سلام
ترس هام زندگیمو مختل کردند...
میدونم شاید از نظر خیلی ها احساس ترس احمقانه بنظر بیاد و نخوان که این احساس رو نشون بدن تا شجاع بنظر برسن البته همه ما ترس های خودمون رو داریم مثل ترس از مرگ که منطقیه ... و اینکه بخوای بری پیش یه مشاور و بگی ببخشید من از حشره ها و صدا ها می ترسم برام خجالت اوره...
ولی واقعا هیچ خانمی مثل خودم رو نمیبینم خیلی ها میترسن اما مثل من نیستن ؛اما این یه ترس شایع هست برا خانم ها نه؟ شاید من توی ترس هام دچار افراط خیلی شدید شدم... به حدی که کابوس شبانه ام میشن...
خیلی از خانم ها و کمی از اقایون از سوسک ها میترسن و جیغ میکشن البته اقایون جیغ نمیکشن! ولی من نمی ترسم بعضی وقت ها هم جیغ یا فریاد نمیزنم ؛ در واقع من به حال مرگ میوفتم کل بدنم یخ میکنه ممکنه غش کنم یا ببخشید بالا بیارم.
و این فقط برای دیدن یک حشره خاص نیست من به زنبور، عنکبوت، ملخ، مارمولک و کرم و... حتی مورچه چنین احساسی بهم دست میده. البته خودم علت ترس از مورچه ها رو تو وجودم میفهمم فقط با دیدنشون ممکنه بترسم و نه بیشتر چون وقتی بچه بودم پدرم بدون احتیاط منو روی یه لونه از مورچه های درشت گذاشت و وقتی اومد دنبالم کل بدنم جای گاز و خون شده بود ترسم از مورچه های درشت نسبت به کوچیک بیشتره اما نسبت به حشره های دیگه خیلی کمتر از مورچه میترسم.
اما دلیل ترس های دیگم رو نمی دونم... چرا اینقدر میترسم..؟؟ حتی فضای ازاد برام یه معضله وای نکنه الان یه حشره بره تو لباسم؟ اگه رو زمین بشینم؟ وای درخت ها چمن ها زمین پر از حشرن چقدر ترسناکن هیچ جا امن نیست، نکنه وقتی بخوابم حشره ها برن تو دهنم یا گوشو بدنم این افکار بد ول کن نیستن.
اما این افکار برای اول بسم ال... خوبه پیش خودم میگم داشتن افکار راجب ترس هام بهتر از دیدنشون با چشمامه. ولی وقتی با یکشیون مواجه میشم اگه خیلی شوکه بشم جای داد و فریاد حالت تهوع یا سست شدن بدنمو بهم دست میده و گفتم که بدنم یخ میکنه همراه با عرق سرد و تا حد مرگ گریه میکنم حتی شده تا یه هفته .
اما اونوقت فکرش میره تو ذهنم همه جا حشره هست زیر تخته تو لباسامه تو موهامه؟ من حتی از جنازه حشره ها یا عکس بعضی هاشون وحشت میکنم. اما انگار خودم یه سیستم جذب حشرات دارم که فقط سمت من میان نه بقیه خونواده حتی خونه فامیل میریم حشره ها همه میان سمتم میگن اولین باره تو خونمون این حشره اومده بعضی وقت ها فکر میکنم که من تو زندگی قبلیم حشره بودم. شاید با انسان بودن مشکل دارم؟!
بخاطر این مشکل سر به سرم میذارن میگن وای دوباره دایناسور یا اژدها دیدی؟ بیشتر اجیم اذیت میکرد اما بخاطر من اونم یه جورایی از حشره میترسه اما خیلی خفیف بازم راحت میکشتشون... خدا رو شکر بازم خواهرم رو دارم که وقتی حشره میبینم میکشتشون یا ازادشون میکنه.. مامانم بعضی وقت ها بهم میگه اینا همشون افریده خدان خودت رو بیخود درگیر نکن نمیخورنت نگاه خودت کن ببین چند برابر اینایی نزدیک بیست سالته بچه ای که اینطور میکنی ؟بعدش میخنده 😖.
اما اگه میتونسم افکارمو نشونشون بدم شاید این حرف رو نمیزدن حتی بعضی وقتا غذا هم نمیخورم وقتی میبینمشون حالم بد میشه غذا بخورم.البته ترس های دیگه هم دارم مثل ترس از ارتفاع واقعا مرگم هست (البته کم تر از دو تا ترسی ک گفتم). از صداهای بلند وحشت شدید میکنم به حد ترس از حشره حتی غش میکنم احمقانه هست حتی صدای ترکیدن بادکنک یدفعه باعث میشه گریه کنم خیلی خجالت اوره وای به حال صدای ترقه و رعد برق تنها کاری که میکنم اینکه هدفون میزازم تا صدا رو نفهمم ولی وقتی ناگهانی میشنوم تحمل نمیتونم بکنم جیغ میزنم و مثل بچه ها می شینم رو زمین زار زار گریه میکنم از اونجایی که بیماری قلبی هم دارم ( مطمئنم از ترسو بودنم اینطور شدم ) و هیجان برام خوب نیست اخرش میترسم سکته کنم با این همه ترس و وحشت و هیجان چیکار کنم؟اگه راه کاری دارین لطفا کمک کنین .
برای درمان خوندم با ترس ها روبرو شو اما نمی تونم اینکارو بکنم حالم بدتر میشه امیدوارم بتونین کمکم کنین.لطفا. ممنون.
← تجربیات پزشکی (۳۲۲ مطلب مشابه)
- ۳۵۴۵ بازدید توسط ۲۳۸۴ نفر
- چهارشنبه ۱۲ آبان ۹۵ - ۲۲:۴۰