  از هر کاری برای وابسته کردن من استفاده کردند ( تعقیب تا خانه ام و مثل سایه و .... که حوصله تعریف کاراشو ندارم ) که من هم یه مختصر اطلاعاتی از ایشون تو فیسبوک بدست اوردم و دیدم مناسب من نیست و به همین دلیل حتی حاضر به یک کلمه حرف زدن با ایشان نشدم.

 گذشت و بعد دو سال هم ایشون مایوس شد و ازدواج کرد. خب البته من هم سنگ نیستم و از قضا فوق العاده احساساتی ام و یه مقدار وابسته شده بودم ولی اصلا نگذاشتم ایشون بفهمه  .6 ماهه که از ازدواج ایشون میگذره و خدا رو شکر دیگه کاملا از فکرش رها شدم و ذره ای وابستگی به اون رو در خودم نمی بینم در حالی که فکر نمیکردم بتونم ایشون رو فراموش کنم و این رو واقعا لطف خدا میدونم که قضیه اش حل شد.

یه مشکلی خودم دارم اینه که وسواس در نجس پاکی متاسفانه دارم .کلا خیلی استرسی ام  و به دلیل عوارض داروهاش مثل کم حافظه شدن , دارو نمیخورم .به یک دکتری گفتم , گفت وسواس تو دانشجوهای پزشکی زیاده و با دارو حل میشه.

از طرفی تازگی متوجه بیماری روانی (مشکوک به اسکیزوفرنی ) در برادرم شده ام البته اصلا حاضر به مراجعه به روان پزشک نیست و من بر اساس اطلاعاتم در مورد این بیماری  احتمال ابتلا ایشون رو دادم .خودش میگه جن زده شده و اصلا با کسی حرف نمی زند همیشه تو اتاقش میمونه و اصلا نمیتونه تنها در خانه باشد و میگوید اگه تنها باشه جن ها بهش حمله میکنند. ویه سری رفتارای غیر طبیعی داره .

حال به نظرتون از من بدبخت تر تو این عالم کسی هست ؟؟ از یک طرف مشکل برادرم مرا رنج میده و همش نگران اینده اش هستم حتی میگم به خاطر اون تا اخر عمرم ازدواج نکنم و با اون باشم.

از یک طرف اطرافیانم جز افرادی هستن که دختراشون رو حداکثر تا 20 عروس میکنند و حالا همش ابراز نگرانی از ازدواج نکردن من میکنند و میگن خیلی دیر شده  و من هم چون خیلی تاثیر پذیرم نگرانی شان به من منتقل میشه و استرسم بیشتر میشه.

خودمم خیلی ایده الیست هستم و نمیتونم از معیارام کوتاه بیام و میگم یا یکی با حداقل معیارام و یا تجرد.

5 معیار اصلی ام  : 1- کفویت از نظر دینی با من  ومتعهد و قابل اطمینان بودن – 2- خیلی صبور و خوش اخلاق باشه که بتونه من را تحمل منه –  3- هم رشته بودن - 4- چهره اش به دلم بشینه –  5- خانواده با اصالت و خوش ظاهر

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)