سلام
اسمم صادق هستش پس صادقانه حرف میزنم یه بحث درباره بی عرضگی هستش یکی تنبلی یکی گناه و در ادامش پاک بود نحس اینکه بی عرضه هستم لحظه ای رهام نمی کنه .
البته شاید کلمه بی عرضه خوب نباشه ولی نمیتونم و حس اینکه کاری از دستم بر نمیاد همیشه همراهم هست با اینکه کارمند هستم ولی همیشه این افکار میاد که فلان شخص چطوری این کار رو انجام دادگاه من بودم خراب میکردم همینا باعث میشه تا نتونم خوب کار کنم و...
در بحث تنبلی دوست دارم عملی رو انجام بدم ولی همین که میرم سمت کار حال انجام دادن اونو ندارم مثلا مطالعه و درس خوندن رو خیلی دوست دارم ولی موقع انجامش میشه یا حال ندارم یا برا درس خوندن همون حس نمیتونم میاد سراغم خصوصا اونجایی که اسم پایان نامه و کنفرانس میاد وسط و میخوام قرآن حفظ کنم ولی سر همین قضاییا تنبلی نمیتونم و افکار دیگه مثل این که ترتیل بهتره یا حفظ یا صوت و لحن یا تفسیر نمی ذاره جلو برم و...
در زمینه گناه خیلی زود جلوی گناه کم میآریم هر چند همون لحظه به فکر خدا باشم که داره می بینه ولی مغزم با عملم همراه نمیشه با اینکه شاید 1 ماه گناه نکنم ولی با پیش اومده کوچک ترین شرایط کم میارم و تقریبا از تمام امتحانات الهی سرافکنده بیرون اومدم در صورتی که اصلا دوست ندارم گناه کنم ولی کم میارم .
در زمینه پاک بودن هم دوست دارم پاک باشم ولی با هر مسئله ای فکرم درگیر میشه و اذیتم میکنه مثلا تو همین زمینه کار وقتی میبینم که یه کارگر صبح تا شب کار میکنه فلان قدر حقوق بگیره ولی من می رم اداره ولی شاید کل روز هم بیکار باشم ولی سر ماه حقوقم تو حسابم هستش احساس میکنم پولم حلال نیست دوست دارم جز خدا چیزی نبینم ولی این افکار مزاحم حسابی دست و پامو بسته میخوام نماز شب بخونم بیدار میشم ولی دوباره میخوابم حال عبادت ندارم .
میخوام عارف باشم ولی گیجم داغونم حال یه دعای کمیل و دیگر دعاها رو ندارم در حالی که ماهاست میخوام این کار رو انجام بدم دنبال نتیجه زود هستم بجای نتیجه طولانی مدت دیگه از این زندگی خوشم نمیاد هر چند جهنم می رم ولی مردن و بیشتر دوس دارم چرا که آرامش روحی ندارم .
سالهاست دارم اینجوری عذاب روحی می کشم با اینکه از نظر جسمی خدا خیلی بیشتر از اعمالم بهم لطف کرد شاید داره میده تا اون دنیا طلبکار نباشم .
یا حتی میبینم بعضی ها سختی می کشن ولی راضی هستن و یا تو سختی گلیم خودشون و از آب بیرون می کشن ولی من اینجوری نیستم عذابه برام اصلا نمیتونم از وقتی که دارم استفاده کنم و کلی افکار منفی دیگه
اسمم صادق هستش پس صادقانه حرف میزنم یه بحث درباره بی عرضگی هستش یکی تنبلی یکی گناه و در ادامش پاک بود نحس اینکه بی عرضه هستم لحظه ای رهام نمی کنه .
البته شاید کلمه بی عرضه خوب نباشه ولی نمیتونم و حس اینکه کاری از دستم بر نمیاد همیشه همراهم هست با اینکه کارمند هستم ولی همیشه این افکار میاد که فلان شخص چطوری این کار رو انجام دادگاه من بودم خراب میکردم همینا باعث میشه تا نتونم خوب کار کنم و...
در بحث تنبلی دوست دارم عملی رو انجام بدم ولی همین که میرم سمت کار حال انجام دادن اونو ندارم مثلا مطالعه و درس خوندن رو خیلی دوست دارم ولی موقع انجامش میشه یا حال ندارم یا برا درس خوندن همون حس نمیتونم میاد سراغم خصوصا اونجایی که اسم پایان نامه و کنفرانس میاد وسط و میخوام قرآن حفظ کنم ولی سر همین قضاییا تنبلی نمیتونم و افکار دیگه مثل این که ترتیل بهتره یا حفظ یا صوت و لحن یا تفسیر نمی ذاره جلو برم و...
در زمینه گناه خیلی زود جلوی گناه کم میآریم هر چند همون لحظه به فکر خدا باشم که داره می بینه ولی مغزم با عملم همراه نمیشه با اینکه شاید 1 ماه گناه نکنم ولی با پیش اومده کوچک ترین شرایط کم میارم و تقریبا از تمام امتحانات الهی سرافکنده بیرون اومدم در صورتی که اصلا دوست ندارم گناه کنم ولی کم میارم .
در زمینه پاک بودن هم دوست دارم پاک باشم ولی با هر مسئله ای فکرم درگیر میشه و اذیتم میکنه مثلا تو همین زمینه کار وقتی میبینم که یه کارگر صبح تا شب کار میکنه فلان قدر حقوق بگیره ولی من می رم اداره ولی شاید کل روز هم بیکار باشم ولی سر ماه حقوقم تو حسابم هستش احساس میکنم پولم حلال نیست دوست دارم جز خدا چیزی نبینم ولی این افکار مزاحم حسابی دست و پامو بسته میخوام نماز شب بخونم بیدار میشم ولی دوباره میخوابم حال عبادت ندارم .
میخوام عارف باشم ولی گیجم داغونم حال یه دعای کمیل و دیگر دعاها رو ندارم در حالی که ماهاست میخوام این کار رو انجام بدم دنبال نتیجه زود هستم بجای نتیجه طولانی مدت دیگه از این زندگی خوشم نمیاد هر چند جهنم می رم ولی مردن و بیشتر دوس دارم چرا که آرامش روحی ندارم .
سالهاست دارم اینجوری عذاب روحی می کشم با اینکه از نظر جسمی خدا خیلی بیشتر از اعمالم بهم لطف کرد شاید داره میده تا اون دنیا طلبکار نباشم .
یا حتی میبینم بعضی ها سختی می کشن ولی راضی هستن و یا تو سختی گلیم خودشون و از آب بیرون می کشن ولی من اینجوری نیستم عذابه برام اصلا نمیتونم از وقتی که دارم استفاده کنم و کلی افکار منفی دیگه
← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)
- ۲۱۷۹ بازدید توسط ۱۵۷۴ نفر
- سه شنبه ۱۱ آبان ۹۵ - ۲۲:۴۵