دختری هستم نوزده ساله دانشجوی سال اول در یکی از دانشگاه های خوب دولتی ... تا به این سنم تا به حال دوست پسر نداشتم و حتی با پسری دوست نبودم.... همش به فکر درس و تحصیل بودم... به دلیل شکستی که سال کنکور داشتم از کنکور نفرت پیدا کردم و نتونستم ی سال دیگه برای رسیدن به آرزوم تلاش کنم اما تصمیم گرفتم رشته ی دیگه ای رو در دانشگاه خوبی ادامه بدم...
حدود چند وقته واقعا در خودم احساس میکنم به جنس مخالف نیاز دارم که به من محبت کنه... نمی دونم درک میکنید یا نه اصلا هوس نیست چون اصلا علاقه ای به داشتن روابطی که شاید همکلاسیام که همسن من هستن با پسرا دارن ندارم... فقط ی جور حسیه که احساس میکنم نیاز دارم از طرف ی نفر مورد توجه باشم کسی که فقط به من توجه کنه نه مثه پسرایی که میبینم با چند تا دختر در ارتباطن... نمی دونم این حس کوفتی چیه که دلم میخواد کسی به من محبت کنه که برای من باشه و فقط من برای اون باشم...
پدرم واقعا از نظر محبتی چیزی برام کم نذاشته اینقد با هم دوستیم که بعضی شبا سرم روی پاشه تا بخوابم اما این محبتاش جواب این حسم رو نمیده... ی جایی خوندم که زمانی باید ازدواج کنیم که نیاز به ازدواج پیدا کنیم ولی من واقعا اصلا شرایطشو ندارم هم سنم کمه هم سال اول دانشگاهم... با اینکه خواستگارم دارم ولی مادرم هیچکدوم رو راه نمیده و به من میگه تو اصلا نباید فکرشو بکنی حداقل تا دانشجوی ارشد بشی من صلاح نمیبینم که به این چیزا فک کنی...
برای همین الان از شما میخوام کمکم کنید با این حس مبارزه کنم... چون داره اذیتم میکنه... وقتی نفرو میبینم تازه ازدواج کردن بهشون حسودیم میشه... باعث میشه ی شبایی حتی خیال بافی کنم و با کسی که دوستم داره حرف بزنم!
شکستی که از کنکور خوردم باعث شده بود تا ماه ها گریه کنم ولی الان مشکلم دوتا شده از فکر و خیال شبا بد میخوابم یا نمی خوابم... از طرفی خودمو سرزنش میکنم از طرفی این حس همش وجودمو خالی میکنه که انگار ی چیزی کم دارم... پیش خودم میگم شاید همکلاسیام با ارتباط با جنس مخالف این نیازشونو تامین کردن اما وجدانم اجازه نمیده به این سال های نوجوننیم که پاک بودم پشت کنم...
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۱۶۳۴ بازدید توسط ۱۳۲۷ نفر
- جمعه ۲۶ تیر ۹۴ - ۲۳:۰۰