سلام
یه دختر ۲۲ ساله هستم ، مشکلم اینکه نمیتونم خودمو به کسی ثابت کنم یعنی هر کاری کنم به چشم نمیاد و دست آخر طوری بهم نگاه می کنند که نباید توقع تشکر داشته باشم .
فرزند سوم خانواده هستم و خواهرم متاهل و برادرم مجرد نمیدونم چیکار کنم هر کاری کنم نمیتونم خودمو به خونوادم ثابت کنم که من کارامو درست انجام میدم شاید باورتون نشه از وقتی خواهرم رفت سر زندگیش رسما شدم خرحمال خونه .
همه ی کارا با منه اما دست آخر بهم میگن گیج، شاید از یه هفته یه مورد و فراموش کنم ولی سر اون یه مورد یه هفته تلاش و کوششمو نادیده می گیرن و رو همون زوم می کنند .
دیشب هم با مادرم دعوام شد داشتم ظرف ها رو می شستم و حرف رفت سمت یکی از دخترخاله هام که ۲۵ سالشه راحت برگشت گفت توووووووووووو مثل اون میشی !!!! گفتم مگه اون چی داره که من ندارم که انقدر حسرت اونو می خوری ؟
همین طوری ادامه دادم تا آخر سر گفت اون دیگه نمیره شامپو ۴۰۰۰۰ تومنی بگیره یه شامپو تخم مرغی می زنه . گفتم پس دردت اینه آرزوت باش دختر خوب و مهربونی مثل من دخترت باشه تا دختر گدای اون ( اسم خالم ) دیگه سکوت کرده بود و گفتم من تا حالا تو رو تو روت با کسی مقایسه کرده بودم ! مثلا فکر کردی من تا حالا پیش خودم نگفتم کاش مامان منم اینجوری بود ؟
ولی هیچ وقت نگفتم کاش مامان من بود ولی تو راحت به من همچین حرفیو زدی میدونی چیه ؟ منم از این خونه میرم و تو اون گرم خونه زنان خیابانی زندگی می کنم که تو خونه بابام کارتون خواب نباشم دیگه هیچی نگفت و گفتم که خب خییییییییییییییییلی حسرت داری منو ( اسم دخترخالم ) صدا کن دست آخر گفتم کاااااااااش خاله مامان من بود .
اصلا میخوای من برم دختر اونا ؟ آخر سر گفت من نمیگم اینکارو کنیم از آشپزخونه رفت از این بدتر نمیتونست چیزی بگه !!!!! حسرت تو صداش تو ذهنم می مونه گفتم ایشون دایما در حال مالیدن کرم به دستشون هستن واسه تو کار خونه می کنه انقدر حسسسرتشو داری !!!!
این یه نمونه ش بود یه وقتایی دلم میخواد زود ازدواج کنم خسته شدم از این خرحمالی کردنا !!!! از این همه بی چشم و روویی ، از مقایسه شدن از زوم بودن رو کارام که ازم سوتی بگیرن به خدا خسته شدم از داداشم که افتضاح متنفرم .
همش اون باعث شکستن و غصه خوردن منه، همیشه اون اعتماد به نفسمو ازم می گیره ۶ ماهی میشه که فهمیدم هیچکدومشونو دوست ندارم ازشون بدم میاد دلم میخواد برم یه جای دور ، جایی که هیچکس ردمو نزنه و راحت بتونم زندگی کنم از این وضعیت واقعا خسته م همش کار و کمر درد و دست درد .
آخرشم شوهر کنم بازم باید کار کنم یه وقتایی میگم زن بودن کار سختیه کاش دختر نبودم طرز صدا کردناشون استرس زاست و طلبکارانه .
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۴۷۱۳ بازدید توسط ۳۳۴۷ نفر
- سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵ - ۲۲:۵۳