آخه چرا من اینقد بد بختم؟!
خوش به حال همه ی اونایی که برادر ندارن یا برادر بزرگتر ندارن
خوش به حال همه ی اونایی که بچه ی آخر نیستن
دختر بودن و بچه ی آخر بودن و برادرای بزرگتر داشتن خیلی سخته خیلی
گاهی وقتا صبرم تموم میشه
خسته شدم بس که تو خودم ریختم یا شبا تو رختخواب بی صدا گریه کردم
من اصلا تو خونه مون دیده نمی شم کسی آدم حسابم نمی کنه اصلا هیچ حقی برام قایل نیستن
به من به چشم نوکر نگاه می کنن به خدا آدم با نوکرش مودبانه تر و بهتر صحبت می کنه و بهش احترام می ذاره
خدا نکنه جایی مرتب و تمیز نباشه خدا نکنه مادرم در حال انجام کاری باشه صدام برادرام در میاد یعنی داد و فریادشون در میاد خودشون تو خونه سنگ روی سنگ نمی ذارن و فکر می کنم سرور هستن
باور کنید تحملش خیلی سخته صبرم تموم شده تا کی باید تو این خونه بمونم
هیچکی بهم توجه نمی کنم و احساس اضافه بودن می کنم خواهرم از بچگی تا الان همش میگه ای کاش تو رو نداشتیم و من تک دختر بودم مگه به دنیا اومدن من دست خودم بوده؟ اگه دست خودم بود که من هیچ وقت نمیومدم
همیشه درسم از خواهرم و برادرام خیلی بهتر بود و شاگرد ممتاز بودم اما حتی یه بارم پدر و مادرم تشویقم نکردن شاید به خیال خودشون نمی خواستن فرق بین بچه هاشون بذارن اما این درسته؟
از همه ی آدمها بدم میاد کسی نیست که پشتم از داشتنش گرم باشه کسی نیست که به فکرم باشه دلش برام بتپه اگه ناراحتم بیاد پای حرفم بشینه و به درد دلم گوش بده
ای کاش هیچ وقت به دنیا نمی اومدم
من همه ی آدمهایی که بهم بدی کردن اون دنیا جلوشونو می گیرم و ازشون راضی نمی شم مخصوصا خواهر و برادرام
حتی از پدر و مادرم هم راضی نیستم انگار مسابقه گذاشته بودن که اونا تند تند بچه دار شن و نتونت بهشون برسن و بهشون توجه کنن
مادر و پدرم اصلا مادری و پدری کردن بلد نیستن. آخه کسی نبود بهشون بگه چرا ازدواج می کنید ؟ چرا اینقد بچه میارین؟ نه مطالعه ای نه بررسی ای هیچی
دلم تنگه
ای خدا یعنی میشه منم یه روز روی خوش این دنیا رو ببینم و غمی نداشته باشم؟ میشه با آرامش زندگی کنم؟
من چقد بد بختم!!!
فکر نمی کنم کسی مثل من باشه
اینا فقط بخشی از زندگیم بود که گفتم اگه بخوام همه شو بگم شک ندارم اشکتون درمیاد
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۳۳۹۶ بازدید توسط ۲۳۹۵ نفر
- دوشنبه ۸ دی ۹۳ - ۲۳:۴۵