سلام من دختری 23ساله هستم حدود 5 ماه پیش پسر داییم (اونم 24 سالشه،ترم آخر عمران،بیکار) به من ابراز علاقه کرد و گفت که منو میخواد،وتوی این مدت فقط با پیامک در ارتباط بودیم،با اینکه همسایه ایم،
منم دوسش دارم ولی توی این 5 ماه هر جند وقت یکبار بهش میگفتم که با خونوادش صحبت کنه گفت که باباش راضی نمیشه،تا اینکه یه ماه پیش یه خواستگار واسم اومد وبهش گفتم ،اونم گفت مبارک من حرفی ندارم هرچه به صلاحه،به زندگیت برس،فعلا منو زیاد جدی نگیر،منم خیلی ازش ناراحت شدم ودیگه قضیه رو تموم کردم،وبه خواستگارم که پسر عمه ام که پسر خوبی هست جواب مثبت دادم،البته هنوز نیومدن خواستگاری!

سه هفته بعد از اون ماجرا که دیگه از پسر داییم خبر نداشتم،از یه شماره دیگه اس داد وکلی معذرت خواهی کرد و نازمو کشید، و به اندازه یه هفته فرصت خواست که دوباره با خونوادش صحبت کنه، ولی بازم گفت خونواده اش راضی نمیشن،
حالا نمیدونم چیکار کنم،داشتم فراموشش میکردم ولی دوباره پیداش شد،الانم اینروزا تمام فکر و ذکرم شده، و عذاب وجدان گرفتم شاید من خیلی دارم عجله میکنم، ولی بعضی وقتا فکر میکنم تقصیر خودشه که وقتی بهش گفتم خواستگار دارم غرورمو شکست

پاسخ:
سلام

ازدواج فامیلی ممنوع ممنوع ممنوع ... به هیچ وجه !


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)