دوستان عزیزم من مشکلی دارم که شاید برای افراد با تجربه حل کردنش ساده باشه پس مطرح میکنم تا به امید خدا و با تلاش بتونم به ارامش بیشتر برسم.
من دو ماه هست که ازدواج کردم و قبل از اون حدود دو سال نامزد بودم با همسرم. اختلاف سنی ما هفت ساله و من 27 ساله هستم.
رابطه ما با یک اشنایی به قصد خواستگاری و بعد از اون با عشق اغاز شد. توی زمان اشناییمون این همسرم بود که به من عشق رو یاد داد و از اونجایی که من هم در خانواده عاطفی بزرگ شده بودم سریع یاد گرفتم. از طرفی همیشه برام مهم بود که همسرم ارزش یک رابطه صمیمی رو بدونه و با توجه به رفتارها و گفته های همسرم میشد فهمید که رابطمون براش ارزشمنده و اصول حفظ یک رابطه رو بلد هست.
از همون موقع اشنایی و دوران عقد هر چه من عاشق تر شدم و رفتارهای تند عاشقانه و به قول خودمونیش عشقولانه داشتم، همسرم رفتارهای عاشقانش کمتر شد ولی هنوز اونقدری شوق و شور داشت که بتونم با امید به خوشبختی زندگیمونو شروع کنم.
ازدواجمون هم ازدواج واقعا سختی بود کلی زحمت کشیدیم تا همه رو راضی کردیم و نهایتا خانواده هامون که به ما اعتماد داشتند به خاطر ما کوتاه اومدند. در اون روزهای سخت بعضی مواقع به همسرم میگفتم که چرا اینقدر بی شوق و اشتیاق شدی و اون میگفت به خاطر حل کردن مشکلات هست و من قبول کردم.
الان دو ماه هست که زیر یک سقف زندگی میکنیم. تقریبا این دو ماه خیلی سخت بوده برام. من به عنوان یک تازه عروس رویاها و ارزوهایی داشتم که دور از دسترس نبوده و نیست (منظورم روابط گرم عاشقانه، هدیه گرفتن و دادن، محبت کردن به هم و این چیزاست) و تقریبا هر دختری ارزوشو داره اما همسرم زندگی رو خیلی بالغانه تر و منطقی تر از من شروع کرد و رویاهای من محقق نشد.
روزهای اول یک مرتبه و بدون دلیل مهمی و با هر خطای کوچیک من، باهام سرد برخورد میکرد. بهم نگاه نمیکرد، حرف نمیزد، نگاهشو ازم میگرفت و ...نهایتا باهاش چند بار حرف زدم و اون رفتارها کمتر شد و حتی میتونم بگم یک مدتی هست دیگه اون سردی رو ندیدم. اما در مقابل شوقی هم که درخور شروع یک زندگی باشه در همسرم نمیبینم.
من تقریبا برای گرم کردن رابطمون و برگردوندن اشتیاق به همسرم کارای زیادی رو امتحان کردم، براش هدیه میگیرم، جملات عاشقانه مییگذارم، همیشه بدرقش میکنم و سعی میکنم کنارش باشم، اما اون با این موارد خیلی عادی برخورد میکنه. در جواب کارهای من یک "مرسی" ساده میگه. گاهی میگه تو کارات عادی نیست! و تو همیشه ناراضی هستی!
راست میگه من تقریبا به جای خوشحال و پر انرژی بودن این دو ماه، همیشه از درون ناراحت و ناراضی بودم چون همیشه حس کردم منو نادیده میگیره، به احساساتم اهمیت نمیده، اصلا این زندگی جدیدمون براش جالب نیست، من براش جذاب نیستم و هربار به نحوی تو ذوقم میزنه ....
راه های مختلفی رو امتحان کرد، گاهی بهش فضا دادم و فاصله گرفتم تا زیادی براش عادی نشم، گاهی عشقمو بیشتر کردم، گاهی مستقیم خواستم رو گفتم گاهی غیر مستقیم و خلاصه دیگه راهی به ذهنم نمیرسه! امتحان کردن همه راه ها خودش باعث شده که همسرم بفهمه من همیشه ناراضیم و در پی تلاش برای اصلاح.
فقط الان میدونم که دید من با همسرم فرق میکنه. چیزی که من دوست دارم و من رو راضی میکنه برای اون غیر عادیه و چیزی که اون در رابطه با رابطمون میپسنده برای من در ده -پانزده سال اینده قابل قبوله. نمیدونم این به اختلاف سنیمون برمیگرده یا نه ولی مشکل من اینه که همسرم از ابتدا این طور نبود.
ادم گرمی بود حتی توی روابط ج.ن.س.ی اما الان این اخیرا بعد ده روز هم حس نمیکنم نیازی به رابطه داشته باشه!! (حتی تو این زمینه هم چندین بار تو ذوقم زده) همین موضوع هم واقعا منو رنج میده چون من نیاز متفاوتی در این زمینه دارم و از طرفی وقتی میبینم چه قدر با گفته ها و فانتزی ها یا رویاهایی که میگفت فاصله گرفته همیشه فکر میکنم شاید در رابطه با من به حدی که باید ارضا و تامین نشده یا براش جذاب نیستم.
این رو هم بگم که حتی در خصوص رابطه ج.ن.س.ی هم باهاش حرف زدم و میگه راضیه این در حالیه که ما هنوز رابطه کامل نداشتیم البته روزهای اول این خواسته من بود اما الان نه!
من واقعا تحت فشارم و نمیدونم رفتارهای همسرم عادی هست یا نه. اینکه شوقی برای با من بودن در اون نمیبینم، اینکه حتی نمیبینم براش داشتن رابطه کامل اشتیاق اور باشه یا بعد از رضایت من کاری در این جهت کنه....
الان سوالم از دوستان اینه که چه راه حلی به ذهنشون میرسه چون من واقعا دارم اسیب میبینم و اینهایی که گفتم فقط بخشی از اتفاق های بین ماست وگرنه من واقعا دلشکسته و رنجیده شدم در این مدت کم و میدونم نارضایتی همیشگی من همسرم رو هم داغون میکنه به عنوان یک مرد!
پس لطفا اگه سوال یا راه حلی هست بفرمایید. من میخوام بدونم چه طور سعی کنم اشتیاق همسرم رو زیاد کنم؟ چه طور برش گردونم به خواسته هایی داشت و میگفت و الان میگه معنی زندگی برام تعدیل شده؟ و چه طور نارضایتی و دلشکستگیم رو به هسمرم بگم که احساس نکنه من همیشه ناراضی هستم.
بیشتر بخوانید ...
برنامه ریزی شوهرم به هم خورده، احساس می کنم منو مقصر میدونه
چکار کنم شوهرم دوستم داشته باشه ؟
نشانه های دوست داشتن خانم ها توسط شوهرشون
شوهرم منو دوست نداره که همش سرش توی گوشیه
از کجا بفهمم شوهرم زندگی با من رو دوست داره یا نه ؟
چکار کنم شوهرم رو مثل قبل دوست داشته باشم؟
دوست دارم بدونم روش درست رفتار با شوهر چطوریه؟
شوهرم دوستم نداره چه کار کنم ؟
نگرانم نتونم شوهرم رو در دوران عقد راضی نگه دارم
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) ← مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)
- ۵۱۰۱۳ بازدید توسط ۴۱۸۶۱ نفر
- جمعه ۱۸ فروردين ۹۶ - ۲۱:۲۰