شاید اگر از شما بپرسند نزدیک ترین افراد به شما چه کسانی هستند، ابتدا اعضای خانواده چون مادر، پدر همسر و ... رو قید کنید.
قطعاً کسانی هستند که نسبت به اعضای خانواده شون (یا حداقل بعضی از افراد خانواده شون) چنین احساسی رو ندارند و احساس نمیکنند که به اون ها نزدیک ترین اند یا پیوند و محبتی محکم بین شون وجود داره امّا فکر کنم بسیاری از افراد هستند که حداقل به بعضی از افراد خانواده (والدین، خواهر برادر، همسر و فرزندان و پدر بزرگ مادر بزرگ) چنین احساسی رو دارند. امّا سوال من اینجاست:
* به جز همسر آدم که از خون ما نیست، بقیه افرادی که از افراد خانواده نام بردم از خون ما هستند و میشه گفت ما انتخاب شون نکردیم. حتی پس از به دنیا آمدن فرزندان با همسرمان هم به نوعی رابطه خونی پیدا میکنیم چون فرزندان مان از خون و ژنهای هر دو نفر ایجاد شده اند.
تا حالا شده نسبت به این قضیه احساس پوچی کنید که کسانی که به شما نزدیک ترین اند رو (به جز همسر) خودتون انتخاب نکردید و یک جبر طبیعی شما و خانواده شون رو کنار هم قرار داده در حالی که در عمل کاری نکردید که به دستش بیارید؟
شما پدر مادرتان خواهر برادران تون پدربزرگ مادر بزرگ تون و حتی فرزندان تون رو انتخاب نکردید ولی احتمالاً بیشتر از همه افراد جهان دوست شون دارید و بهشون اطمینان میکنید. آیا خودتون رو ناتوان حس نمی کنید که نتوانستید چنین رابطه ای رو با یک فرد غیر درجه یک (حتی پسر عمو دختر خاله و افراد فامیل و آشنای دورتر هم قبوله) یا یک دوست یا یک همسایه یا یک همکار یا ... ایجاد کنید؟ که مثلاً اطمینانی که به والدینتون دارید رو در هیچ دوستی تا حالا دیدید یا عشق بی شائبه به خواهر برادرتون رو نسبت به هیچ کس غیر هم خون دیگه ای حس کردید؟
حرف من اینه که طبیعت این حس عشق و اطمینان و نزدیکیای که افراد با خانواده شون دارند رو بهشون داده، امّا خود ما در انتخاب کسانی که مثل خانواده بهشون عشق بورزیم و اطمینان داشته باشیم ناتوان بودیم (اگر برای شما این جوری نیست لطفاً بگید).
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۶۷۳ بازدید توسط ۴۹۱ نفر
- جمعه ۱۹ شهریور ۰۰ - ۲۱:۱۲