سلام خانم ها و آقایون عزیز
وقت تون بخیر
من یه سوال کلی دارم و اگر چه سوالم به شخص دخترم ارتباط داره ولی خیلی هم شخصی نیست.
عزیزان عرض شود خدمت تون که من یه مادرم که چند سال پیش به دلایلی از شوهرم جدا شدم و از ایران خارج شدم و الان در یکی از کشورهای همسایه زندگی میکنم. دختری دارم که از چهار سالگی جدا شدیم از هم و ایشون پیش پدرش موند.
هنوز هم با هم ارتباط داریم و رهاشون نکردم ولی خوب اون من رو به عنوان کسی که دلش برای دیدنم تنگ شده باشه نمیبینه و واقعیتش من بیشتر دلم میخواد ببینمش که چقدر خانم شده یا چه شکلی شده از نزدیک ( سوای عکس و وایبر و ...). اون منو یادش نمیاد و حسی که به من داره حس یه دوست خیلی قدیمیه به یه دوست که خیلی سال ها باهاش حرف میزنه و ازش مشورت میگیره.
بعد از من پدرش هیچ وقت ازدواج نکرد و الان هر دوشون با همدیگه دارن زندگی میکنن الان دخترم حدودا 22 سالشه و اتفاقا خیلی اخلاقا و باطنا دختر خوبی شده و اینو از زبون همه فامیل میشنوم و حتی پدرش هم ازش مطمئنه و میگه این دختر هیچ وقت دختر دردسرسازی برام نبوده و نیست.
نمیدونی چقدر خانم و نجیب و کار درسته. خودم هم این رو از رفتارهاش میفهمم و روز به روز که بزرگتر میشه حس میکنم خانم تر و عاقل تر میشه اما چیزی که این وسط ذهن منو مشغول کرده و موضوع سوالم هستش اینه که:
چند وقتیه که دخترم یه حرفه هنری خیلی خوب برای خودش راه انداخته و حدودا از چند تا خانم و آقا کمک میگیره و مشارکتی با همدیگه حاصل کارشون رو ارائه میکنن به بازار هنر و کلی جایزه و تشویق و فلان و فلان هم گرفته.
حالا سرتون رو درد نیارم حدودا یکی دو هفته پیش یه سمینار مربوط به حرفه شون یا نمیدونم جشنواره اسمش رو بذارید یا هر چی براشون گذاشتن توی یکی از شهرهایی که حدودا دو ساعتی محل سکونت دخترم و پدرشه و از قضا یکی از همکاران آقا که با این ها شریک هستند اهل اون شهره و با خانواده ساکن اونجاست.
خلاصه از بین همکاران شون ایشون به عنوان نماینده توی سمینار شرکت میکنه و میره اون جا و پدرش هم که شاغله فرصت نمیکنه باهاش نمیره و خودش تنهایی میره. بعد از اتمام جشنواره که میخواد برگرده به خونه اون آقای همکارش که توی دانشگاه شون هم با هم همکلاسی هستن دعوتش میکنه به صرف ناهار بره خونه شون و دخترمم میره و ناهار میمونه خونه شون و پدر و مادر پسره و سه تا خواهر هم که داره همه خونه هستن و سفره میندازن و خودش میگه مثل یکی از اعضای خونواده شون بودم و چقدر زحمت کشیده بودن.
حالا مشکل من از اینجاست که بهش میگم باید دعوت شون رو رد میکردی و تشکر میکردی اما نمیرفتی. چون تنها بودی دخترم . آخه توی ایران تا جایی که من میدونم رسم نیست دختر تنها بره دعوت خونواده پسر بشه، اگه با پدرت بودی میرفتی عیب نداشت ولی تنها شأن خودت رو پایین آوردی اینجوری.
اصلا مگه توی ایران مرسومه که دختر رو تنها دعوت کنن خونه یه پسر که صرفا فقط همکارشه اون هم تنهایی . بعد میگه ببین مامان الان این چیزها دیگه توی ایران عادی شده و تعجب میکنم از شما که خارج از ایران هم هستی اما فکرت انقدر بسته هست که اینجوری میگی. پدرش هم میگه خیلی داری سخت میگیری وقی که بهش اعتراض میکنم که این جوری از دخترمون مراقبت میکنی. میگه رفته خیلی محترمانه، دیدن غریبه ست، تنهاست، مهمون شهرشونه، دعوت کردن چه اشکالی داره؟
حالا واقعا سوال من از شماها اینه آیا توی ایران مهمونی اینجوری مرسوم شده یعنی واقعا ؟ اصلا شما آقا پسرها که اکثرتون هم بالاخره جوون های همسن بچه من هستین دختری رو که همکار یا همکلاسی یا هم رشته ای تونه اصلا غریبه هم هست دعوت میکنین تنهایی سر سفره تون اون هم با خانواده تون ؟
پدر و مادرتون نمیگن ایشون کیه که دعوتش کنیم؟ برای چی دعوت کنیم؟ نه واقعا اصلا به چه نیتی دخترم رو دعوت کرده ؟ ترسم همش از اینه که نکنه بخواد برای دخترم تور پهن کنه یا مخش رو بزنه. بالاخره دخترها توی این سن احساساتی عمل میکنن و یکی دو بار این جوری محبت پسری رو ببینه درگیر میشه. واقعا من دارم اشتباه میکنم یا اینکه مرسوم شده که شما آقا پسرها همکلاسی هاتون رو تنهایی دعوت کنین به خونه تون و خانواده تون هم ازش پذیرایی کنن.
این نکته رو هم اضافه کنم که دخترم دوست پسر نداره و اون آقا پسر هم فقط همکلاسی اونه و دعوتش کرده ، دوست پسرش نیست.
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) ← مسائل والدین (۵۴ مطلب مشابه)
- ۲۲۳۲ بازدید توسط ۱۶۰۹ نفر
- پنجشنبه ۲۵ بهمن ۹۷ - ۱۷:۵۰