در دنیای امروز بحران محیط زیست دامن گیر جوامع شده است، به گونهای که حتی غفلت کوتاه مدت از آن مشکلاتی را میآفریند و این مشکلات به نوبه خود بر تمامی ارکان و بخشهای دیگر تاثیر فراوان میگذارند.
در قالب کلی تر میتوان گفت رکن اولیه و نقطه شروع فعالیت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی مذهبی یک دولت منوط به حفظ محیط زیست و جغرافیایی است که این گونه فعالیتها در آن بر میخیزند. همانطور که در سلسله نیازهای "مازلو" نخست مسئله نیازهای فیزیولوژی مطرح میشود بر طبق همان سیاق و در حالتی بزرگتر و در دنیای کلان سیاست میتوان گفت حفظ محیط زیست هم همان نقش نیاز اولیه را به خود اختصاص میدهد .
دلیل آن همه هشدار دانشمندان، حزبها و انجمنهای سبز چیست؟ چرا امروزه بخش بزرگی از تحقیقات علمی دانشمندان به امر کاهش آلودگی محیط زیست اختصاص یافته است؟ بدیهی است اینها در حکم شواهد محکم و استواری هستند برای وجود بحرانی به نام آلودگی در انواع شکل هایش. بحرانی که به جرات میتوان گفت زاییده حس سرمایه داری در کشورهایی است که صنعت از آنجا آغاز شد که البته بعدها تا حدودی متوجه بحران شدند و آلودگی را کاهش دادند که باز هم سرنوشت ساز نشد و امروزه دیگر کشورهای در حال توسعه به بهانه صنعتی شدن متاسفانه گام هایی بر میدارند که آلودگی را با خود به همراه میآورد.
برای حل بحران محیط زیست همیشه گفته میشود که سه عامل مهم تاثیر گذارند؛
اول دولت، سپس مردم و سازمانهای مدنی.
در بیان علت آلودگی هر کدام از این سه رکن دیگری را به تقصیر و بی مبالاتی متهم مینمایند. البته نگارنده در اینجا نمیخواهد در این باره بحث کند تنها نکتهای که بنده درباره آن میخواهم سخن بگویم موضوعی است به نام " دولت آموزشگر " منظور از این کلمه چیست؟
منظور ما فعالیت و اصلاحات و اقداماتی است که یک دولت در اسرع وقت و با دقت کامل انجام میدهد تا در کالبد الگویی برای مردم ظاهر شود که البته در تمامی زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میتواند نقش الگویی برای شکلدهی رفتارها را تا حدودی بر عهده بگیرد، اما بحث و سخن ما در اینجا معطوف به الگو شدن در محیط زیست است. در یک دولت آموزشگر، دولت در کنار تبلیغات و آموزشهای تئوری در رسانهها، خود مستقیما وارد میشود و در قالب کارهای عملی و اقدامات عینی در نقش الگویی موفق عمل مینماید.
اجازه بدهید بنده سخن خود را با مثالی روشن نمایم. حجم زیادی زباله در یک مکان توسط مردم ریخته شده است.
در این برهه زمانی راه حل مسئله چیست؟ شاید راه حلهای فراوانی برای حل این گونه آسیبها و معضلات مطرح شود اما در این میان نقش دولت را به عنوان "آموزشگر" نباید فراموش نمود و این همان نکته مورد نظر ماست. یعنی دولت هیچ وقت نباید به این بهانه که مردم خود مقصرند و خود آنها در این آلودگی نقش داشته اند زبالهها را رها نماید.
دولت نه تنها برای اولین بار بلکه برای چندمین بار هم که شده است باید خود اقدام به برداشتن زبالهها کند تا اندک اندک و به طور عملی و موثری درس عبرت و الگویی شود برای نهادینه شدن و آموختن حفظ محیط زیست.
البته اینگونه اقدامات دولت به معنای این نیست که مردم و ان جی او ها وظیفهای ندارند و حل تمام مشکلات بر عهده دولت است. اگر چه گروهی از آدمها به علتهای مختلف از کنار این گونه اقدامات مفید و زیبای دولت بیخیال رد میشوند و چشم دیدن و عبرت ندارند اما قطعا عده زیادی در میان مردم هم وجود دارند که اینگونه اقدامات دولت را کاملا مفید و همسو با آرزوهای خود میدانند و این گونه آموزش ها و اقدامات عملی دولت را قوت قلبی برای خود میدانند که در نهایت هم از راه تشکیل انجمنها و سایر فعالیتها محیط زیست را پاس میدارند و اینگونه اقدامات دولت آموزشگر یعنی تحقق مردمی شدن روز افزون دولت و نهایتا برداشتن گامی نزدیکتر به سوی سرزمین ایده آل و سپس دولتی ایده آل.
"سعید کرمی"
← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) ← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۹۴۶ بازدید توسط ۷۱۰ نفر
- پنجشنبه ۳ خرداد ۹۷ - ۱۷:۳۰