سلام
دختری بین 20 تا 25 سال هستم. تا به حال خواستگاری واقعی رو تجربه نکردم. علاقه ای نداشتم حتی بحثش پیش بیاد و اگر خانمی برای آشنایی شماره میخواسته هم قبول نمیکردم. مدتی میشه که نگاهم به ازدواج مثل قبل نیست. قبلا حتی فکر کردن در موردش هم برام غریب بود. یه بار یه خانم مجرد بزرگتر از خودم بهم توصیه کرد فرصت شناخت جنس مخالفم رو توی همین آشنایی ها از دست ندم و حداقل اجازه بدم پیش بیاد و تجربه کسب کنم.
قاطعانه مخالف بودم ولی کم کم با تفکر بیشتر به این نتیجه رسیدم با توجه به اعتقادم به خدا ( هر چند تو انجام تکالیف دینی می لنگم ولی خدا رو خیلی قبول دارم) یه ازدواج خوب می تونه باعث رشد هم بشه.
حالا بدم نمیاد اجازه بدم کمی تجربه کنم. من در حال حاضر با توجه به برنامه ای که برای آیندم تصور می کنم آمادگی ازدواج ندارم. مشغول درسم و کار پیدا کردن و مستقل شدن برام مهمه. و اگر موفق بشم ادامه تحصیل بدم.
حتی از نظر شخصیتی هم اونطور که باید پخته نیستم ولی به قول دوستی یه سری از پختگی ها در جریان خود زندگی به دست میان. به جز این ها، مسئولیت هایی که ازدواج به همراه داره و این که من بخوام بشم خانوم یه خونه خیلی به نظرم دور میاد. حتی شناختم نسبت به خودم هم در حد قابل قبولی برای خودم نیست و گاهی احساس می کنم به مشاور احتیاج دارم.
حالا بعد از این تغییرات، موردی برای خواستگاری پیش اومد که من مثل قبل جبهه نگرفتم. حتی به قول واسطه شاید یه خواستگار در مورد برنامه آینده من خیلی هم پایه باشه و بخواد همراهی کنه. اما سوال من اینه که منی که هنوز قصد جدی ای برای ازدواج ندارم دارم خواستگار رو علاف می کنم؟
درسته که اگر شرایط خوب باشه و طرف مقابل اهداف من رو متضاد با خودش نبینه می تونه خیلی هم خوب باشه برام ( داشتن یه همسر ِ خوب به نظرم توی جوونی میتونه خیلی لذت بخش باشه. و موافق کم بودن اختلاف سنی بچه ها با پدر مادرشونم ) ولی من به طور جدی به همسر آینده خودم فکر نکردم.
به این که ایده آل و خواسته هام دقیقاً چین ؟
من تا الان حتی به ازدواج فکر هم نمی کردم. حالا می تونم کسی که قصد ازدواج داره رو درگیر کنم؟ مثلا تو سایت نوشته شده در جلسه دوم از مسائل حنسی بپرسید. من شناخت زیادی در مورد این موضوع ندارم چه برسه به سوال یا آمادگی برای جواب دادن .
توی این چند روزی که حرف خواستگاری زده شده ( هنوز هیچ قراری گذاشته نشده ) دارم مطالعه می کنم. از طرفی با خانوادم اصلاً راحت نیستم و احساس می کنم شاید اونا خیلی جدی بگیرن و من نتونم اینایی که گفتم رو باهاشون مطرح کنم.
مرسی
دختری بین 20 تا 25 سال هستم. تا به حال خواستگاری واقعی رو تجربه نکردم. علاقه ای نداشتم حتی بحثش پیش بیاد و اگر خانمی برای آشنایی شماره میخواسته هم قبول نمیکردم. مدتی میشه که نگاهم به ازدواج مثل قبل نیست. قبلا حتی فکر کردن در موردش هم برام غریب بود. یه بار یه خانم مجرد بزرگتر از خودم بهم توصیه کرد فرصت شناخت جنس مخالفم رو توی همین آشنایی ها از دست ندم و حداقل اجازه بدم پیش بیاد و تجربه کسب کنم.
قاطعانه مخالف بودم ولی کم کم با تفکر بیشتر به این نتیجه رسیدم با توجه به اعتقادم به خدا ( هر چند تو انجام تکالیف دینی می لنگم ولی خدا رو خیلی قبول دارم) یه ازدواج خوب می تونه باعث رشد هم بشه.
حالا بدم نمیاد اجازه بدم کمی تجربه کنم. من در حال حاضر با توجه به برنامه ای که برای آیندم تصور می کنم آمادگی ازدواج ندارم. مشغول درسم و کار پیدا کردن و مستقل شدن برام مهمه. و اگر موفق بشم ادامه تحصیل بدم.
حتی از نظر شخصیتی هم اونطور که باید پخته نیستم ولی به قول دوستی یه سری از پختگی ها در جریان خود زندگی به دست میان. به جز این ها، مسئولیت هایی که ازدواج به همراه داره و این که من بخوام بشم خانوم یه خونه خیلی به نظرم دور میاد. حتی شناختم نسبت به خودم هم در حد قابل قبولی برای خودم نیست و گاهی احساس می کنم به مشاور احتیاج دارم.
حالا بعد از این تغییرات، موردی برای خواستگاری پیش اومد که من مثل قبل جبهه نگرفتم. حتی به قول واسطه شاید یه خواستگار در مورد برنامه آینده من خیلی هم پایه باشه و بخواد همراهی کنه. اما سوال من اینه که منی که هنوز قصد جدی ای برای ازدواج ندارم دارم خواستگار رو علاف می کنم؟
درسته که اگر شرایط خوب باشه و طرف مقابل اهداف من رو متضاد با خودش نبینه می تونه خیلی هم خوب باشه برام ( داشتن یه همسر ِ خوب به نظرم توی جوونی میتونه خیلی لذت بخش باشه. و موافق کم بودن اختلاف سنی بچه ها با پدر مادرشونم ) ولی من به طور جدی به همسر آینده خودم فکر نکردم.
به این که ایده آل و خواسته هام دقیقاً چین ؟
من تا الان حتی به ازدواج فکر هم نمی کردم. حالا می تونم کسی که قصد ازدواج داره رو درگیر کنم؟ مثلا تو سایت نوشته شده در جلسه دوم از مسائل حنسی بپرسید. من شناخت زیادی در مورد این موضوع ندارم چه برسه به سوال یا آمادگی برای جواب دادن .
توی این چند روزی که حرف خواستگاری زده شده ( هنوز هیچ قراری گذاشته نشده ) دارم مطالعه می کنم. از طرفی با خانوادم اصلاً راحت نیستم و احساس می کنم شاید اونا خیلی جدی بگیرن و من نتونم اینایی که گفتم رو باهاشون مطرح کنم.
مرسی
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۱۳۰۲ بازدید توسط ۱۰۱۰ نفر
- دوشنبه ۷ دی ۹۴ - ۱۹:۵۴