ببخشید من حالم بده اصلاً حوصله مقدمه نوشتن رو ندارم و مستقیم میگم
داشتم صبحها مدرسه میرفتم و عصرها میرفتم سر کار که پول جمع کنم موبایل بخرم مادرم یک بیماری ارتوپدی سخت شانه گرفت و رفت بیمارستان و منم تقریباً از اون موقع با اینکه پولهایی که جمع کرده بودم زیاد شده بود دیگه نرفتم سر کار میرفتم بیمارستان پیش مادرم.
چون دیدیم هزینه بیمارستان زیاد میشه با میل شخصی از بیمارستان مرخص کردیم. اومد خونه منم بعد مدرسه مستقیم میام خونه آنقدر بعد مریضه که خودش نمی تونه غدا بخوره یا لباس بپوشه حدود یکی دو هفته هست که از درد نتونست بخوابه کارهای خونه رو من میکنم و اینکه اگر هم وقت بشه درس می خونم نمرات درسم تقریباً حدود ۱۰ هست دلم می خواد ترک تحصیل کنم امّا بابام گفته باید دیپلمت رو بگیری اگر من یه روز خونه نباشم مادرم گرسنه می مونه قندش می افته و اینکه هم یه بیماری سرطان داره.
دکتر گفته اگر تا یه سال عمل نکنی کارت سخت میشه من از بیماری مادرم ناراحتم امّا بعید می دونم از مردنش آنقدر هم نارحت بشم آدمی که قتل دیده خودش رو برای مرگ عزیزانش آماده می کنه بابا هم مشکل ارتوپدی داره امّا وضعش نسبت بهتره هنوز سر پاست و خودش می تونه بره دستشویی.
پدر و مادرم هستن وظیفه هست
من الآن برای مدرسه چه کار کنم؟ امتحانات فشار آوردن اصلاً هم اهل کنکور و دانشگاه نیستم فقط دیپلم اون هم به خاطر پدرم هست
اگر مریضی مادرم بیشتر شد چطور سر کار برم؟ بابام دیگه نمی تونه کار کنه به خاطر مریضی ش همین الآن که نصف و نیمه میره کار می کنه هم اضافه هست
گاهی اوقات وقت اضافه هم میارم امّا نمی دونم چرا حال نمیکنم درس بخونم
الان به دو تا سوال من جواب بگید چطور درس بخونم؟ اگر مریضی مادرم بیشتر شد چطور کار کنم(کسب درامد)
سبحان ۸۳
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۳۸۵۴ بازدید توسط ۲۴۸۶ نفر
- سه شنبه ۲۴ آبان ۰۱ - ۲۲:۲۷