سلام وقت بخیر
دختری 24 ساله هستم
از لحاظ چهره و سایر ویژگی ها خدا رو شکر راضیم
اما هر خواستگاری که برام میاد نسبت بهش هیچ احساسی ندارم مثل برادرم نگاه میکنم یعنی نمیتونم چون از من از هر نظر موقعیت پایین تری دارند تحصیلات و ... اصلا بیشتر دیپلمه اند و قیافه های معمولی رو به پایین و حقوق اندک .
مگر نمیگن زن و شوهر باید هم کفو باشند اصلا من این هم سان بودن رو نخواستم لااقل انقدر اختلاف نباشه !
برای همین فکر کنم هیچ حسی ندارم بر عکس به فردی که پزشک است و حدودا 50 ساله خیلی علاقمندم خدا رو شکر و به اندازه ی تمام نعماتش ماشاالله ( تو رو جان خودتون بگبد ماشاالله ) چهره ی خوبی داره و با ملاک های من مچه .
من به اون خییییییییییییییییییییلی حس دارم به هر شکلی بود بهش فهماندم که دوستش دارم و گفتم مایلم که زنش بشم البته اون زن هم داشت!
ولی اون هزار ماشاالله (بگید ماشاالله) انقدر ماه و مهربون و ... است و همونطور که گفتم خیلی خواستگار ندارم و برخی هم که می آیند از همه بعد چندر غازند
من از آینده ام میترسم از خودم حتی !
از طرفی پدر و مادرم همش اذیتم میکنند زخم زبان ناسزا و... که شوهر کن
خب میدانم همه ی اون تحقیراشون به خاطر اینه که یک نان خور کم شود بابام مریضه نمیتونه کار کنه حتی رک بهم گفت که برو تا هزینه ی خانه کم شود دانشگاهم را یک سالی میشه که نیمه کاره رها کردم الان فقط به اون مرد فکر میکنم هفته ی پیش دیدمش عشقم شکسته شده بود (گریه) خیییییییییییییییییییییییلی زجر اور که یکی هم سن باباتونو دوست داشته باشید اما اون اصلا شبیه باباها نیست ماشااالله دلش طرز پوشش حرفاش عین جوون هم سن خودمه ..............................
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۴۳۴ بازدید توسط ۱۷۵۸ نفر
- دوشنبه ۷ ارديبهشت ۹۴ - ۲۰:۵۵